ویرگول
ورودثبت نام
Farnaz Asrari
Farnaz Asrari
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

قربانی ابراهیم خلیل

ابراهیم مردی که ادعا داشت با خدای نادیده دوستی دارد، به سبب دیدن یک رویا پسر ارشد خود را به مسلخ می‌برد تا او را در راه پروردگارش قربانی کند. خدای ابراهیم که لطیف و رئوف است، البته پسر را به پدر می‌بخشد و در عوض خون‌بهای او بره‌ای از بهشت برای ابراهیم می‌فرستد. این داستانی است هزاران سال در گوش بسیاری از ما خوانده‌اند و به بهانه همین چند خط داستان میلیون‌ها گوسفند و انسان‌ را به مسلخ کشاندند تا در راه خدای رحیم ابراهیم قربانی شوند.

من باور دارم داستان‌های دینی و اساطیری ژرفایی به عمق تاریخ دارند و می‌توان از خلال آن‌ها به گوشه‌هایی از حقیقت و واقعیت رسید. گوشه‌ و کناره‌هایی که گاه با یکدیگر تطبیق نمی‌کنند و گاهی جز سردرگمی و گمراهی حاصلی ندارند ولی خوب مگر گمراه کردن حقه قدیمی این جهان پیر و حیله‌گر نیست؟

داستان ابراهیم و پسرش در کنعان رخ می‌دهد و هنگامی که تاریخ کوتاهی از مردمان کنعان را می‌خواندم به نکته‌ای بس عجیب برخوردم. آن مردم عهد باستانی فلسطین عادت داشتند که فرزند ارشد خود را در راه ایزد خود مولوخیا به زبان امروزی ما ملک قربانی کنند تا برکت او را دریافت کنند.

قربانی کردن کودکان برای ملوخ
قربانی کردن کودکان برای ملوخ

کلیخارتوس مورخ زمان اسکندر مقدونی درباره آداب قربانی کردن کودکان در کنعان نوشته که مجسمه فلزی عظیمی از این خدا بوده که در مراسم قربانی با آتش داغ می‌کردند تا به حدی که دستان مجسمه سرخ شود و آنگاه نوزاد شیرخوار را تا در دستان ملوخ می‌نهادند تا بسوزد و برای آن که ناله‌های قربانی کسی را آزرده نکند به ساز و آواز می‌پرداختند. پدر و مادر نوزاد نیز باید با روی گشاده در مراسم حاضر می‌بودند و اگر نه قربانیشان در درگاه ملوخ پذیرفته نمی‌شد.

هیچ‌یک از فرزندان خود را در آتش به مولِک تقدیم مکن و با این کار نام خدای خویش را بی‌حرمت مساز: من یهوه هستم.

لاویان ۱۸:۲۱

ابراهیم در کنعان رویای قربانی کردن پسرش را دید و اسماعیل یا اسحاق را برای قربانی به صحرا برد. آیا ممکن است این داستان تنها راوی تلاش ابراهیم برای زدودن سنت زشت فرزندکشی کنعانیان بوده باشد؟ این سوال پاسخ قطعی و روشنی ندارد. شاید ابراهیم قصد و منظوری دیگری داشته و شاید تنها در پی برآورده کردن خواسته خدای نادیده‌ و مکارش بوده ولی من دوست دارم چنین بیاندیشم و باور کنم که آن پیامبر تنها برای نجات جان کودکان بی‌گناه از چنگال ملوخ، این نمایش را اجرا کرده است. مگر نه این که در نهایت آن چه مهم است محتوی قلب و ذهن ماست، نه آن چه بیرون از ما جریان دارد؟

ابراهیمعیدقرباناسلامفلسطین
یک مهندس کامپیوتر درگیر تاریخ و سیاست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید