میگن از روزی که آبها در نهرهای سیاره زمین جاری شد ، چندین میلیون سال میگذره ( تاریخش رو نداریم اما این رو میپذیریم ! ) میگن فرمول این آب شگفت انگیز ( H 2 o ) نبود ، یه فرمولی داشت که اگه امروز بود حتی میشد جای واکسن کرونا ویروس برای جلوگیری از تب کرونا ویروس ، ازش استفاده کرد !( ما که نزدیم اما میپذیریم ! )
میگن چه آبی که طعمش دهان را خوش عطر و بو میکرد ( ما که ننوشیدیم ولی میپذیریم ) میگن اون روزا زمین چه حال وهوائی داشت ، چه زیبا چمنزارو دشت و دمنی داشت . میگن چه میوه ها و چه گلها و چه وچه هائی داشت ! میگن سیاره زمین همه چی داشت به طوری که تو منظومه بهش میگفتن سوگلی کهکشان !
همه سیاره ها به زمین اون روزها ، حسادت میکردند .( ما که نبودیم اما میپذیریم ! ) اما این را میدانیم که در هیچ سیاره ای هم چیزی به نام تب کرونا ویروس نبود !
میگن یه روزآدم از خدا خواست تا او را به زمین بفرستد برای زندگی ! میگن آدم ملتمسانه از خدا خواست اجازه دهد تا یه گوشه از زمین با حوا ، یه زندگی آبرومندانه رو شروع کنند . آخه حیف این زمین نیست که کودکان آدم روی آن ندوند ؟ میگن آدم به خدا گفت آخه ما هم آدمیم و دل داریم اجازه بدین کودکانی به دنیا بیان از این همه زیبائی بهره ببرند ! خدا قبول نمیکرد و میگفت ای امان از بشر ، اسمتون آدمه راه و روشتون چی ؟ خدا از هجوم تب کرونا خبر داشت .
میدونم که همین آدما و کودکان شما در آینده گند میزنند به زمین ! آدم گفت قول میدیم مثل روز اول تحویل بدیم ، هرروز آب و جارو میکنیم ، درختها رو آب میدیم ، از گلها مراقبت میکنیم ، زلالی آب رو زلال نگه میداریم ! خدا فرمود نمیخواد مراقب زمین باشید فقط مراقب خودتون باشین و مثل آدم زندگی کنید ! میگن آدم سجده شکر به جای آورد و کلید زمین رو گرفت و با حوا اومدند زمین . روزگار گذشت هابیل و قابیل شدند فرزندان رشید اولین زوج سیاره زمین !
روزی اولین پدر و مادرسیاره زمین خبر دار شدند که زمین پاک خدا با اولین خون بشر ناپاک شد ! قابیل رسم برادر کشی را راه انداخت ! آدم دیگر آدم روز اول نبود وشرمنده ! ته دلش احساس کرد شاید این خون روزی سبب سازویروسی به اسم تب کرونا بشه !
به مرور آدما زیاد شدند و رنگ و وارنگ ! از هررنگی ، کودکان خودشون رو به رخ نعمات زمین میکشیدند ! همیشه کودکان در ابتدا پاک و بی آلایش بودند ، اما وقتی بزرگ شدند افتاد مشکلها ! سفیدا یه طرف زمین ولو بودند ودر حال عیش و نوش با افکار مخرب و چپ اندر قیچی ! سیاها یه گوشه دیگه در حال ، حال کردن با آتش و رقص و شکار !
اونا کاری به کار دنیا نداشتند و تو خودشون بودند . زرد پوستان هم دنیا رو آنقدر باریک میدیدند که فکر نمیکردند جای دیگه آدم های دیگه ای هم میلولند ! و بالاخره سرخ پوستا ن هم یه گوشه از دنیا ، چپقشون رو میکشیدن و با دودش هر شب واسه هم پیامک میدادند ( میگن sms ) از همان زمان اختراع شد و بعد ها بیل گیتس نونش رو خورد ! اما چیزی که مهم بود این بود که در هیچ قبیله و قومی با هر رنگی ، اثری از تب کرونا نبود و خوبیش تو همین بود .
روزی سفیدا با خبر شدن هر چی ماله زیر پای این آدمای رنگین پوسته ! خیلی بهشون برخورد چون میگفتند اولین مستاجر زمین سفیدا بودند ! پس هرچی زیرو رو زمینه ، باید مال سفیدا باشه ! یهو تصمیم گرفتند که بریم مالمون رو بگیریم ! برای اینکه اعتراضی هم نباشه هر یک چماقی ساختند ! میگن اختراع چماق از همین زمان و بوسیله سفیدها بوده و همینطور آئین نامه سرکوب ! خلاصه پرسون پرسون رفتند تا رسیدند به اولین گروه سیاها و با تشر گفتند آهای ایهالناس ( البته هر جائی که میرسیدند ایهاالناس را به زبون خودشون میگفتند ! )
بله آهای ایهالناس مارو میشناسین ؟ گفتند نه شما کی هستین ؟ سفیدا گفتند ما نژاد برتر هستیم ! سیاها گفتند که چی ؟ اونا گفتند پیچ پیچی ! ( این حاضر جوابی از همان زمان در تاریخ درج شده است ! ) بله ما نژاد برتر هستیم و صاحب چماق طلائی ! باز سیاها گفتند که چی ؟ و باز سفیدا در جواب گفتند پیچ پیچی ، بدانید که هرچی اینجاست مال ماست ! سیاها گفتند پس ماچی ؟
اگه ایندفعه بگین ما چی ما میگیم کاچی ! ( کاچی شیرینی مخصوص زائوهاست که با آرد و شکر درست میکنند ، فقط معلوم نیست چرا واسه مردها که درزندگی این روزها ، روزی دو بار میزایند از کاچی خبری نیست ؟! ) خلاصه سفیدها به رجزخونیشون ادامه میدن که اگه حرفی بزنین و اعتراضی بکنین که نمیذاریم دست به اموالمون بذارین ، ما با این چماق طلائی چنان تو فرق سرمبارکتون میکوبیم که مزه کاچی تومغزتون پخش بشه ! سیاهان گفتند حالا ما چیکار کنیم ؟
سفیدا در جواب سیاهان گفتند شما باید برای ما کار کنین و برده ما بشین ! هر جائی که گفتیم بکنین تا ما آت آشغالای زیر زمین رو ببریم واسه اینکه شما مریض نشین !
( اونوقتها به طلا و الماس میگفتند آت و آشغال ) باز سیاها گفتند اگه شما این آشغالای براق رو ببرین ما چی ؟ سفیدا که ناراحت شده بودند با عصبانیت گفتند : کاچی ! بعد با چماق کوبیدند بر فرق سرمبارک اولین سیاه تاریخ ، اما به خاطر استثماراز طرف سفیدها ، نام این سیاه فرق سر شکسته ، هیچ جا نیامده است !
خلاصه چماق طلائی بر فرق سر مبارک چند سیاه دیگرهم فرود آمد ( میگن هنوز که هنوزه مزه کاچی در مغز سیاها پخش شده است ! )
به هر حال سیاها که چاره ای نداشتند با چنگ و دندان و بخصوص مخلصانه ! زمین رو کندند وآت وآشغالای اون موقع که الماسهای این موقع هستند رو دادند به سفیدا ! وقتی بچه های سیاها به باباشون گفتند بابا جون ، سفیدا همه چیز رو بردند ، پس ما چی ؟ ما هیچی ؟ باباها گفتند کاچی به از هیچی ! ( باز میگن این ضرب المثل ازاین تاریخ درست شده ! ) در این دوره استثمار بود اما هنوز کرونا نبود !
این روش و سیاست ، توسط سفیدها برای بقیه رنگین پوستان هم اعمال شد . مدتی که گذشت رنگین پوستان متوجه شدند که سفیدها صاحب همه چی شدند اما اونا هیچی ندارن . پس راه افتادن برای اعتراض پیش سفیدها که هر چی ما داشتیم شما بردین ، گشنمونه تشنمونه ، فقط قحطی و خشکسالی واسمون مونده ، حتی تنبون هم نداریم بکشیم به پامون ، پس ما چی ؟ سفیدها که به ( ما چی ) حساس شده بودند با چماق هایشان که بسیار پیشرفته و اتوماتیک شده بود ، شروع کردند به سرکوب . تو این سرکوبها مسایل اخلاقی و غیر اخلاقی بسیار به وجود آمد !
در نتیجه نسل دو رگه ها در جوامع بشری دیده شد . حالا دورگه ها که نمیدونستند اینور جوی آبند یا اونور،گفتند پس ما چی ؟ سفیدها به خاطر اینکه یکی از دو رگ آنها ، مال خودشونه ! درجواب ( ما چی ؟) آنها دیگه نگفتند کاچی! در عوض بهشون گفتند : ببینید بچه های دو رگه عزیز....
همراه ما باشید با ادامه این پست در سایت تاتیرو
https://tatiro.com/%d8%aa%d8%a8-%da%a9%d8%b1%d9%88%d9%86%d8%a7/