نظریه روانکاوی فروید در سال ۱۸۹۶ توسط وی برای درمان اختلال های روانی و بیماری های روان تنی ابداع شد که تا کنون نظر بسیاری از فیلسوفان،روانشناسان،ادبیان و حتی مردم عادی را بخود جلب کرده است.
فروید کاشف نا گفته ای به نام ضمیر ناخودآگاه است که خواسته های سرکوب شده انسان در آن ریخته میشود و در مواقعی همچون نواری برای انسان مرور میشود.
عقده ادیپ یا پدر کشی که مفهوم آن هم در روانشناسی و هم در ادب فارسی قابل لمس است در روانکاوی فروید نیز بخش مهمی را بخود اختصاص داده است.برای پی بردن به مفهوم این اصطلاح باید به ۳ دوره از رشد روانی کودک توجه کنیم:
نخستین مرحله رشد روانی کودک از زمان تولد تا یک سال ونیمگی است.در این دوره نوزاد سرشار از لذت طلبی است و خواهان اجابت نیاز های غریزی خود است و دهان نقش محوری در برآورده شدن نیاز های وی دارد که اصطلاحا«مرحله دهانی»نامیده میشود.
دومین مرحله رشد روانی کودک از یک سال و نیمگی تا سه سالگی ادامه مییابد و تمرکز بر ناحیه معتقد است.کودک با راهنمایی والدین به دستشویی میرود و کم کم به کار های خود کنترل پیدا میکند.
اگر هر کدام از این مراحل به خوبی طی نشود در بزرگسالی باعث انواع بیماری های روانی میشود.
مرحله سوم از حدود سه تا شش سالگی است که مرحله«قضیبی»نامیده میشود،و کودک آرام آرام متوجه تفاوت افراد مذکر با افراد مونث میشود.
میل ناخودآگاه پسر بچه ها به برخورد انحصاری از توجه و مهر مادر و میل دختر بچه ها به توجه پدر باعث یک رقابتی ناخودآگاهانه با والد هم جنس میشود که در نظریه روانکاوی«عقده اُدیپ»نام دارد.فروید این نام را از نمایشنامه ی «اُدیپ شهریار نوشته سوفوکل»نمایشنامه نویس یونان باستان، اخذ کرده است.در این نمابخشنامه که شخصیت اصلی پادشاهی را میکشد و با ملکه ازدواج میکند و غافل است از اینکه پادشاه و ملکه والدین واقعی وی هستند.
فروید میگوید:پسر بچه در این دورآن دچار«اضطراب اختگی» (هراس از مجازات به دست پدر) میشود و احساساتی«دوسوگرا» نسبت به پدر دارد یعنی از سویی وی را رقیب خود میداند و ناخودآگاه به او احساس تنفر پیدا میکند و از سویی دیگر باید الگوی مردبودگی را از پدر اخذ کند.پسر بچه از راه«همانند سازی»با پدر (اختیار کردن ویژگی های جنسیت مردانه و بازتولید نقش های جنسیتی متناسب) این دوره را به سلامت روان طی میکند،اما اگر اختلالی در این مرحله بوجود آید،کودک هنگام بزرگسالی در برقراری روابط طبیعی با جنس مخالف دچار مشکل میشود.تثبیت در مرحله قضیبی و حل نشدن عقده اُدیپ باعث میشود که پسر بچه تصویر ذهنی خود از مادر به عنوان زن کمال مطلوب(همچنین دختر بچه پدر را به عنوان مرد ایده آل) در ناخودآگاهش حفظ کند و نتواند عاشق زنی دیگر(یا دختر بالغ،عاشق مردی دیگر)شود.عقده اُدیپ در دختران«الکترا» نام دارد.دختر نسبت به پدر میل جنسی پیدا میکند و شروع به رقابت با مادر میکند.
اگر کودک با والد همجنس همانند سازی نکند منجر به اختلالات روانی همانند:اضطراب و افسردگی،پدوفیلیا(اختلال میل جنسی به کودکان)و همجنس گرایی میشود و در برقراری روابط جنسی دچار مشکل میشود.برای حل کردن و طی کردن این مرحله مهم تربیت جنسی و مشاوره کودک لازم است.
در کشور ما در چندین سال اخیر بسیاری از موارد کودک آزاری گزارش شده که بدون شک ریشه در طی نکردن مرحله سوم رشد روانی کودک دارد.امید است که برای کمتر شدن این موارد به رشد روانی کودکانمان بیشتر اهمیت دهیم و آنها را نادیده نگیریم.