چند مدت پیش ، پیرز مورگان توی یه برنامه بدجور به یک معترض وگان (گیاه خوار مطلق) توپید ، اَزش یه سوال پرسید و اونم این بود : تو آواکادو میخوری؟ و بار ها و بار ها همین رو سوال کرد و هر بار زن از زیر جواب دادن به این سوال در می رفت تا جایی که پیرز فقط چشماش رو بست و چندین بار پرسید ؛ تو آواکادو میخوری؟ تو آواااکادو میخوری؟ ... تا این که بلاخره زنه دست از توضیح دادن قبل از جواب دادن به سوال برداشت و گفت بله !
خب قبل از این که باقی قضیه رو تعریف کنم چند تا نکته این وسط اضاف کنم ! اول این که میتونید این ویدیو رو از اینجا ببینید و توصیه میکنم قبل از ادامه دادن پست این ویدیو رو ببینید تا قضاوت بی جا نداشته باشید:
نکته دوم اینه که ، این خانم وقتی برای اولین بار پیرز ازش پرسید که تو آواکادو میخوری؟ گفت من رژیم غذایی خاصی دارم که بر پایه گیاهان هست ... و داشت توضیح میداد که پیرز از نو پرسید آواکادو میخوری؟ زن از نو شروع به توضیح در مورد این قضیه کرد که رژیم غذاییش بر پایه گیاهان هست و از دولت خواسته که باز پیرز حرفشو قطع کرد و پرسید آیا آواکادو میخوری؟ و این دقیقا همونجایی بود که توجه من جلب شد ! زن بعد از دو بار توضیح هنوز زیر بار نرفته بود که یا از کلمه بله یا از نه استفاده کنه و این بار به جای توضیح در مورد روش و رژیم غذاییش از لفظ لیدینگ استادی استفاده کرد ، که اگر به صورت کلمه به کلمه معنی بشه به معنی مطالعات پیشرو هست که عموما به مفهوم اینه که مطالعات پیشرو و جدید در مورد موضوع خاصی یک چیزی رو میگن ! اما چرا؟ به جای استفاده از کلمه بله یا خیر از این لفظ استفاده شد؟ جلو تر در موردش بحث میکنیم ...
بله داشتم میگفتم ، پس از این که این خانم بلاخره جواب پیرز رو داد و گفت بله ! پیرز پشت پرده تولید آواکادو و بادام رو در کالیفرنیا باز کرد که تقریبا توی شش هفته چندین میلیارد زنبود میمیرن تا فرآیند تولید آواکادو و بادام کامل بشه ، اما چرا پیرز این بحث رو کشید وسط؟ چون که سادست افرادی که گیاه خوار مطلق هستند میگن باید تغذیه ما جوری باشه که هیچ صدمه ای به موجودات زنده زده نشه به عبارتی حیوانات رو نمیخورند ، شیر حیوانات رو نمیخورند و کلا از هیچ فرآورده ای جز فرآورده های گیاهی استفاده نمیکنند ! حالا کاری به تحلیل این موضوع و نقد گیاه خوار ها ندارم ، اما چرا این خانم در این مناظره شکست خورد؟؟ چرا افراد دیگری که جزو همین گروه هستند در یوتیوب و در کانال های آشپزی مربوط به وگان ها از آواکادو و بادام و هزاران ماده غذایی دیگه استفاده میکنند که شرایط تولیدش بر خلاف آرمان هاشونه؟
سادست !
این قضیه یک ایدیولوژی هستش ، و در واقع مشکل ایدیولوژی ها دقیقا ایدیولوژی بودنشونه ! اما یعنی چی؟ بگذارید با یک مثال ساده شروع کنم ، به این لیوان خوب دقت کنید :
همونطور که میبینید ، تصویر بسیار سادست یک لیوان نوشابه ، اگر به کلمه قبل دقت کرده باشید ما انسان ها به طور طبیعی برای توصیف این عکس از لفظ یک لیوان نوشابه استفاده میکنیم نه یک نوشابه لیوان! اما این قضیه در مورد نظام ها و ایدیولوژی ها کاملا فرق میکنه ، که در مورد دلایلش با هم صحبت میکنیم اما بگذارید اول بحث رو کامل ترش کنم !
همونطور که فهمیدیم قضیه تا الان اینجوری هست که ما واسه توصیف این لیوان که در واقع چارچوبی برای مواد داخلش که در اینجا همون مولکول های نوشابه (به طور کل نوشابه) هست ، اول به درون نگاه کردیم و کل چارچوب رو با توجه به محتوای درون اون توصیف کردیم ، به عبارتی اگر این لیوان دارای دوغ بود ما برای توصیفش از لفظ یک لیوان دوغ استفاده میکردیم به عبارتی چیزی که چارچوب رو تعریف میکنه ، محتوای درون چارچوبه !
و کار درست واسه تعریف ایدیولوژی ها و نظام ها هم دقیقا همین هست و ما باید به دنبال راهی باشیم که بتونیم ایدیولوژی ها رو با توجه به مواد درونشون که میتونه قوانین ، فرهنگ حاکم بر اون ایدیولوژی ، آرمان ها و اهداف و ... باشه ؛ تعریف کنیم !
اما این کار در عمل ، حداقل تا امروز نشدنیه ! اما چرا؟
مشکل از خودِ کلمه ایدیولوژی و روند تکامل یک ایدیولوژی هستش ، در واقع ایدیولوژی ها در زمان ساخت برای این که بتوانند همون مواد درون خودشون رو در یک جا نگه دارند ، محکوم به ساخت ظرف در وهله اول هستند به عبارتی تمامی ایدیولوژی ها ظرف دارند ، که البته محدود بودن و ظرف داشتن بد نیست اما این که در وهله اول یک ایدیولوژی ظرف داشته باشد دقیقا همان مشکلی هست که از امکان تعریف یک ایدیولوژی با توجه به مواد درون آن جلوگیری میکند . بگذارید با یک مثال عینی در دنیای واقعی این مطلب را جا بیندازم :
در آمریکا که جزو توسعه یافته ترین کشور های دنیا هست ، در برخی از ایالت ها هنوز که هنوزه به مردم عادی به صورت قانونی سلاح فروخته میشه ، با این که طبق کتاب A guide to critical thinking اثر M.Neil Brown و Stuart M.Keeley سال هاست که داره علیه این قانون در کنفرانس ها و گروهک های اجتماعی بحث میشه و این قانون رو نقض میکنن چرا که از خیلی از لحاظ و جنبه ها این قانون باعث کشته شدن افراد زیادی در جامعه آمریکا میشه و اگر دلیل مستقیم نباشه حتما تاثیر بزرگی داره ، اما باز هم میبینیم که کارشناس ها در شبکه ها و حتی در مقالات معتبر دلایلی به ظاهر علمی رو آوردند که بله این کار هیچ ربطی به آمار مرگ و میر نداره وگرنه فلان چیز هم مرگ میاره ، مثل این که شما تریاک بکشی و بگن نکش میمیری بگی همه میمیرن ? ، قضیه به همین اندازه عجیبه در واقع معنای مردن در جمله قبل این نیست که به معنای واقعی اگر تریاک نکشی نمیمیری بلکه منظور این هست که عمر بیشتری ممکنه داشته باشی و طبیعتا اگر قرار باشه به مرگ طبیعی بمیرید ، پس قطعا همینطوره !
اما برگردیم سر بحثمون همونطور که گفتم با این که این قضیه از لحاظ دید انسانی درست نیست و هیچ حقوق بشر واقعی ای این رو نمیپذیره اما باز هم میبینیم که حتی اندیشمند ها و کارشناس ها (#نه_همشون) هم علیه این قضیه می ایستند که نه باید باشه ، وگرنه فلان میشه بسان میشه !
اما چرا؟ چه چیزی باعث میشه یک قانون که میتونه با یه امضا ساده ممنوع بشه ، هیچ وقت ممنوع نمیشه و متاسفانه به راه خودش ادامه میده؟ دلیلش دقیقا نظام سرمایه داری هست ، نظام سرمایه داری ظرفی رو ساخته که مثل یک غشای تراوا عمل میکنه و به جای این که این ظرف با توجه به عوامل درونیش مثل قوانینش تعریف بشه به صورت مستقیم با توجه به خودِ بدنه اصلی نظام یعنی نظام سرمایه داری تعریف میشه به عبارتی این دیواره ظرف هست که اجازه میده یه قانون وارد بشه یا نه ، اما معیار هایی که واسه ورود و خروج یه قانون به این ظرف وجود داره ، در واقع از داخل ظرف که همون قوانین و سازگاری بین اون ها باشه انتخاب نمیشه بلکه خودِ بدنه نظام تصمیم میگیره که چه قانونی وارد و چه قانونی وارد نشه ! حتی اگر یک قانون انسانی باشه هم باز اگر خلاف بدنه و برچسب و اسم نظام باشه توانایی ورود به این ظرف رو نداره به عبارتی اگر بخوام با مثال بالا در یک جمله تمامش کنم : شما حتی اگر بدونید که نوشابه برای بدنتون بده ، مجبورید توی لیوانی که روش نوشته کوکاکولا نوشابه بریزید شما اجازه ریختن دوغ یا شیر داخل همچین ظرفی ندارید حتی اگر بهتر بودن شیر و دوغ نسبت به نوشابه برای شما ثابت شده باشه .
پس تا الان نتیجه اینه که از اونجایی که ایدیولوژی ها در عمل باز تاکید میکنم در عمل شبیه به یک ظرف با خاصیت غشای تراوایی ( پوسته انتخابی : به عبارتی پوسته هست که انتخاب میکنه اونم به صورت مستقل ) هستند پس در واقع ظرف هست که قوانین درون خودش رو ایجاد و تعریف میکنه و از اونجایی که قوانین باعث تعریف این ظرف نمیشن ، افزایش حجمی رو ما حس نمیکنیم ، اما چرا؟ چون این ظرف از قبل شکل گرفته ، و دقیقا همین قضیه هست که باعث ایجاد یک توهم در باقی افراد میشه ک حقوق یعنی محدودیت و قوانین محدودیت های خاصی رو ایجاد میکنند. چون که بر یک بستر محدود بنا شده اند . اگر بخوایم علمی به قضیه نگاه کنیم انسان ذاتن برای درک هر چه بهتر موضوعات به طبقه بندی روی میاره اما خب طبقه بندی داریم تا طبقه بندی شما میتونید یه سری موضوعات رو جوری طبقه بندی کنید که بتونید از دوباره به اون لیست اضاف کنید و به عبارتی اون طبقه بندی مثل ظرف نباشه بلکه فقط یک اسم برای آدرس دادن به یک گروه باشه یا میتونید مثل ایدیولوژی ها و یا نظام ها از یک ظرف برای طبقه بندی استفاده کنید ... پس با این اوصاف باید به جای یک ایدیولوژی یک nonideao بسازید ، این اسم رو واسش انتخاب کردم چون فکر میکنم بهترین چیزی هست که میشه واسش گذاشت nonideao ینی ایدیولوژی ای که ایدیولوژی نیست به عبارتی ایدیولوژی ای که ظرف نداره بلکه اون موادی که درش هستن تعریفش میکننن برای مثال همون مثال لیوان و نوشابه رو در نظر بگیرید ! فکر کنید یه چوب جادویی داشته باشید و بتونید یهویی لیوان رو حذف کنید ولی نوشابه نریزه و مثل حالت اولش بمونه حالا میتونید هر نوشیدنی دیگه ای که دلتون میخواد در کنار نوشابه بریزید ! چرا؟ چون الان دیگه این لیوان نیست که ایدیولوژی رو تعریف میکنه در واقع این نوشیدنی ها هستند که اون ایدیولوژی رو تعریف میکنند در یک جامعه هم باید حواسمون باشه که در واقع این تک تک ما ادما هستیم که ایدیولوژی و جامعه رو تعریف میکنیم نه ظرفی که مثل فمینیسم ، وگانیسم ، هتروسکشوال ، هوموسکشوال ، ماسکیولیسم ، سرمایه داری ، شاهنشاهی ، جمهوری ، و غیره ...چون که اینا همشون از قبل ظرف ایجاد کردند به عبارتی مثلا از دیدگاه انسانی فروش اسلحه به افراد عادی در جامعه یک کار غیر انسانی با تبعات فاجعه بار هستش اما در آمریکا این اتفاق میوفته و بار ها و بار ها تلاش شده تا این کار اتفاق نیوفته ولی هر بار رد شده ! میدونید چرا؟ چون نفروختن اسلحه در ظرف سرمایه داری نمیگنجه! حتی اگر انسانی باشه ، حتی اگر خوب باشه ، حتی اگر باعث بشه از کشته شدن میلیون ها آدم جلوگیری بشه اما باز هم این اتفاق میوفته چون ایدیولوژی یه ظرف داره و اینجا در واقع اون ظرف هست که نوشابه رو تعریف میکنه نه نوشابه ظرف رو ... یا به معنای واقعی این سرمایه داری هست که قوانین رو تعریف میکنه نه قوانین ، سرمایه داری رو . و این قضیه در مورد تمام نظام های دنیا صادقه !حالا شاید با خودتون بگید که دموکراسی اینجوری نیست ، باید بگم در واقع دموکراسی بیشتر از این که یک ایدیولوژی باشه یک افزونست ، افزونه ای که با اتصال به ایدیولوژی ها میتونه بخشی از کاستی ها رو جبران کنه به عبارتی بیشتر شبیه تخفیف های یک فرد گران فروش میمونه ، مثل این میمونه که دولت با رسانه تمام بدنه نظام رو تبلیغ میکنه و بعد چند تا گزینه میزاره جلوت و میگه این گزینه واست گرون تموم میشه؟ اوکی من بهت تخفیف میدم بیا این رو انتخاب کن اما در واقع اگر با سود همه اینا رو حساب کنی میبینی که شاید تو چیزای بیشتری خریده باشی اما به طور کل فروشنده که دولت باشه رو به هدفش رسوندی، برای این که این قضیه رو بیشتر درک کنید کافیه در مورد شبکه ها در کشوری مثل آمریکا تحقیق کنید و در مورد قانون انحصار هم بخونید و کم کم میفهمید قضیه چی هست؟!
توی پست بعدی که ادامه همین هست در مورد راه های ایجاد یک nonideo واحد حرف میزنم هنوز دارم بهش فکر میکنم و فکر میکنم هنوز نیاز داشته باشم تا بعضی از بچه ها و دوستان مشورت کنم و قضیه رو کامل تر کنم امیدوارم که این قضیه دید وسیع تری رو به شما بده!
راستی میتونید چند مورد از قوانین رو نام ببرید که در کشور خودمون به دلیل ظرف داشتن نظام اتفاق نمی افتد؟ البته میتونید از باقی کشورا هم بگید مثلا تو همین آمریکا بیمه درمانی و درمان با قیمت کم حالا رایگان رو بگذارید کنار ، اتفاق نمیوفته و حتی مردم هم که برای سگ ها دل میسوزونن چند سال پیش به فردی رای دادن که به محض رسیدن به ریاست جمهوری کاری که اوباما در صدد اجرا کردنش بود رو ، اجرا نکرد و امروز مردم امریکا باز هم توی قضیه درمان مشکل دارند و اینجاست که میگم دموکراسی دقیقا همون افزونه هه هست ! (حالا نه تو همه کشورا ولی خب تو اکثرشون) .