احتمالا برای شما هم پیش اومده که موقع خوندن یک مقاله یا کتاب، چندین بار جملهای رو بخونید و متوجه منظورش نشید. اینطور مواقع احساس بدی بهمون دست میده و در نهایت به همراه یک سردرد جانسوز، کتاب رو میبندیم و با دنیای کتابخوانی تا مدتها خداحافطی میکنیم.
از نظر من فرق بین یک نویسندۀ خوب و یک نویسندۀ عالی در ساده نوشتنه. فرقی هم نداره که نویسندۀ کتاب و داستان باشیم، یا نویسندۀ مقالههای تبلیغاتی. در هرصورت، رعایت اصل سادهنویسی از واجباتیه که حتما باید بهش توجه کنیم.
البته این نکتۀ مهم رو هم بگم که مخاطب ما، سهم بزرگی در انتخاب نوع نوشتن داره. در بعضی مطلبها، باتوجه به ویژگیهای مخاطب، شاید لازم بشه که اصلا ساده ننویسیم ولی بهطور کلی، برای نوشتن بیشتر مقالهها و داستانها، لازمه سادهنویسی رو بلد باشیم.
حالا سؤال بزرگ اینجاست که چطور باید ساده بنویسیم؟ در ادامۀ این مقاله قراره که صفرتاصد نکات مربوط به سادهنویسی رو باهم یاد بگیریم. اگه شما هم میخواید که در این زمینه پیشرفت کنید، اصلا توضیحاتی که در ادامه میگم رو از دست ندید.
اگه بخوام این موضوع رو از ریشه توضیح بدم، باید بگم که نوشتن، به معنی چیدن تعدادی کلمه کنار همدیگهست که قراره مفهوم خاصی رو برسونه. حالا اگه این کلمات طوری انتخاب بشه که مفهوم موردنظر، راحت و سریع درک بشه، یعنی اصل سادهنویسی رعایت شده.
سادهنویسی همیشه برگ برندۀ نویسندههای مشهوری مثل ارنست همینگوی بوده که داستانهای قابل فهمی مینوشتن و بیشتر خوانندهها، داستانها و مفهومشون رو درک میکردن. در کشور خودمون هم نویسندههای زیادی داریم که به سادهنویسی پایبند هستن. نویسندههایی مثل احمد محمود، محمود دولتآبادی و سیمین دانشور از جمله افرادی هستن که بیشتر نوشتههاشون سادهست و نثر قابل فهمی دارن.
سادهنوشتن اهمیت بسیار بالایی داره. شاید با خودتون فکر کنید که نوشتن یک مقاله با کلمات سخت و غیرقابل فهم، خیلی دشواره و شاید کلاس هم داشتهباشه! ولی اصلا اینطور نیست. سادهنوشتن، بسیار سختتر از نوشتن به این شیوه هست و نیاز به تمرین و تلاش بسیاری داره.
همچنین باید بدونیم، افراد زیادی نیستن که میتونن ساده بنویسن؛ پس اگه میخوایم متفاوت از بقیه عمل کنیم و حرفهای بنویسیم، حتما باید سادهنویسی رو بلد باشیم.
مهمترین و اصلیترین نکته دربارۀ سادهنویسی این هست که بدونیم فقط با خوندن چند نکتۀ به دست نمیاد و نیاز به ماهها و حتی سالها تمرین داره. تمرینکردن نکاتی که در ادامه میگم، کمک میکنه تا بتونیم به گنج سادهنویسی دست پیدا کنیم. این نکات، نتیجۀ خوندن دهها مقاله دربارۀ ساده نویسی و تجربه خودم در چند سال نوشتنه.
قصهگفتن، بخش مهمی از سادهنویسیه. داستانها و قصههای کودکیمون رو به خاطر دارین؟ سادهتر از اون داستانها رو جای دیگهای پیدا نمیشه. بهطور کلی، داستانها از اصل سادهنویسی پیروی میکنن چون باید قابل فهم باشن و مخاطب رو درگیر کنن. پس اگه بخوایم در سادهنویسی حرفهای بشیم، میتونیم نوشتۀ خودمون رو به شیوۀ داستانی بیان کنیم.
میدونم که سادهنوشتن موضوعات سخت، کمی پیچیده و دشواره. ولی باید سعی کنیم طوری بنویسیم که انگار قصد داریم اون موضوع سخت رو به مادربزرگمون یا یک بچه 5 ساله توضیح بدیم. قطعا این افراد درک زیادی از کلمات سخت ندارن و باید خیلی ساده بهشون توضیح بدیم. این روش، تمرین بسیار خوبی برای سادهنویسی هست.
آقای انیشتن، پادشاه سادهنوشتن فرمولهای فضایی، میگه که :«اگه نمیتونی یه موضوع رو ساده توضیح بدی، یعنی اونو خوب متوجه نشدی!» این جمله، یکی از کلیدیترین نکات سادهنویسی رو به سادگی توضیح میده. اگه ما موضوعی که داریم دربارهاش مینویسیم رو خوب بفهمیم و اطلاعات کافی دربارهاش داشتهباشیم، میتونیم اونو ساده توضیح بدیم.
پس یکی از دلایلی که از سادهنویسی جلوگیری میکنه، فهم نادرست و نداشتن اطلاعات کافی دربارۀ موضوع هستش.
گاهی وقتها به دلایل مختلفی مثل فشار کارفرما، مجبور هستیم که تعداد کلمات مشخصی دربارۀ یک موضوع، بنویسیم. خیلی مواقع پیش میاد که اون موضوع، نیاز به توضیح n هزار کلمهای نداره. بهخاطر همین، از یه جایی بهبعد مجبور میشیم که توضیحات اضافه بدیم و یک مفهوم ساده رو تبدیل به یک موضوع پیچیده کنیم.
پیشنهاد من اینه که برای رفع چنین مشکلی، از قدرت مذاکره استفاده کنیم و به کارفرما توضیح بدهیم که مقالۀ طولانی و خستهکننده، هیچ سودی براش نداره.
برای کسی که اولین بار با یک مفهومی روبهرو میشه، دنیایی از توضیحات هم کافی نیست. بهترین راه برای سادهترکردن موضوع، استفاده از مثالهای مختلفه که در اطراف ما وجود داره. این مثالها به فهم بیشتر موضوع کمک میکنن و جلوی توضیحات پیچیده و طولانی رو میگیرن.
برای اینکه نوشتههامون سادهتر و قابل فهمتر بشه، باید هرچیزی رو در جای درست خودش بهکار ببریم. مثلا اگه قراره درباره مفهومی مثل سفر مشتری توضیح بدیم، باید اول خود این مفهوم رو توضیح بدیم و بعد سراغ مراحلش بریم. اگه این ترتیب و چینش درست نباشه، احتمالا مخاطب ما نمیتونه موضوع رو بهدرستی درک کنه.
پس لازمه دکوراسیون نوشته که همون عنوانها هستن رو با استراتژی درستی انتخاب کنیم و اونها رو بهدرستی کنار هم بچینیم.
اگر بخوایم هرچیزی که در ذهنمون وجود داره رو بنویسیم، احتمال داره که خروجی نهایی برای دیگران قابل فهم نباشه. چون کلمات طوری نوشته شدن که فقط برای ما قابل درک هستن. به همین دلیل لازمه که پیش از نوشتن جملات، کلمات رو موشکافی کنیم و اونها رو با حساسیت انتخاب کنیم. کلمات ما باید هدفمند انتخاب بشن تا جمله و درنهایت کل متن، قابل فهم و ارزشمند باشه.
اگر موقع نوشتن، دائما کلمات سخت توی ذهن ما میاد، میتونیم از این راهی که در ادامه میگم، استفاده کنیم. فقط کافیه کلمات سخت رو روی یک کاغذ بنویسیم و با یه جستوجوی ساده در موتورهای جستوجو، معادل سادۀ اونها رو مقابل کلمات سخت بنویسیم. بعد از اون بهتره تا مدتی موقع نوشتن، کاغذ کلمات جلومون باشه تا بتونیم کلمات سادهتر رو ببینیم و اونها رو انتخاب کنیم.
یکی از مهمترین تمرینها برای سادهنویسی، کنترلکردن ورودیهای ماست. منظورم از ورودی چیزهایی هست که میخونیم، میشنویم و میبینیم. اگه در سادهنویسی مشکل داریم، بهتره تا مدتها بهسراغ خواندن مطالب سخت نریم و محتواهایی رو وارد ذهنمون کنیم که اصل سادهنویسی و سادهگویی در اونها رعایت شده.
این تمرین بهطور معجزهآسایی میتونه روی فرم نوشتار ما تأثیر بذاره و در سادهنویسی بهمون کمک کنه.
ما باید بتونیم به کمک تکنیکهایی مثل گاو بنفش، سؤال و جواب و... مخاطب رو با خودمون درگیر کنیم. اگه مخاطب به اندازۀ کافی با ما ارتباط بگیره و روی خواندن متن تمرکز کنه، احتمالا میتونه اونو بهتر درک کنه. این درحالیه که بعضی توضیحات آسان بهخاطر عدم تمرکز خواننده، سخت و پیچیده تلقی میشه.
کمی قبلتر گفتیم که توضیح اضافه، پیچیدگی مفهوم رو زیاد میکنه. اما در مقابل، کمنویسی هم میتونه روی پیچیدگی یک موضوع تأثیر بذاره. بهتره قبل نوشتن هر موضوعی به اندازۀ کافی دربارهاش مطالعه کنیم و با برنامهریزی و چیدمان درست عنوانها، همون مقداری که واقعا لازم هست، مطلب رو بنویسیم.
توضیح کم و ناکافی باعث میشه مفاهیم به درستی توضیح داده نشن و بهدنبالش، درک اون موضوع سختتر بشه.
برای من همیشه موضوع سادهنویسی بسیار مهم و ضروری بوده. هروقت که سراغ نوشتههای همکارهام میرفتم، این مسئله به ذهنم میرسید که چقدر میشه بعضی جملهها رو سادهتر توضیح داد. بهخاطر همین، دوست داشتم که دربارۀ این موضوع یک مقاله بنویسم و علاوهبر دیدگاههای خودم، راهکارهایی رو ارائه بدم که بقیه هم بتونن ازش استفاده کنن.
برای ساخت این مطلب هم از تجربههای خودم کمک گرفتم و هم چندین مقالۀ معتبر خوندم که لینکشون رو هم در ادامه گذاشتم. اگه بهنظر شما راههای دیگهای هم برای تمرین سادهنویسی وجود داره، خوشحال میشم که در قسمت نظرات برام بنویسین. بیصبرانه منتظر خوندن نظراتتون دربارۀ این نوشته هستم :)
منابع: