شب یلدا، یکی از قدیمیترین و زیباترین جشنهای ایرانی، همیشه بهانهای بوده برای دورهم جمع شدن خانوادهها. زمانی که همه، از کوچک تا بزرگ، دور کرسی جمع میشدند، قصههای مادربزرگ را گوش میدادند و از گرمای صمیمیت خانوادگی لذت میبردند. اما امروز، این جشن هم مثل خیلی از ارزشهای قدیمی، تحت تأثیر تغییرات اجتماعی قرار گرفته و دیگر آن حال و هوای قدیمی را ندارد. چرا؟ چه شد که به اینجا رسیدیم؟
فاصلههایی که یلدا نمیتواند پر کند
در دنیای امروز، خیلی از جوانها از عمه، دایی، خاله و دیگر اعضای خانواده زده شدهاند. این حس حتی به جایی رسیده که بسیاری از آنها تمایلی به شرکت در جمعهای خانوادگی ندارند. اما این احساس از کجا شروع شد؟ شاید بخشی از آن به تغییرات تربیتی برمیگردد. پدر و مادرهایی که به خاطر عشق زیاد یا شاید ترس از تکرار سختگیریهای گذشته، بچهها را در مرکز توجه قرار دادند و به آنها قدرتی دادند که گاهی باعث شد این نسل، کمتر به صمیمیت خانوادگی اهمیت بدهد.
نقش اختلافات و قهرها
از سوی دیگر، اختلافات بین اعضای خانوادهها بیشتر از همیشه شده است. قهرهایی که گاهی به بهانههای کوچک شروع میشوند، سالها ادامه پیدا میکنند و یلدا دیگر نمیتواند بهانهای برای آشتی باشد. بسیاری از جوانها احساس میکنند این روابط برایشان بیفایده است، چون به جای حمایت و صمیمیت، بیشتر با قضاوت و فشار مواجه میشوند.
چه شد که گذشتها از بین رفت؟
یکی از زیباییهای خانوادههای قدیمی، وجود "گذشت" در روابط بود. اگر اختلافی هم پیش میآمد، بزرگترها تلاش میکردند آن را حل کنند و اجازه نمیدادند به کینه تبدیل شود. اما امروز، انگار همه به دنبال برنده شدن در هر بحث و اختلافی هستند. هیچکس نمیخواهد کوتاه بیاید و نتیجهاش همین دوری و سردی است که میبینیم.
یلدا، فرصتی که باید دوباره معنا پیدا کند
شب یلدا میتواند فرصتی باشد برای بازنگری. شاید لازم باشد به جای تمرکز بر غذاها، عکسها و پستهای اینستاگرامی، دوباره به ریشههای این جشن برگردیم. یلدا یعنی نزدیکی، یعنی شنیدن حرفهای همدیگر، یعنی تلاش برای ترمیم شکافهایی که در طول سال ایجاد شدهاند.
اما آیا ما آمادهایم از این فرصت استفاده کنیم؟ آیا حاظریم اختلافاتمان را فراموش کنیم و یک شب را فقط برای خانواده بگذاریم؟ این سؤالها را باید از خودمان بپرسیم، چون اگر قرار باشد یلدا هم تبدیل به نمایشی سطحی و بیروح شود، چه چیزی از آن همه سنت زیبا باقی خواهد ماند؟
و اما من فرشادم! و از این قاعده اختلافات مستثنی نبودم برای همین احساس کردم نوشتن در این باره فرصت خوبیست بالاخص که این مطلب من باعث میشه به خانواده ای نیازمند کمک یلدایی بشه از طریق استارتاپ مامان پز
اگر تفکرات من که به قلم نگارش درآمده است را دوست داشتید، میتوانید با کسب وکار های من آشنا بشید:
1. سبدگردانی بورس و کریپتو و طلا که برای این قضیه این کانال یوتیوب رو دارم:
یوتیوب اقتصادی اجتماعی فرشاد مصفا
2. دفتر وکالت و مشاوره حقوقی با 13 وکیل در چند شهر ایران و اینستاگرام ۶۱ هزار نفره
{واتس اپ و تلگرام من 0912176325 }