اگر در چند سال اخیر در اکوسیستم استارتاپی و تکنولوژی ایران فعال بودهاید به طور حتم حداقل با یک نفر که شغلش طراحی کردن است آشنا هستید و احتمالا دیدهاید که کسانی که طراحی میکنند، در این چند سال عنوانهای شغلی مختلفی برای خود انتخاب کردهاند. یکسری طراح رابط کاربری، یکسری طراح تجربه کاربری و باقی عنوانهایی که اینجا لیست میکنم:
به جز گرافیست وب که کلا بی معنی است -هر کس که من را میشناسد میداند چقدر از این عنوان متنفرم- باقی عناوین تا حدودی معنی دار و مشخص ولی خیلی سطحی هستند. درست است که مثل باقی عناوین شغلی در تکنولوژی هر کسی میتواند عنوان شغلی خودش را بسازد (مثل مدیر ارشد خوشحالی، Evangelist، نینجا، گورو و...) و عموما من با عنوان شغلیای که با دانش و فکر ایجاد شده است (حتی اگر عجیب و غریب باشد) مشکلی ندارم چون مثل کسب و کارهای سنتی دیگر وظایف انسانها در یک عبارت یک تا ۴ کلمهای نمیگنجد، اما حس میکنم دوستان و همکاران طراح من به دلایل مختلفی که در این رشته توییت بیان کردهام دچار خود کمبینی شدهاند و به دنبال انتخاب عنوان مناسب برای نشان دادن اهمیت کار خود هستند و مثل ترندهای روز طراحی که مدام عوض میشوند، اینها هم اسم عوض میکنند. درمورد این خود کم بینی و اینکه یکسری طراحها دیگر دوست ندارند طراح رابط کاربری خطاب شوند باید جداگانه بحث کنیم. در این نوشته به ترند جدید عنوان شغلی طراحها میپردازیم.
در یکی دو سال گذشته تغییرات مهمی در تکنولوژی ایران رخ داده. با آشنا شدن کسب و کارها با مفهوم محصول، عناوینی که مربوط به محصول هستند بیشتر شده و صد البته همکاران طراح من نیز تصمیم ناگهان گرفتند یا مدیر محصول باشند یا طراح محصول.
با تعاریف مدیریت محصول و اینکه آیا یک طراح میتواند مدیر محصول باشد کاری ندارم، اما میخواهم درباره طراحی محصول صحبت کنم. حقیقت این است که در عمل تعداد کمی هستند که واقعا کار طراحی محصول میکنند. بیشتر آنها همان کار سابق طراحی رابط کاربری را انجام میدهند. حالا که همچین ادعایی میکنم، بهتر است راجع به سوال «پس طراحی محصول یعنی چه؟» صحبت کنم.
مفهوم طراحی محصول در گذشته بیشتر در محصولات فیزیکی مانند لوازم خانگی، خودرو و هر محصول تجاری فیزیکی معنی پیدا میکرد و عموما طراحان صنعتی که این دانش را داشتند طراح محصول نامیده میشدند. اما امروزه علاوه بر تعریف دیروز خود، در تولید محصولات و سرویسهای مدرن و دیجیتال امروزی هم به همان کیفیت نیازمند طراحی محصول هستیم.
در روند تولید یک محصول دیجیتال، فعالیتهای مجزا و زیادی انجام میشوند که همه ما با اغلب آنها آشناییم. برخی از فعالیتها و تخصصهای لازم که عموما هرکدام که به عنوان مشاغل مجزا مطرح می شوند اینها هستند:
هر کدام از تخصصهای بالا عنوان شغلی مجزایی با متخصصین و کارشناسان خود هستند. اما طراح محصول از نظر من فردیست که بتواند همه کارهای بالا را انجام دهد.
حتما به این نتیجه رسیدهاید که فعال و مثمر ثمر بودن در دنیای تکنولوژیهای جدید، نیازمند این است که تواناییهای خود را گستردهتر و تا حد امکان عمیقتر کنیم. شاید فکر کنید که مگر چند نفر هستند که همه این مهارتها را داشته باشند یا اینکه مگر میشود همه اینها را با هم داشت؟ صلاحیتهای بالا تشابه زیادی با مسئولیتهای بنیانگذاران اولیهی یک محصول استارتاپی دارند. فیالواقع شما باید طرز فکر یک بنیانگذار را داشته باشید تا بتوانید محصولی را از ابتدا تا به بار نشستن بسازید.
من به شخصه افراد زیادی که در حداقل سه یا چند مورد از موارد بالا تجربه و تخصص دارند میشناسم. این افراد عموما در دو مورد اول دانش تخصصی و تجربه کاری زیادی دارند و تجربه خود در موارد بعدی را عمدتا زمانی بدست آوردهاند که روی ایدههای استارتاپی خود کار میکردند. تجربه تولید سرویس، محصولات و ایده ها -حتی اگر ناموفق و شکستخورده باشند- برای طراحی محصول بسیار ارزشمند است.
طراحهای محصول و تیمهای آنها وظیفه دارند مشکلات، نیازها و مسائل کاربری را در غالب طراحی یک محصول «خوب» حل کنند و البته در این راه حداکثر سود را به ذینفع برسانند. آنها با دپارتمانهای مختلف در شرکت در ارتباطتند، به طور مستقیم برای کاربر و به طور غیر مستقیم برای پایههایی که کسب و کار بر روی آن استوار شدهاند فعالیت میکنند.
به طور مثال، ذینفع (Stakeholder) مشکلی را عنوان میکند. طراح محصول باید این مشکل را حل کند، او شروع به جمعآوری و مطالعه اطلاعات و دادهها از منابع مختلف میکند، دادههای کمی و کیفی رفتار کاربران را مطالعه و تحلیل میکند، محصولات مشابه را از ابعاد مختلف بررسی میکند و نهایتا بر اساس هدف اصلی و بنیانی محصول شروع به طرح راه حل میکند.
برای نشان دادن مراحل کار یک طراح محصول مثالی میزنم. مثلا مشکل این است که کاربران یک محصول با مدل درآمدی اشتراکی (مثلا اپلیکیشن پخش موسیقی مثل اسپاتیفای)، کم موسیقی گوش میدهند. در مدل اسپاتیفای، اگر فرض کنیم هدف بنیانی این محصول راحتتر کردن تلاش کاربران برای پیدا کردن، شنیدن و لذت بردن از موسیقی باشد. هرچه اسپاتیفای این مشکل را بهتر، سریعتر و ارزانتر حل کند کاربران بیشتری روی خوش نشان خواهند داد و صد البته درآمد بیشتری نصیب اسپاتیفای خواهد شد.
پس در ابتداییترین شکل مثال و برای فهم راحتتر، نتیجه میگیریم مثلا باید پیدا کردن موسیقی در اسپاتیفای راحتتر شود و راحتتر شدن پیدا کردن یک موسیقی تاثیر مستقیم در بیشتر گوش دادن موسیقی توسط کاربران دارد (قطعا این راه حل کلی بر اساس نتایج تحقیقات و فعالیتهای طراح محصول که در پاراگراف بالا گفتیم پیدا شده است). حال طراح راه حلهای مختلفی ارائه میکند، ممکن است این راه حلها خود مجموعهای از تغییرات و قابلیتهای مختلف در تجربه کاربری، تعامل، استراتژی کسب و کار، تکنولوژی، اپلیکیشنها و حتی محتوا و بازاریابی باشد.
در حالت ایدهآل طراح محصول این ایدهها را از طرق مختلف مثل Prototyping و A/B Testing و تستهای کاربردپذیری میآزماید و راه حل نهایی را پیدا کند و یا در شرایط خاص (مثل همه شرایط در ایران) بر اساس تخمینها و تستهای کوچکتر یکی از راهها انتخاب شود.
مثلا راه حل نهایی انتخاب شده، ایجاد مفهومی به نام Discover است که از طریق یادگیری سلیقه کاربر و بر اساس یک موتور پیشنهاد دهنده پیشرفته، الگوریتمهای هوش مصنوعی و ... ترک بعدی که کاربر احتمالا به آن علاقه خواهد داشت را به او معرفی میکنیم. این قابلیت جدید باید همراه با محتوای متنی، تصویری و ویدیویی مرتبط به کاربر نمایش داده شود که بر روی علاقهمندی احتمالی کاربر تاثیر بگذارد.
حال تازه نوبت فعالیتهایی مثل طراحی رابط کاربری، گرافیک و تصاویر متحرک و... میشود. و پس از اتمام این مرحله، طراح محصول وظیفه منتقل کردن این راه حل را به تیمهای فنی، مدیران محصول و... دارد. یکی از مهمترین تواناییهای یک طراح محصول امکان برقراری ارتباط با کیفیت با بخش فنی است.
در نهایت و در صورت نیاز، واحد مارکتینگ به عنوان ابزاری که هدف بنیانی کسب و کار را دنبال میکند میبایست بخشی از راه حل را اجرا کند که خود نشان دهنده نیاز ارتباط طراح محصول با این واحد نیز هست.
از دیگر وظایف یک طراح محصول حضور و تاثیرگذاری در تدوین مفاهیم برندینگ و هویت بصری محصول است. وقتی وظیفه طراحی محصول با شماست، شما مسئول هویت آن محصول هم خواهید بود. از بخشهای مهم این وظیفه طراحی سیستم زبان طراحی است (DLS) شما وظیفه دارید زبان طراحی محصول را تدوین کنید، این زبان شامل شخصیت، هدف، لحن ارتباط، نوع محتوا، دستور زبان، اجزای گرافیکی، الگوهای مشترک طراحی و... است. برای اینکه درباره DLS بیشتر بدانید این مطلب را بخوانید.
اگر توسط ذینفعها به شما راه حل ارائه میشود و انتظار پیادهسازی آن وجود دارد، شما طراح محصول نیستید. اگر فقط مسئول طراحی کردن گرافیک و رابط کاربری هستید، طراح محصول نیستید. اگر در انتخاب نوع راه حل پیادهسازی فنی و انتخاب تکنولوژی نمیتوانید نظری دهید طراح محصول نیستید. اگر در جلسات مارکتینگ حرفی برای گفتن ندارید طراح محصول نیستید. اگر نمیتوانید مدیرعامل، سرمایهگذار و ذینفعان اصلی را متقاعد کنید هنوز طراح محصول نیستید.
در نهایت به قول آقای اریکسون که طراح محصول در اسپاتیفای:
اگر به طراح محصول راه حل ارائه بدهند او میتواند ایرادات آن راه حل را بیابد. اگر به طراح محصول مشکل را ارائه بدهند او راه حل را پیدا خواهد کرد. درواقع طراح محصول مداوم درحال یافتن راه حل است تا اینکه صورت مسئله عوض شود.
در این نوشته سعی کردم تعریف کاملی از شغل طراحی محصول ارائه کنم، و در نوشتنش از تجربیات شخصی خودم در طول ۱۰ سال گذشته در زمینه طراحی استفاده کردم و البته برای تدوین ساختار نوشته از مطلب آقای اریکسون نیز استفاده کردم. به هرحال تولید محصولات مدرن در ایران به سرعت شروع شده و در زمان کمی سعی داریم به استانداردهای بینالمللی برسیم و این سردرگمی و تغییر جهتها در تکنولوژی، مفاهیم، عناوین شغلی و... بسیار عادی است، امیدوارم با نوشتن این مطلب توانسته باشم کمکی به شناساندن این جایگاه شغلی مهم که به آن بی توجهی زیاده شده کرده باشم.
در طول ۱۲ سال گذشته در طراحی بیش از ۱۰ محصول مختلف دیجیتال دست داشتهام که تاکنون توسط میلیونها نفر در کشور استفاده شدهاند. برخی از آنها محصولات شرکتهای بزرگ بودهاند و برخی از آنها استارتآپهایی که خودم یا دیگران بنیانگذار آن بودهاند. اپلیکیشنهای بانک پارسیان، دیجیکالا، فیدیلیو، هوای تهران و... برخی از محصولاتی هستند که تجربه طراحی آنها را داشتهام. در حال حاضر نیز به عنوان مدیر واحد طراحی محصول در دانرو فعالیت میکنم. میتوانید در توییتر، لینکداین و دریبببل با من در ارتباط باشید.