من حدود ۱۸ ماه در یکی از قدیمی ترین شرکتهای فعال در صنعت ارزش افزوده ایران یا همان mobile VAS کار کردم. این نوشته را با دیدی متفاوت و از روند قدیم به جدید این صنعت مینویسم، طبیعتاً خودم تجربه همه این دوره را نداشته ام و شنیده هایم را در کنار دیده هایم بیان میکنم.
صنعت ارزش افزوده در ایران به روایتی که من شنیده ام از طرف ایرانسل راه اندازی شد، سرویس های نسل 2G. شروع آن با سرویس های متنی، آهنگ پیشواز و MMS بود. در سالهای اول برگزاری مسابقات پیامکی، پیشخوان های محتوایی و سیلی از آهنگهای پیشواز، درآمد افسانهای و بسیار خوبی نصیب شرکتهای نسل اول این صنعت کرد. شرکتهایی مانند بیپ و کلید طلایی که جز این نسل بودند و با خرید امتیاز محتوای آلبومهای موسیقی، نشریات و مجلات به دنبال عرضه محتوای بیشتر در قالب پیشخوان های محتوایی ایرانسل بودند.
ایرانسل در آن سالها ساختار چابک تری نسبت به همراه اول داشت و به گفته مسئولان امر، کنترل تا حدی سختگیرانه ای بر روی محتوا و نحوه عرضه و ... داشت. در این سالها هنوز بیشتر مردم با این سیستم درآمدزایی آشنایی نداشتند و حتی نمی دانستند پولش به چه صورت از روی اعتبار سیم کارتشان کم میشود.
بیشتر مردم به هوای جوایز گاه افسانه ای عضو این سرویسها میشدند. بر خلاف تصور رایج، این جوایز قرعهکشی میشد و به دست برندگان میرسید و ایرانسل نظارت دقیقی بر اعطای جوایز داشته است و دارد. البته که برنده شدن افرادی بسیار معدود در برابر خیل امیدواران این جوایز، واقعا ناچیز بود. ایرانسل گویا در سالهای اول در دادن مجوز شرکتهای خدمات ارزش افزوده بسیار سختگیر بوده و فرآیند سخت و پیچیده ای برای ثبت شرکت در این حوزه در جریان بوده است. اینجا صحبت سالهای آخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود شمسی است. اما بتدریج با هدف شکستن انحصار شرکتهای cp:content proivder ، شرکتهای بیشتری را وارد عرصه این رقابت کردند.
بتدریج همراه اول وارد این عرصه شد، اما با مدلی متفاوت. ایرانسل به طور مستقیم بر شرکتهای محتوایی نظارت داشت، اما همراه اول راه اندازی سرویسهای و اعطای مجوز را به یک لایه از شرکتهای واسط تحت عنوان اگریگیتورها واگذار کرد. نسل اول اگریگتورها را میتوان شرکتهایی مانند همراه وس و مبین وان از جمله این شرکتها بودند که از سالهای ابتدایی دهه نود وارد این حوزه شدند. شرکتهای محتوایی یا به اصطلاح cp بایستی مجوزهای خود را از این شرکتها دریافت می کردند و سرویسهای خود را بر بستر فنی این شرکتها تنظیم میکردند.
از لحاظ فنی اپراتور با در اختیار دادن سرویسهای ارسال محتوا و شارژ کاربر در اختیار شرکتها، به آنها این امکان را میدهد که محتوا را بر روی دستگاه کاربر ارسال کنند و در ازای ارسال محتوا، به اندازه ارزش سرویس از اعتبار سیم کارت مشترک برداشت کنند. به طور مثال سرویسی که روزانه 150 تومان باشد، در ازای دریافت هر پیام روزانه و دریافت آن توسط کاربر، کاربر را 150 تومان به اصطلاح شارژ می کنند. اگر سیم کارت کاربر اعتباری باشد از اعتبار آن کم شده و اگر سیم کارت کاربر دائمی باشد تحت عنوان خدمات ارزش افزوده روی قبض ماهانه کاربر اعمال می شود.
بعضی سرویسها هم مانند آهنگ پیشواز نیز ماهی یک بار از حساب کاربر کم میشوند. از این مبلغ بخشی از آن سهم اپراتور و بخش دیگر آن سهم اگریگیتور و cp است. در ایرانسل و همراه اول این درصدها متفاوت هستند. فرمول محاسبه مفصلی هم دارند که از حوصله این نوشتار خارج است.
یک نکته جالب در مورد سرویس آهنگ ارزش افزوده اینکه سهم عمده ای از درآمد آن نصیب اپراتور میشود و سهم کمی به cp میرسد. cp نیز از آن سهم کم، بخشی را خودش و بخشی را به صاحب اثر اختصاص می دهد.
در آن سالها شاهد انبوه مسابقات پیامکی در اپراتورها بودیم و مردمان زیادی که عضو سرویسها می شدند و نمی دانستند که به چه صورت ماهانه به قبض شان اضافه می شود و یا روزانه از شارژشان کم می شود. در سالهای اول این مسابقات و سرویسها پرمحتواتر و منطقی تر بودند، اما بتدریج با بیشتر شدن شرکتهای محتوایی، شعبده بازاری از انواع مسابقات را شاهد بودیم. بعضی مسابقات رسما تبدیل به قمار بازی شده بودند.البته سرویسهای محتوایی فضای متفاوتی داشتند. مثلا پیشخوان ایرانسل را من خودم شاهد بودم که مطالب مجلات مختلف تحت فرآیندی مینیمال و خلاصه سازی شده و برای کاربر ارسال می شدند.
همراه اول با هدف افزایش بازار خود سرویسهای نسل سوم یا سرویسهای 3G را راه اندازی کرد. این سرویسها بر خلاف نسل قبلی خود بر بستر اپلیکیشن ها استوار بودند و اعتبار استفاده از اپلیکیشن به صورت روزانه برای کاربر شارژ می شد.یکی از معروفترین اپلیکیشنهایی که مدل درآمدی خود را این گونه به پیش برد و رشد افسانه ای را تجربه کرد، فیلم نت بود. افسانه های زیادی راجع به درآمد بسیار زیاد فیلم نت در سالهای اول نقل شده است.
نکته ای که فراموش کردم بگم این بود که سرویسهای ارزش افزوده با پشتیبانی اصلی اپراتورها و به وسیله ابزار پیامک انبوه (bulk messaging) در سالهای اولیه جذب کاربر میکردند. به طور مثال بین شرکتها رقابت در این بود که پیام بالک چگونه نوشته شود که کاربر مجاب شود کد عضویت را بفرستد و عضو سرویس شود. این پیامهای بالک حکم دم مسیحایی برای سرویسها را داشت و اگر شرکتی می توانست بالک بیشتری بگیرد، شانس بیشتری برای کسب مخاطب و مشترک داشت.
در سالهای اخیر بالک توسط اپراتورها خیلی محدود و حذف شده است. اما مثلا برای فیلم نت شاهد بودیم همراه اول چه حمایت سنگینی از این اپلیکیشن داشت و شاهد بالکهای سنگین و وسیعی برای این اپلیکیشن بوده ایم. با راه افتادن سرویسهای 3G رقابت شرکتها برای ارائه اپلیکیشنهای محتوایی شروع شد.
بنظرم صنعت ارزش افزوده در ایران بد جا افتاد. همه تمرکز شرکتها روی محتوا بود و از جنبه های دیگر این صنعت که در دنیا بسیار رونق و رواج دارد غفلت شد. شاید در هفته بعد یک رشته مطلب برای کاربردهای دیگر وس در جاهای دیگر دنیا بنویسم.بتدریج بوی کباب به مشام خیلی ها رسید و ما شاهد ورود شرکتهای مختلف به حوزه وس بودیم. برای خیلی ها پول وس در حکم پول ساده و راحت بود، پولی که نیاز داشت شما یک مجوز cp بگیرید، یک اپ محتوایی/بازی داشته باشید و از آن کسب درآمد کنید. یا با یک برنامه تلویزونی قرارداد ببندید و سرویس ارزش افزوده آن را راه بیندازید. حتی این داستان به فیلمهای سینمایی هم کشیده شده بود و برای مثال اگر یادتان باشد برای فیلم شهر موش ها سرویس ارزش افزوده راه اندازی شده بود. از سال 95 به بعد شاهد رقابت شدید شرکتها برای ارائه اپ ها به مردم بودیم. گاه مشاهده میشد افراد در یک سرویس ارزش افزوده عضو بودند، اما اپلیکیشن آن را نصب نکرده بودند و روزانه شارژ میشدند! اپراتورها سعی داشتند با سختگیری و تغییر فضای عضویت اپلیکیشن ها از پیامک به فعالسازی درون برنامه ای نرخ این عضویتهای بی استفاده و ناخواسته را به حداقل برسانند.
من با دید خیلی تند و تیزی در حال تعریف داستان هستم. شرکتهای معدودی هم بوده اند که درست کار می کردند و بدون هیچ شعبده ای در حال ارائه خدمات واقعی به مردم بودند. اما بسیاری از شرکتها صرفا دنبال این بودند با دادن جوایز ریز و درشت کاربر بیشتری جذب کنند.
بخش زیادی از درآمدزایی و عضوگیری این سرویسها روی طمع مردم و یا ناآگاهی آنها شکل می گرفت. یک مثال بزنم. در بازه ای از زمان اپراتورها cp ها را ملزم کردند با ارائه کارت شارژ و اینترنت به عنوان جایزه، بخش زیادی از کاربران را از جوایز سرویسها بهره مند کنند. نظارت دقیقی هم بر نحوه ارائه کارت شارژ و اینترنت وجود داشت و دارد. اما بسیاری از شرکتها با تکیه بر عناوین همین جوایز و عنوانهای تبلیغاتی مانند شارژ رایگان و اینترنت رایگان در پی جذب مخاطب بودند. بعضی کاربران حرفه ای هم یاد گرفته بودند و طوری عضو سرویس میشدند که هم کارت شارژ بگیرند و هم حداقل شارژ اعتباری از سیم کارتشان کم شود!
بعد از محدود شدن بالک، شرکتهای وس رو به استفاده از تبلیغات آنلاین برای عضو گیری آوردند. بخش زیادی از شبکه تبلیغات دیجیتال در برهه ای پر شد از سرویسهای رنگارنگ ارزش افزوده. شعبده بازی های زیادی در این بازار مشاهده شد، از روشهای مختلف تبلیغات تا متوسل شدن به روشهای ناجوانمردانه! به طور مثال اپلیکیشنهایی بودند که نصب آنها رایگان بود، اما مجوز دسترسی به خواندن و نوشتن پیامک را با استفاده از ناآگاهی کاربر میگرفتند. بعد در ساعت خاصی از شبانه روز، پیامک به طور برنامه ریزی شده توسط اپلیکیشن از گوشی قربانی برای سرشماره خاصی ارسال میشد، عضویت در سرویس فعال شده و بعد همه پیامکها با دسترسی که اپلیکیشن داشت از سابقه پیامکهای گوشی قربانی پاک میشدند.
اپراتورها سختگیری بسیار زیادی در سالهای اخیر اضافه کردند تا جلوی این فعالیتهای غیرقانونی گرفته شود. کارهایی مانند عضویت دومرحله، عضویت در اپلیکیشن، حذف بالک، نظارت دقیق بر محتوای تبلیغاتی سعی بر کاهش این جور عضویتها داشتند. اما باز بعضی شرکتها راه دور زدن و عضوگیری غیرقانونی را پیدا می کردند. در دو سال اخیر سختگیری اپراتوری و رگولاتوری شدیدتر و بیشتر شده است و کاهش درآمد شرکتهای وس محسوس بوده است.
البته آخرین حضور من در شرکتهای وس مربوط به دی ماه 96 است و از آن زمان در استادکار مشغول بوده ام و هستم. ولی از دور و نزدیک شنیده ام که درآمدهای این شرکتها بسیار افت کرده است.
در 18 ماهی هم که در یک شرکت وس! کار کردم، بخش عمده ای مشغول کسب و کارهای غیروس آن شرکت بودم، و البته در چند اپلیکیشن وس هم نقش مدیرمحصول داشتم. با شروع فعالیتم در اپلیکیشنهای وس بود که فهمیدم این صنعت چقدر ناجوانمردانه در حال کسب درآمد است و به شش ماه نکشید که از شرکت مذکور استعفا دادم. ولی خب، باید بپذیرم در انتخاب این مسیر اشتباه کردم و خواسته و ناخواسته من هم درگیر این صنعت بوده ام. پول زیادی در شرکتهای وس جابجا شده است، البته نه آن اعداد عجیب و غریبی که توسط بعضی اکانتها مانند وب آموز منتشر شده، ولی پول زیادی در این صنعت دست به دست شده است.
به جرات میتوانم بگویم بخش عمده ای از اشتراکی که از طریق وس به کاربر فروخته شده است، توسط کاربران هیچ گاه استفاده نشده است. شاید بخش کمی از کاربران واقعا از اشتراک خود استفاده کرده باشند. پایان وس خوب است اما به شرطی که سرویسهای ارزش افزوده به درستی و با مدیریت درست...و در راستای خدمت رسانی به مردم راه اندازی شود. نه اینکه معرکه ای شود مانند آنچه در چند سال اخیر دیدیم.
با راه اندازی توسکا صدا و سیما نیز وارد این بازار شد و با استفاده از ظرفیت بالای رسانه ای سعی در جذب مخاطب و درآمد زایی از این سرویسها داشت. مثالهای دیگری هم مانند برنامه دورهمی بودند که اسپانسر آن شرکتهایی مانند اول مارکت بودند و بخش زیادی اشتراک را با استفاده از نفوذ این برنامه بین مردم و با دادن وعده جایزه های کلان کسب کرده بودند. جالب اینجا بود که از لحاظ اندروید مارکت بودن، اول مارکت یکی از ضعیفترین مارکتهای فعال در بازار بود! باز صد رحمت به چارخونه ایرانسل که حداقل اندروید مارکت قوی تری بود و فعالیت بهتر و مفیدتری در این زمینه داشت. کافه بازار البته در این سالها سعی کرد همیشه از بازار وس و اپراتوری خود را دور نگه دارد. گاه مشاهده میشد به اندازه اعتباری که اول مارکت به شما میدهد، اپلیکیشن قابل استفاده در این مارکت نبود.
از طرفی دیگر با سختگیری های رگولاتوری و فعالتر شدن سامانه ستاره 800 مربع، روند عضویت های ناآگاهانه و ناخواسته در این سالها باز هم کمتر شده است.
بخش دیگری از سرویسهای ارزش افزوده هم روی تلفن و تحت عنوان سرویسهای صوتی ivr درآمدزایی میکردند که من دانسته های کمی در این زمینه دارم، همین قدر بگم که تلفنهایی بودند که محتوا در اختیار مردم میگذاشتند و پولهای هنگفت آن روی قبض ماهانه مشترک میامد!
ناگفته از بازار وس بسیار زیاد است. رویکرد نامناسب شرکتها برای تولید اپلیکیشن vas باعث شد بخش زیادی از نیروهای فنی در این سالها توان خود را صرف تولید اپلیکیشنهای کم مصرف و پیش پا افتاده کنند.
شاید مطالبی که نوشتم کم و زیاد داشته باشد یا جاییش نادرست باشد. خوشحال میشوم اهل فن در این رابطه نظر بدهند و اشکالات بنده را اصلاح کنند. تو پرانتر در اخر اضافه کنم که: من در جمع رفقایم چندین بار گفته ام از آن 18 ماه کذایی فعالیت در یک شرکت وس توبه کرده ام!
در آخر اینکه اصلی ترین نقطه ضعف وس، ناآگاهی مردم از مدل درآمدی این سرویسها، ارائه سرویس هایی با محتوای ضعیف و غیرکاربردی، سواستفاده شرکتهای وس از ناآگاهی مردم و طمع مردم برای جوایز میلیونی و یک شبه ره صدساله رفتن بوده است. سعی می کنم در هفته آتی مثالهایی از صنعت وس در دنیا بزنم. یک نکته ای که فراموش کردم بگم اینکه رشد قارچ گونه شرکتهای cp و اگریگیتورها در این سالها، باعث شد نظارت اپراتورها بر اینها سختتر شود و موارد دور زدن قانون بیشتر مشاهده شود.