Farnaz Asrari
Farnaz Asrari
خواندن ۵ دقیقه·۳ سال پیش

سفرنامه باکو

باکو، بازار شامی از افکار متضاد

برای من در نگاه اول، سفر از تبریز به باکو شبیه پریدن از دیوار برلین و رفتن از آلمان غربی به آلمان شرقی بود. سفر از میان مردمی با خرده فرهنگ آمریکایی و سرمایه‌داری به شهری که یادگارهای استالین و لنین را داشت. کشور آذربایجان و استان آذربایجان ایران دو جای مختلف‌ با یک اسم، یک تاریخ و یک زبان مشترکند که مسیرشان با جنگ از هم جدا شده است.

در باکو می‌توانستم بوی کمونیسیم را از ساختمان‌های بلند و شبیه به هم، خیابان‌های عریض، ندیدن بیلبورد‌های تبلیغاتی بزرگ، مردم ساده‌پوش و زنان رفتگر بشنوم. زمانی در باکو دینداری ممنوع، مالکیت خصوصی بی‌معنا و ارزش زن در شبیه مردان شدن بود. هر پاساژ و بازاری بعد از استقلال بنا شده و هنوز هیچ شهرک صنعتی و تولیدی قابلی وجود ندارد، ‌درست برعکس تبریز که پیشه‌روی را طرد کرد و با سیاست‌ها محمدرضا پهلوی پا در جای قدم سرمایه‌دارها برداشت.


اما امروزه باکو بازار شامی از مکاتب فکری مختلف شده‌ است. هرچند فلسفه کمونیست شهر باکو را از یک شهر شرقی به یک شهر اروپایی تبدیل کرده اما نتوانسته ریشه‌های ایرانی و شیعی آن را نابود کند و حالا با سقوط شوروی در حال گذر به نظام سرمایه‌داری است. خلاصه آرمان امروز باکو این است: «بیایید باکو را دبی دوم کنیم!».

اینجا جایی است بلوک شرق و غرب و سنت کنار یکدیگر به بن بست برمی‌خورند.

از آتشگاه تا برج‌های شعله

با تمام جدایی فرهنگی بین آذری‌ها این سوی ارس و آذری‌ها آن سوی ارس باز میراث فرهنگ ایرانی و شیعی در کشور آذربایجان باقی مانده است. خیلی از مردم بودند که از ایرانی بودن پدربزرگ و مادربزرگ‌هایشان حکایت می‌کردند، حتی بانو اول این کشور، مهربان‌بانو، هم اصالتی اردبیلی دارد. مزار سیده حکیمه که به بی‌بی هیبت مشهور است را پس از سقوط شوروی از نو دوباره ساخته‌اند و معتقدند او خواهر تنی امام رضا(ع) است و بسیاری هم از خاطرات زیارت مشهدشان برایمان گفتند. عید نوروز، قربان و فطر تعطیل هستند و از اول محرم برای امام حسین عزاداری می‌کنند.

مزار بی بی حکیمه در باکو (خواهر امام رضا)
مزار بی بی حکیمه در باکو (خواهر امام رضا)


اصلا نماد این کشور آتش است، به یاد دورانی که آذربایجان سرزمین مقدس زرتشتیان بوده و هزاران آتش در معابد مجوسی روشن می‌کردند. هنوز هم در باکو محلی موسوم به آتشگاه است، اما آتشی که در بالای کوه می‌سوزد برای عبادت اهورامزدا نیست بلکه روشنی سر قبور شهدای انقلاب ۱۹۹۰ باکو است. انقلابی در طی آن آذربایجان استقلال خود را از شوروی بدست آورد اما بهای آن قربانی شدن مردان و زنان آذری با ضرب گلوله‌ سربازان و تانک‌های شوروی بود. اما این حماسه ارمغانی جز شروع دوران دیکتاتوری دیگر برای آذربایجان نداشت.

آتشگاه باکو
آتشگاه باکو


پس از کسب استقلال، احمد علی‌اف به ریاست جمهوری ‌می‌رسد و بعد از او پسرش الهام علی‌اف در سال ۲۰۰۳ برنده انتخابات می‌شود. رئیس جمهوری که تاکنون چهار بار منتخب مردم اعلام شده است و مردم باکو باور دارند که بعد از الهام هم پسرش، احمد دوم، سر کار خواهد آمد و به قول خودشان این سلاله همه کاره مملکت‌ شدند. چه احمد و چه الهام مثل تمام دیکتاتورهای عالم تنها در فکر نقش ایوان‌اند. دنبال آن هستند که با باز کردن درهای آذربایجان به روی سرمایه داران باکو را یک دبی دیگر کنند، در کنار آتشگاه سه برج شعله را علم کرده‌اند اما غافل از اینکه خانه از پای‌بست ویران است.

در پس رنگ‌ و لعاب مراکز توریستی، گرانی و اقتصاد ضعیف در این کشور بیداد می‌کند. با وجود منابع غنی نفت و زمین‌های حاصل‌خیز مردم در مضیقه اقتصادی قرار دارند. بیکاری در نسل جوان زیاد و درآمد مردم کم است. امکانات آموزش عالی و درمانی ضعیف و حمل و نقل گران است. صدها هزار آواره‌ی جنگ قره‌باغ به باکو پناه آورده‌اند و در کوچه پس‌کوچه‌های شهر و در ویرانه‌ها سکونت دارند و تنها ۴۰ مانات از دولت عایدی ماهانه دریافت می‌کنند که کفاف هزینه‌های ضروری زندگی نمی‌شود. هنوز داغ خیلی از جنگ‌زده‌ها تازه است و بسیاری هستند که چشم به راه خبری از اعضای گمشده خانواده‌شان به انتظار نشسته‌اند. اما سیاست حاکمیت در صلح با ارمنستان و روسیه است و این نمکی بر زخم‌های مردم است.


توریسم در باکو

باکو شهر معمارها و شهرسازهاست. پر از آسمان‌خراش‌هایی است که با رقص نور احاطه شدند. شهر قلعه دختر که کهنه‌شهر را بغل کرده و یادگار دوران پیش از حمله تزار روسیه است. از سرای احمد علی‌اف پیاده‌روی سنگ‌فرش شده‌ای به نام تارقوا شروع می‌شود که به خزر می‌رسد. بوی دریا برای مست شدن کافی است و نیازی نیست که در کافه‌های تارقوا مهمان شوی. هزاران آب‌نما در پارک‌هاست و ده‌ها مجسمه ریز و درشت که در میدان‌های شهر قد علم کرده‌اند. در بلوار کهنه دوچرخه سواری می‌کنند و در بلوار تازه چرخ‌وفلکی است که چشم باکو نام دارد و به دریا نگاه می‌کند. شاه‌راهی در مرکز شهر برای برگزاری مسابقات سالانه اتوموبیل‌رانی ساخته‌اند که به میدان آزادی و محل امضا احمد علی‌اف ختم می‌شود. محل امضا ساختمانی با معماری خارق‌العاده است که دل آن موزه‌ای شده برای نگهداری اشیا قیمتی رئيس جمهور سابق.


در باکو میتوان گردشگران بلوند اروپایی، اعراب پوشیه‌پوش، ترک، ایرانی‌ و حتی می‌توان مسافرانی از آفریقا و کشور‌های شرق آسیا هم دید. اما موهوبتی که مسافران ترک زبان ایرانی دارند، همزبانی با آذربایجانی‌ها است. این مردمان صمیمی‌ و بافرهنگ ایرانی‌ها را دوست‌ دارند و وقتی می‌فهمیدند ما تبریزی‌ هستیم خوشنود می‌شدند و سفره دلشان را با ما می‌گشودند. فکر می‌کنند شیعه‌ها شیرین‌اند اما از ارمنی‌ها متنفرند. هرچند خیلی از مردم باکو شناخت درستی از ایران ندارند. متوجه نمی‌شوند چرا بعضی از ایرانی‌ها به زبان آن‌ها صحبت می‌کنند و این گروه ترک زبان ایرانی چطور با فارس‌زبانان کنار می‌آیند و با آنان مراوده می‌کنند. باور نمی‌کنند زنان ایرانی درس می‌خوانند و سرکار می‌روند و در ایران مترو و برج‌سازی وجود دارد.

وقتی از مهربانی اهل باکو به اهل تبریز میگم یعنی این عکس
وقتی از مهربانی اهل باکو به اهل تبریز میگم یعنی این عکس


جدا از جذابیت‌های توریستی شهر باکو، کشور آذربایجان هم دیدنی است. منطقه جنگلی در نزدیکی مرز داغستان به نام گتریش وجود دارد که به زیبایی جنگل‌های گیلان است. شهر گنجه که آرامگاه نظامی در آنجاست از دیگر شهرهای دینی است، اما راستش را بخواهید بعد از آن همه گشتن و دیدن آذربایجان به جرات می‌گوییم که ایران بسیار زیباتر و دیدنی‌تر از آن سوی ارس است. بافت‌های قدیمی شهرهای یزد و بم، جنگل‌های شمال و ماسوله، خلیج فارس، دریاچه چیتگر تهران، بازار و ارگ تبریز، حرم امام هشتم و هزاران جای دیدنی دیگر در داخل مرز‌های خودمان وجود دارد که مسافرت به آنان واجب‌تر از دیدن آذربایجان است.

در آخر مسافرت به کشور آذربایجان به خصوص اگر خودتان هم ترک هستید خاطره‌ای فراموش‌نشدنی برایتان خواهد بود.

فرناز اسراری

مهر ۱۳۹۸

باکوآذربایجانتبریزمسافرت
یک مهندس کامپیوتر درگیر تاریخ و سیاست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید