ویرگول
ورودثبت نام
farhad hasanzade
farhad hasanzade
farhad hasanzade
farhad hasanzade
خواندن ۲ دقیقه·۸ ماه پیش

دنیایی که به اندازه یک غربیل است

يكي دو سال پيش فردي با من تماس گرفت و خواست با هم ديداري داشته باشيم. وقتي به دفترش رفتم و روبه‌روي هم نشستيم از ايده‌اي حرف زد كه براي خودش جالب و پول‌ساز بود، اما براي من هولناك. هر دوی ما نویسنده بودیم اما با دو گرایش. او يك برنامه‌نويس بود و من یک داستان‌نويس. اما در آن روز پاییزی ما چه كاري مي‌توانستيم با هم داشته باشيم؟ نقطه‌ی مشترکمان چه بود؟

آقای مهندس برنامه‌نویس طرحش ساخت عروسك‌هاي قصه‌گو بود. او معتقد بود امروزه دیگر پدر و مادرها به هزار و یک دلیل نمي‌توانند براي فرزندانشان وقت بگذارند و قصه‌گويي كنند. همچنین می‌گفت بچه‌ها نیاز به شنیدن قصه دارند. عروسك مورد نظر او می‌توانست درست مثل يك همدم واقعي راس ساعتي خاص قصه‌ي خاص را براي شنونده‌اش تعريف ‌كند. قرار بود مهندسان ديگر به ياري بيايند و به دست و صورت و گردن او حركت بدهند كه صرفاً يك دستگاه پخش صوت نباشد و زنده‌تر به نظر برسد. قرار بود يكي از نهادهاي شهروندي از اين طرح حمايت كند كه بچه‌هاي تهرانی شب‌ها سر بي‌قصه بر بالين نگذارند و هر شب سهمیه‌ی قصه‌شان را بشنوند. تقاضایش از من تامین صدها قصه بود.

نمي‌خواهم وارد قضاوت بشوم و جهت‌گیری کنم. حتی نمي‌شود ارزش گذاري كرد. دنياي مدرن اقتضاعات خودش را دارد. همان‌طور كه دنياي كهن ویژگی‌های خود را داشت. شايد بايد ذهن را رها كرد و عادت‌هاي گذشته را كنار گذاشت و به عادت‌هاي جديد تن در داد. مگر قصه‌گويي‌هاي درون غار و داستان‌سرايي‌ها و كتابت روي پوست آهو و هيروگليف جزو ساختار مغز و رفتارهای معمولی انسان‌ها بود؟ همه‌ی این‌ تجربه‌ها در اثر مرور زمان تبدیل به عادت‌های ذهنی ما شده است. پیشرفت‌های فنی و تکنولوژی همواره حرکتی رو به جلو دارند و هر دستاورد جدیدی دستاورد قبلی را نفی می‌کند. اگر روزی اختراع دستگاه چاپ باعث بیرون کشیدن انسان از غار تنهایی و ایجاد ارتباط‌های گسترده شد، امروزه کتاب الکترونیک و اپلیکشن‌ها بر ضد دستگاه‌های چاپ قد علم کرده‌اند تا عادت‌های جدیدی در انسان امروزی به‌وجود بیاورند. همان‌طور که کارت‌های اعتباری و انتقال اینترنتی پول، آدمی را از شر شمردن اسکناس و مراجعه برای دریافت و پرداخت راحت کردند.

پس من از چه چیزی نگران شده بودم؟ چه نکته‌ی هول انگیزی در پیشنهاد آقای مهندس نهفته بود؟ برنامه‌هایی با این ابعاد و اپلیکشن‌ها برای ما چه ارمغان یا خطری دارند؟ آن‌روز نگرانی من از لحظه‌ای بود که کودک هنگام شنیدن قصه با پرسشی مواجه شود و کسی نتواند به پرسش او پاسخ بدهد. مثلا هنگام شنیدن قصه‌ی مهمان‌های ناخوانده بپرسد: «خانه‌ی پیرزن اندازه یک غربیل بود یعنی چه؟ غربیل دیگر چیست؟» و سئوال‌هایی از این دست. من فکر می‌کنم ممکن است اپلیکیشن‌ها بتوانند اوقات کودکانمان را پر کنند، اما هرگز نمی‌توانند جای خالی پدرها و مادرها را بگیرند. هم‌صدایی، هم‌نفسی، هم‌فکری لایه‌های ذهنی انسان‌ها را شکل می‌دهد. والدین همان‌طور که نگران غذای جسمی فرزندانشان هستند، باید و خیلی بیشتر باید به فکر روح و روان آنان باشند. اپلیکیشن‌ها شاید بتوانند سرگرم‌کننده باشند، اما همچون کتاب‌ها بیدارکننده و سرشار از شور زندگی و پرسش‌های رنگی رنگی نیستند.

قصه‌گوییدنیای مدرن
۱
۰
farhad hasanzade
farhad hasanzade
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید