جنگ ارادهها، برای ایران

با بررسی تاریخ معاصر در امر حکمرانی، از نقش "اراده" نمیتوان به راحتی گذشت. اراده چیزی فراتر از "صرفاً خواستن" است. نیرویی است که موجب تمرکز، تعهد و پشتکار میشود. اراده شامل تصمیم گیریِ آگاهانه، مهار تکانه ها، و تنظیم انگیزه و احساسات است. به تعریفی دیگر اراده را میتوان نیروی محرک و مکملِ ذهنی، برای به وجود آمدن نیروی فیزیکی دانست.
حکمرانی بدون اراده، حتی ساعتی دوام نمیآورد. اگر نگاهی به نحوهی حکمرانی ( که تعریف آن فراتر از حکومتداری است) به ویژه در چند دهه اخیر بیاندازیم، دچار دوگانگی میشویم. به این معنی که اگر اراده ای نبود، به این جایگاه نمیرسیدیم و اگر ارادهای بوده، این جایگاه بسیار ناچیز است. پاسخ این دوگانگی این است که اراده برای به نتیجه رسیدن، نیاز به تنیدهشدن در ارادههای دیگر دارد؛ پس میتوان گفت پیشنیاز اصلاح و تغییر رو به جلوی حکمرانی، در هم تنیدگی ارادهها است. این مفهوم یعنی "ارادهی جمعی" .
حکمرانی مانند یک موتور قدرتمند است که "هر اراده" میتواند "یک قطره" از سوخت آن باشد. پس تقریباً به پاسخ دوگانگی ایجاد شده می توان اینطور رسید که احتمالاً گاهی در دو دههی اخیر ارادهها کم بوده، و گاهی هم ارادهای وجود نداشته است. بعد از آنکه متوجه قدرت ارادهی جمعی شدیم باید به مصاف "ارادههای خشک شده" برویم. حقیقت این است که انسانِ بدونِ اراده وجود ندارد و اگر اثری از اراده در او دیده نمیشود، به این معنی است که اراده او خشک شده است. حال در این مرحله با دو راه حل روبرو هستیم. برای مثال: یک گیاه وقتی شرایط لازم برای رشد را "یکجا" نداشته باشد، خشک میشود. تنها آبدهی منظم یا صرفا خاک خوب، موثر نیست اگر نور مناسب به او تابیده نشود. یک گیاهِ خشک اگر در مرحلهای باشد که بتوان به او کمکِ موثر کرد، جای امیدواری است. اما گاهی خشک شدگی به مرحلهای میرسد که با هیچ امکانات، دوا و درمانی به نتیجه نخواهد رسید. یعنی برای درمان خشک شدگی یک بازهی زمانیِ محدود (اصطلاحاً گلدن تایم) وجود دارد. خلاصه سخن این است که برای اصلاح حکمرانی، باید نهادی که دارای مشروعیت منطقی، آگاه به مسائل اجتماعی و امنیتی و شکل گرفته از مردم است تشکیل شود و رسالت او این باشد که بدون توقف از مدیران و تصمیمگیران تا کارگران و کارمندان با سرعت و دقت برای سنجش اراده، پایش و جستجو کند و اگر به ارادهی خشک شدهای برخورد کرد، به او تذکر و راهنمایی خیرخواهانه و از روی میهندوستی نشان دهند، و اگر هم قابل نجات نبود، از هر مقام و مسندی که مسئولیت دارد او را خلع کرده و کنار بگذارد. قاطعانه، بیطرف و بدون سوگیری. زیرا عملکرد یک فرد خلاف جهت ارادهی جمعی برای اصلاح حکمرانی، مصداق خیانت است.
برای تحققِ " دست در دست هم دهیم به مهر، میهن خویش کنیم آباد "، ارادهی جمعی اجنتاب ناپذیر است. با هر نگرش و تفکر سیاسی باید دانست که اصلاح و آبادانی ایران راهی به جز ارادهای جمعی و عملگرا ندارد. استوار و با تکیه بر علم و منطق میبایست به جنگ با خیانتکاران رفت. خیانت تنها به همکاری با دشمن خلاصه و تعریف نمیشود. خیانت گاهی از روی ناآگاهی و تکرار اشتباه منجر میشود. باید جلوی این روندهای بدون نظارت که در سطوح مختلف حکمرانی اعم از نهادهای حاکمیتی، وزارتخانههای دولتی، شرکتهای دولتی و خصوصیِ وابسته به حاکمیت به وضوح دیده میشود، گرفته شود. بعد از گذارندن سالهای اخیر که بارها شاهد تعرض آشکار دشمن به خاک، زیرساختها، دانش و دانشمندان و امنیت و ارادهی مردم بودهایم، دیگر جای مراعات و مماشات با خائنین آگاه و ناآگاه نیست. افرادی که در تاریخ از ایران دفاع کرده و برای این خاک، مردم و فرهنگ ایرانی اراده به خرج دادهاند قابل ستایش هستند. اما عقل و ارادهی جمعی ایران هیچ جایگاهی برای خائنین قائل نخواهد بود.
ایران به سلامت باد.
سیدفرشاد فیضآبادی