افشین فرخ پی
افشین فرخ پی
خواندن ۹ دقیقه·۵ سال پیش

خطاهای شناختی، همراه همیشگی ما آدمها

خطاهای شناختی همراه همیشگی ما آدمها ، در ابتدا باید خطای شناختی تعریف شود، خطای شناختی در زیر مجموعه روانشناسی شاخه روانشناختی است. ساده ترین تعریفی که می توان برای خطای شناختی گفت "محاسبات سرانگشتی ذهن برای حل مسائل است" خب این که سخت تر شد. محاسبات سرانگشتی یعنی چه؟

تعریف خطای شناختی

ذهن انسان تمام فعالیتهای مربوط به تصمیم گیری، حرکت، حل مسئله، تعریف و شناخت دنیای ما و تقریبا همه کارهای ما را انجام میدهد، از تنظیم ضربان قلب تا حفظ تعادل و راه رفتن تا صحبت کردن و یادگیری تا تعاملات ما و تقریبا همه چیز و نکته جالبتر اینکه ما با ذهنمان می بینیم نه با چشمانمان، چشم فقط یک ابزار است برای ارسال داده ها به مغز، آنالیز و تبدیل داده ها به تصاویر قابل درک توسط مغز یا همان ذهن ما انجام میشود. این برای دیگر حواس ما هم صادق است.

با این وسعت از فعالیتها مغز طبیعی است که مغز و سیستم عصبی به سمتی حرکت کند که همه چیز را تا حدممکن بهینه سازی کند، به چند دلیل مغز ما باید بهینه کار کند، که دو دلیل مهم آن عبارت است از یک ظرفیت محدود مغز. دو پایین آوردن مصرف انرژی. اگر سیستم عصبی ما این کار را نکند برای حل یک مسئله ساده ریاضی یا تصمیم گیری که با وسیله نقلیه عمومی به سرکار برویم یا اتومبیل شخصی، ممکن است چنان دچار بارذهنی شویم که حفظ تعادل خود را فراموش کنیم. یا در حین رانندگی مغز دچار چنان تاخیری شود که تا بخواهیم ترمز بگیریم اتومبیل را به در و دیوار کوبیدیم.

راهکار مغز برای تصمیم گیری این است که خیلی از تصمیمات را از کانالهای از پیش تعریف شده حل میکند. مثلا برای خوردن صبحانه، چند گزینه را سریع پیشنهاد میکند، نان و پنیر، نیمرو، کره و مربا ، فقط یک چای تلخ، یا چیزهای از این دست. اما احتمال اینکه پیشنهادی مثل بره کباب برای صبحانه بدهد خیلی ضعیف است. حالا بین این گزینه ها بازهم با توجه به زمان و موجودی یخچال شما خیلی سریع به یکی از گزینه ها میرسد . اما عواملی مثل افت فشارخون، پایین آمدن قندخون، میزان گرسنگی بدون اینکه خیلی آگاه به تصمیم خود باشیم به صورت ناخودگاه یا نیمه خودآگاه یکی را برای ما انتخاب میکند.

اما همیشه به همین راحتی نیست. تصمیم گیری ها ما همیشه مثل انتخاب منوی صبحانه نیست. تصمیم گیریهای که ما انسانها با آن روبرو هستیم از انتخاب شریک زندگی خود تا شغل مورد نظر، از تصمیم به شروع جنگ بین دوکشور تا شلیک موشک پدافند به سمت هواپیمای در آسمان دیده شده، از انتخاب رنگ شلوار در هنگام خرید تا پذیرفتن یک طرح تجاری تا طیفهای گسترده تر در همه جانبه در زمینه اقتصاد، سلامت، قضاوت و بطور کلی تمام مسائلی که با آنها روبرو هستیم بر میگردد.

ذهن ما با این مسائل چکار میکند. در ابتدا دم دستی ترین راه حل را ارائه میدهد، اینجاست که اگر بدون فکر اولین تصمیم را برای انجام مسائل پیچیده انجام دهیم به احتمال قوی دچار خطای شناختی میشویم. مثلا قبلا دیدیم که دوست ما سوار یک اتوبوس خط واحد زردرنگ شده و اتوبوس در نیمه راه خراب شده و او دیر به سرکار خود رفته، حالا یکبار دیگه این قضیه برای ما بوجود می آید ، دفعه سوم هم همسرمان تعریف میکند که سوار اتوبوس زرد رنگ شده و اتوبوس وسط راه خراب شده و مجبور شده زیر باران نیم ساعت پیاده روی کند. این سه اتفاق در یک بازه یکساله در شهرهای مختلف اتفاق افتاده، حالا امروز شما منتظر اتوبوس خط واحد هستید، عجله هم دارید، اولین اتوبوسی که به ایستگاه میرسد از شانس بد شما زرد رنگ است، و یک اتوبوس به فاصله چند ده متر پشت سر آن به ایستگاه نزدیک میشود و آن قرمز رنگ است. چه اتفاقی برای شما می افتد و چه تصمیمی میگیرید ؟ به احتمال زیاد کمی منتظر میمانید و سوار اتوبوس قرمز میشوید، جالبتر اینکه ممکن است هر دو اتوبوس یک برند داشته باشند، و بدتر اینکه اتوبوس زرد رنگ مدل سال بالاتری دارد. این تصمیم گیری تحت تاثیر خطای شناختی تعمیم است. فقط بخاطر رنگ زرد شما به این نتیجه رسیده اید که اتوبوس زرد خراب میشود و قرمز بهتر است.

خطاهای شناختی مدلهای متنوعی دارد که در زیر معروفترین آنها را بررسی میکنیم.

هدف از معرفی خطاهای شناختی چیست

هدف از معرفی خطاهای شناختی، آشنا شدن با آنهاست طوریکه هرگاه خواستیم تصمیم مهمی را بگیریم، یا در تصمیم گیری های روزمره خود تا آنجایی که ممکن است از آنها دوری کنیم تا به نتیجه بهتری برسیم.

انواع معروف خطاهای شناختی

خطای تعمیم : در بالا مثال خطای تعمیم را آوردیم، یعنی تعمیم دادن یک یا چند صفت به شخصی یا چیزی بر اساس داشتن یک وجه مشترک که احتمالا هیچ ربط منطقی بین آنها نیست. خب اگر کمی دقت کنیم متوجه میشویم که استریوتایپ هم یک نوع خطای تعمیم است. مثلا تهرانی ها همه اینطورین، ترکها چطورن، شیرازیها همه اونطورین و هزاران مثال در این مورد.

خطای دوقطبی (همه چیز یا هیچ چیز) : مثال ساده یا من این مدل اتومبیل را می خرم یا هیچ چیز دیگه نمیخرم، یا لباس مجلسی خود را می پوشید، همه چیز آماده اس که متوجه یک لکه خیلی ریز در قسمتی از لباس میشود که احتمالا فقط خود شما متوجه اش میشود. خب اگر بگویید، یا این لکه باید پاک شود یا اصلا نمی پوشمش دچار خطای دوقطبی شده اید.

خطای شخصی کردن یا بخود گرفتن : بخاطر اتفاق های منفی که قبلا افتاده است. همه چیز را به خودتان ربط میدهید. مثلا دیشب حین رانندگی لاستیک ماشین شما ترکیده و ماشین شما آسیب دیده، شب قبلش پنجره اتاق شما را باد به هم کوبیده است و شیشه آن شکسته شده، شب قبلتر برق نوسان کرده و لامپ اتاق خواب سوخته، خب اگه امروز مادرتان کمی تب کند با خود چه میگویید؟ اگر بگویید این بخاطر شانس منه یا چون ایشان مادرمه و بخاطر اینکه مادر من است مریض شده قطعا دچار خطای شخصی سازی شده اید.

دقت کنید در خطای شخصی سازی علت یا تمامی علت اتفاقات منفی شما نیستید.

خطای مقصر دانستن : این خطا نقطه مقابل خطای شخصی کردن است، همه دنیا و همه مردم دنیا مقصر هستند به غیر از من، اگر تجربه صحبت با این آدمها را داشته باشید، می بینید چقدر حوصله سربر و ناموفق هستند.

خطای بزرگنمایی یا کوچکنمایی : یک مدل خاص موبایل را پسندیده اید. این مدل حسابی دل شما را برده است. اما یک ایراد دارد. در مقابل ضربه به شدت حساس است و سریع ال سی دی آن میشکند، از طرفی کار شما طوری هست احتمال اینکه گوشی از دستتان بی افتد خیلی زیاد است. پس این مشکل برای شما یک مشکل بزرگ است، اما اگر با خودتان بگویید که نه مگه چقدر ممکنه است گوشی از دستم بر روی سطح سفت بیفید و احتمال آنرا خیلی کمتر از واقعیت در نظر بگیرید، قطعا دچار خطای کوچکنمایی شده اید.

خطای تایید خود : احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده که قصد خرید یک وسیله خاص را دارید یا به تازگی آنرا خریده اید یا علاقه خاصی به نوعی خاصی از موسیقی دارید، به یکباره متوجه میشوید که فلان شخص هم دقیقا از همان وسیله شما خریده و استفاده میکند که آن شخص ، آدم محترمی در جامعه است. با خود می گویید همه آدمهای به درد بخور به این وسیله علاقه دارند. یا آدم حسابی ها از این سبک موسیقی گوش میدهند. و به صورت اتوماتیک خود را تایید میکنید.

خطای هاله : فرض کنید که شما یک پزشک را در امر طبابت خیلی قبول دارید، این امر باعث میشود که شما ناخودآگاه فکر کنید، در حل تمرین ریاضی هم قویتر است یا فلسفه هم بهتر می فهمد. یعنی تعمیم یکی از ویژگیهای خوب یک شخص به دیگر ویژگیهایش بدون اینکه اطلاعی در مورد آنها داشته باشیم. جالب است حتی معملمان در هنگام امتیاز دهی به دانش آموزان ، تحت تاثیر نمرات قبلی آن دانش آموزان هستند و دانش آموزانی که نمرات بهتری داشتند احتمالا ، با ارفاق بیشتری مواجه میشوند.

چقدر خطای شناختی داریم ؟

تعداد آنها خیلی زیاد است، و مثل بقیه مسائل علوم انسانی بعضی ها تعریف دقیقی ندارند. مثلا خیلی ها بین خطای هاله، استریوتایپ و خطای تعمیم فرقی نمی گذارند و خیلی از متفکران این حوزه آنها را متفاوت می دانند. به همین علت شاید هیچگاه نشود لیست کاملی برای خطاها معرفی کرد. اما در اینجا سعی شده است مهمترین یا شاید از لحاظ آماری پرتکرارترین آنها را معرفی کنیم و به تدریج آنها را بررسی کنیم.

آیا همیشه خطای شناختی بد است؟

قطعا اینطور نیست، از قضا بعضی از اوقات هم خیلی درست کار میکند! اما نکته مهم این است در هنگام تصمیم گیری در مورد مسائل مهم، باید سعی کنیم حتی المقدور از این خطاها اجتناب کنیم. یا وقتی با یک کلاهبردار روبر میشویم، دقت کنیم با ترفندهایی که از خطاهای شناختی استفاده میکند، به دام کلاهبرداری آن شخص گیرنکنیم.

خطای شناختیتفکر تندتفکر آهسته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید