نیروهای کامپیوتری معمولا عاشق یادگیری هستند، دوس دارن کارهای جدید بکنن و چیزهای جدید یاد بگیرند، یکی از معضلاتی که شرکتها با اون روبه رو هستند، کارهای ساپورت و تکراری هستش. کارهایی که بابد انجام بشن، نمیشه ازشون در رفت و نمیشه نادیده گرفتشون، کارهایی که برای بقای شرکت نیازه و انجام ندادنشون صدمه جدی به شرکت میزنه، از طرفی این با خلقو خوی کامپیوتری ها سازگار نیست، کار روی پروژه های قدیمی و پر از اشکال، با ایدآل هر نیروی کامپیوتری اختلاف زیادی داره، این کار باعث میشه نیروها معمولا شرکتها رو تند تند عوض کنند ولی این عوض شدن هزینه ای برای شرکت ها داره. معمولا نیرویی که میره، قبلش شرکت جدیدش رو پیدا کرده و این بیشتر از اینکه به نیرو صدمه بزنه به شرکت میتونه آسیب بزنه، پیدا کردن نیروی با استعداد، توانا، خوش اخلاق، سریع و قوی آرزوی هر شرکتیه که با مصاحبه های فراوان سعی میکنه اونی که بیشترین نزدیکی به ایده آل هاش رو داره انتخاب کنه
پس چه راهی هستش که ما بتونیم این معظل رو برطرف کنیم
طبق آزمایشات و بررسی های که انجام شده (بعضی لینک ها نیاز به عبور از فیلتر دارند)
https://www.inc.com:in-an-8-hour-day-the-average-worker-is-productive-for-this-many-hours
https://medium.com:what-we-learned-about-productivity-from-analyzing-225-million-hours-of-working-time-in-2017
https://www.inc.com:this-is-the-ideal-number-of-hours-to-work-a-day-ac
https://www.theicpm.com:estimating-productive-hours-per-day
... متوسط میزان کار مفید ۳ ساعت هستش، به نظرتون در ایران چقدره؟ همه ما میدونیم که نیروها به صورت متوسط در یک روز کاری که ٩ ساعت هستش، نهایتا ۵ ساعت کار مفید میکنن، من میدونم، شما میدونین، شرکت میدونه و رییس میدونه. یعنی در هر روز به ازای هر نفر حدود ۳ تا ۴ ساعت وقت پرت داریم که در هفته میشه بیشتر از ١٢ ساعت. این ١٢ ساعت رو همه ما میدونیم که وجود داره و هیچکس نمیتونه سعی کنه اینو کمتر کنه، یعنی کسایی که تلاش کردن تازه تونستن کار مفید روزانه رو به این عدد ۳ساعت برای هر فرد برسونن. همه این مورد رو میدونن ولی صحبت کردن یا فکر کردن بش یه قبح داره که افراد و شرکتا تصمیم میگیرن بش فکر نکنن یا نادیده بگیرنش. میتونم شرط ببندم که حتی مدیری که صاحب شرکت و محصول است یا کسی که وظیفه مدیریت ساعت کاری و پرداکتیویتی کارمندان رو دارد هم ۸ یا ۹ ساعت کار مفید انجام نمیدهد.
برای بعضی نیروها زیادتر و برای بعضی نیروها کمتره. ولی چرا اینو به رسمیت نمیشناسن؟ چرا قبولش نمیکنن؟ دلیلش شاید این باشه که همه انتظار بهترین حالت رو دارن و حتی از این مورد ناراحتن
اگر به عوامل این زمان هدر رفته اشاره کنیم میتونیم از مقالات بالا کمک بگیریم مثلا به این عکس نگاه کنین
یا در مقالات بالا براورد ها به این شکل بوده :
پس ما اینجا به ازای هر نفر حداقل در هفته ١٢ ساعت وقت پرت داریم که نیرو تلف میکنه(از قصد هم نیست و این سرشت ادمی هستش که نمیتونه بیشتر از این، یه کارو انجام بده یا روش تمرکز کنه، یعنی درواقع انسان ها بر اساس ماهیت ذهنشون نمیتونن بیشتر از یه مدت، حدود ۱ ساعته روی یه چیزی تمرکز کامل داشته باشند قانون ۵۲/۱۷ رو میتونین اینجا بیشتر دربارش بخونین، بعد از ۵۲ دقیقه کار، ۱۷ دقیقه استراحت کنین تا ذهن فرش بشه) این رو درکنار مرخصی ها، تعطیلات رسمی و ... قرار بدهید تا متوجه بشیم داستان از چه قراره.
پس برای نیروهای فعلیمون به ازای هر نفر حدود حداقل ۱۲ ساعت وقت پرت در هفته داریم. هیچکس نمیتونه این ساعت ها رو کم کنه فقط باید قبولش کنیم.
این داستان اولی بود که میخواستم بدونیم...
از طرفی دیگه
وقتی یه نیروی جدید به تیم اضافه میشه، بر اساس توانایی ها و هوش و پروژه، از ٢ هفته تا ١ ماه برای اون هزینه میشه تا پروژه رو بشناسه و خودشو با تیم هماهنگ کنه.
اگر متوسط هزینه ساعتی برای یک نیرو رو حرفه ای رو در نظر بگیرم، شرکت حدود ۵٠ هزار تومان هر ساعت برای این نیرو هزینه میکنه. اگر دو هفته طول بکشه پروژها رو بشناسه، که حدود ٧٢ ساعت هزینه برای اینکار میشه به عبارتی اضافه شدن نیروی جدید حدود ٣.۵ میلیون تومان همون اول برای شرکت هزینه داره و این عدد تقریبا برای نیروهای جدید متوسط هم همینه چون اونا زمان بیشتری نیاز دارن برای اضافه شدن به تیم. از دست دادن یک نیرو قدیمی یعنی اضافه شدن نیروی جدید و هزینه های مجدد و در نهایت یعنی پول خرج کردن بیشتر.
حفظ یک نیروی خوب خیلی با ارزش تر از گرفتن نیروی جدید هستش از هزینه ها گرفته تا توانایی ها... نیروهایی که شرکت رو ترک میکنن برای شرکت هزینه زیادی دارن، بخشی از دانش پروژه رو همراه خودشون میبرن، هرچی هزینه شده برای پیشرفت این نیرو و برای خوشحالی و انگیزه داشتن اون، همگی با رفتنش یه جوری سوخت میشه. تیم های بزرگ ورزشی رو نگاه کنین که برای نگهداری بازیکنانشان حاضرن دست به هرکاری بزنن در صورتیکه میتوانند اول هر فصل تمام تیم رو عوض کنند ولی ترجیح میدهند همان ها رو نگهدارند حتی به قیمت بیشتر و تنها در صورت کمبود و ضعف در یک بخش اقدام به جذب نیرو میکنند.
پس از این بحث هم نتیجه میگیریم حضور و نگه داری یک نیروی خوب، خیلی با ارزش تر از گرفتن نیروی دیگر حتی خوب تر هستش.
خب نقطه تلاقی و برخورد این دو داستان کجاست؟ همونجور که گفتم زمان زیادی برای هر انسان تلف میشه که شرکت موظفه چون قرارداد بلند مدت داره، هزینه این ساعت ها رو هم پرداخت کنه. از طرفی بر اساس توانایی ذهنی ادم ها، ما نمیتونیم این هزینه ها رو کم کنیم چون تمام نیروهای دنیا همینجوری هستند، چون ادم ها ربات نیستند که ۱۰۰ یا نزدیک به ۱۰۰٪ پروداکتیو باشند. خب شرکت داره این هزینه رو میکنه ولی از این ساعت های پرت چیزی نصیبش نمیشه.
از طرفی گفتم که نیروهای کامپیوتری عاشق یاد گیری هستند و همیشه مشتاق برای یادگیری چیز های جدید و تکنیک های جدید هستند.
چرا نیایم و از این هزینه که بخوایم نخوایم باید انجام بدیم سودی هم ببریم؟ میتونیم به نیروها ساعت های مشخصی رو اجازه بدیم استراحت کنند، شبکهای اجتماعی رو چک کنند، با تلفن حرف بزنن، حرفای غیر مرتبط با کار بزنن... وقتی نیروها بدونن ساعت های تنظیم شده ای برای این موارد هست، میتونن مدیریت کنند کارهاشون رو، دیگه وسط یه تسک به شبکه های اجتماعی سر نمیزنند، میدونن ساعت تنظیم شده ای برای این کار هستش. از طرفی میتوینم بشون بگیم توی یه ساعت ها یا روزهایی از هفته مطالعه ازاد یا تکنولوژی جدیدی رو یاد بگیرن (بازم باید بگم این ساعت ها بخوایم نخوایم هزینه میشه چون انسان ها ۱۰۰٪ پروداکتیو نیستند) ما میتونیم از این ساعت ها به عنوان یه سوپسیت و هدیه به نیروها استفاده کنیم و برای خودمون اعتبار بخریم.
حالا سود از کجا ببریم؟ وقتی نیروهامون حرفه ای تر بشند، سرچ هاشون کمتر میشه، کدها سریعتر زده میشن، باگ ها کمتر میشه و محصول نهایی با کیفیت تر میشه. اگر یه نیرو متوسط بگیرم و تا اخر حضورش همون نیرو قبلی با توانایی های قبلی بمونه، سود و زیانش سر به سر شده یعنی کار کرده پول گرفته ولی ارزش افزوده ای برای ما نداشته.
وقتی نیروهای حرفه ای و قوی داشته باشیم متونیم سمینار برگزار کنیم و این نیروها اموزش بدن و از سمنیار پول بگیریم
میتونیم ویدیو های آموزشی درست کنیم و از فروش اونها پول دربیاریم. میتونیم کتاب بنویسیم. میتونیم از نیروها بخوایم که دانششون رو به بقیه انتقال بدن. میتونیم با نیروهای حرفه ای برندسازی کنیم و برند خودمون رو قوی تر کنیم. میتونیم با این امتیازی که (حتی ناچارن و اجبارا) داریم به نیرو میدیم استفاده کنیم و لویالیتی اون نیرو رو بدست بیاریم... با اینکار نه تنها یکی از بزرگترین معضلات نیروها رو برطرف میکنیم بلکه از بی انگیزه شدنشون هم جلوگیری.
بازم تیترو تکرار میکنم هیچ کس ۱۰۰٪ کار مفید روزانه ندارد... پس من به عنوان یه شرکت میتونم از این استفاده کنم .