www.farzaanegi.com
www.farzaanegi.com
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

الگوهایی که ما را فریب می دهند

تشخیص الگوها یکی از توانایی های مغز برای پردازش اطلاعات و درک دنیای بیرون است. اما این توانمندی گاهی مانند شمشیر دولبه عمل می‌کند و ما را در درک واقعیت به اشتباه می‌اندازد. یعنی مغز الگوهایی را شناسایی می‌کند که وجود خارجی ندارند و بر اساس آن به نتیجه گیری می پردازد. برخی از این خطاها در این مقاله بررسی شده است. سیستم ادراکی ما حتی در مورد پدیده های تصادفی نیز به دنبال یافتن الگو می باشد.

آپوفنیا Apophenia

آپوفنیا (Apophenia) تمایل به پیدا کردن معانی پنهان و ژرف در چیزها، طرح ها و ارتباطات بی معنی است. دیدن اشکال و حیوانات، در ابرها، برش‌های چوب، سنگ‌ها و ماه نمونه هایی از این پدیده است. این لغت در سال 1958 توسط روانپزشک و عصب شناس آلمانی به نام کلاوس کنارد (Klaus Conrad) در مقاله‌ای در مورد اسکیزوفرنی بکار گرفته شد.

برای مثال چون چند سال است سیل نیامده پس امسال هم نخواهد آمد. چون 3 بچه اول پسر بودند چهارمی به احتمال زیاد دختر می‌شود. و یا باور اینکه چون اتفاقی همزمان و یا پس از رویدادی خاص افتاده است ارتباط معنی داری بین آنها وجود دارد. کارتهای تاروت که پس از بُر خوردن بیرون کشیده می‌شوند بدون اینکه ترتیب آنها اهمیتی داشته باشد همیشه داستانی برای گفتن دارند که باور پذیر می باشد (اثر بارنوم را مطالعه کنید). تلاش برای تشخیص اشکالی خاص در فال قهوه دلیلی بر وجود اثر آپوفنیا می باشد.



پاریدولیا Pareidolia

پاریدولیا (Pareidolia) یک نوع آپوفنیا (Apophenia)، می باشد. پاریدولیا یک پدیده روان شناختی است که در آن محرک های حسی مانند صوت یا تصویر بصورت معنا داری درک و تفسیر می شوند.

شاید خیلی از افراد اصطلاح «پاریدولیا» را تا کنون نشنیده باشند اما اکثر آنها آنرا تجربه کرده اند. هرکسی که به ابرها یا ماه نگاه کند و بتواند چهره ای را در آن تشخیص دهد پاردولیا را تجربه کرده است. «پارادولیا» شناخت الگوها در جاهایی است که آن الگوها در آنجا وجود ندارد. پاریدولیای چهره متداول تر از انواع دیگر است. در افراد مذهبی تمایل به دیدن چهره‌های مقدس در اشیای پیرامونشان بیشتر است. بسیاری از عکسهای حاوی تصاویر اشباح بر اساس همین پدیده قابل توضیح می باشد. گاهی شیی یا نوری مبهم در فضای عکس منجر به این تصور اشتباه می گردد.

تمایل به دیدن الگو در محرک های صوتی، منجر به پاریدولیای صوتی می گردد. شنیدن صدای زنگ زیر دوش یا شنیدن صداهایی در حین گوش دادن یک موسیقی بصورت معکوس، از انواع پاریدولیای صوتی می باشد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد که ما در این زمینه بسیار تلقین پذیر هستیم. برای مثال اگر به شما بگویند قرار است چه چیزی را بشنوید به راحتی قادر به تشخیص آن خواهید بود.


مثالهای مشهور پدیده پاریدولیا

در سال 1976 زمانیکه فضا پیمای وایکینگ6 توسط ناسا به مریخ فرستاده شد، تصاویری از سطح مریخ گرفته شد. در یکی از این تصاویر، چیزی شبیه به صورت مردی دیده می شد که «صورت مریخ» نام گرفت. خیلی ها آن را نشانه‌ای از وجود زندگی در کره مریخ فرض کردند. برخی از محققان نیز آن را ساخته موجودات فضایی می‌پنداشتند. در سال 1998 تصاویر با کیفیت بسیار بالا از همان سطح گرفته شد و مشخص شد شباهتی با تصویر اولیه وجود ندارد.

در سال 1994 یک زن آمریکایی به نام دایانا دویسر(Diana Duyser) ، تصویر مریم مقدس را در نان تست خود دید. او نان 10 سال نگه داشت و در سال 2004 آن را برای فروش در سایت eBay گذاشت و با 1.7 میلیون بازدید به قیمت 28 هزار دلار فروخته شد.

در مورد اسکناسهای ده تومانی ایران نیز شایعات دیدن تصاویری خیالی وجود داشت.


چرا این پدیده رخ می دهد؟

مغز انسان از زمان تولد به شناسایی چهره عادت دارد. یک نوزاد تازه متولد شده توجهش به چیزی که شامل اجزای معمول چهره انسان است نسبت به چیزی که همان اجزا را دارد اما بصورت تصادفی قرار گرفته است بیشتر می باشد. همچنین در نیاکان ما تشخیص چهره دوست و دشمن یک نیاز اساسی برای حفظ بقا به شمار می رفته است. این توانایی مغز، منجر به تشخیص چهره در تصاویر مبهم و نامربوط هم می شود.

همچنین انتظار افراد به دیدن چیزی که دوست دارند ببینند در تشدید این خطای ادراکی تاثیر دارد. این ادراک نادرست گاهی گریبان فسیل شناسان را می‌گیرد. قدرت تخیل و انتظاری که فرد از دیدن الگویی خاص دارد به تقویت این ادراک اشتباه کمک می کند.

در تحقیقات آقای DeYoung و تیمش مشخص گردید که بالا بودن سطح دوپامین می تواند منجر به افزایش آپوفنیا گردد در حالیکه منجر به اختلال در عملکرد شناختی نیز می گردد. منطق، هوش و تفکر تحلیلی فعالیتهای مرتبط با نیمکره چپ مغز اند، درحالیکه توانایی تشخیص الگوها مربوط به نیمکره راست مغز می شود.


خطای قمار باز Gambler Fallacy

خطای قمارباز، یک نمونه از آپوفنیا می باشد. تمایل افراد برای پیش بینی الگو در پدیده های تصادفی منجر به خطایی شناختی به نام خطای قمار باز (Gambler Fallacy) می‌گردد. به این معنی که افراد تصور می‌کنند می‌توانند احتمال رخ دادن پدیده های تصادفی مانند انداختن تاس، یا چرخ گردان جایزه را بر اساس نتایج دفعات قبلی آن بیشتر یا کمتر پیش بینی کنند. احتمال بردن جایزه بزرگی مانند لاتاری، یک در چند میلیون است اما افراد به اشتباه فکر می‌کنند با ادامه هر بار بازی شانس بردن خود را افزایش می‌دهند. در حالیکه در هر نوبت بازی میزان احتمال بردن تغییری نمی‌کند.



مغالطه دست گرم Hot Hand

مغالطه دست گرم (Hot Hand) نوعی خطای ادراکی است که در آن تصور می شود اگر رویدادی تصادفی در گذشته خوب پیش رفته در آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد. به نوعی بر عکس مغالطه قمار باز احتمال تکرار یک رویداد تصادفی که در گذشته بصورت مثبت رخ داده بیشتر ارزیابی می شود.

برای مثال، تصور اینکه چون این بازیکن بسکتبال الان گل زد پرتاب بعدی اش هم گل می شود. در حالیکه ارتباط مثبتی میان پرتابهای مکرر وجود ندارد. ویا چون چند سال است سیل نیامده پس امسال هم نخواهد آمد.

خوشه انگاری Clustering illusion

خوشه انگاری (Clustering illusion) نوعی سوگیری شناختی است مبنی بر تمایل ذهن در پیدا کردن ارتباط میان مجموعه ای از رویدادهای تصادفی. برای مثال یافتن شکل های معنا دار بین شاخه درختان. دلیل نامگذاری این سوگیری این است که در تحقیقات مبتنی بر آمار، محقق ممکن است تعدادی داده تصادفی را خوشه‌ای از داده‍‌های مرتبط ارزیابی کند. کشف ارتباط به معنی پیش بینی پذیری بالاتر و کنترل بیشتر می باشد.

هرچند هنرمندان زیادی از پدیده آپوفنیا برای خلق آثار انتزاعی بهره می برند و به کمک همین اثر به خلق آثار بدیع می‌پردازند، لازم است در دنیای واقعی با داشتن تفکر نقاد احتمال هر پیش آمدی را بطور مستقل بررسی کنیم. اجازه ندهیم الگوهایی که وجود ندارند را واقعی تصور کنیم و بر اساس آن تصمیم‌گیری کنیم. این خطا در حد کم، جزیی از طبیعت انسان است و خطری ندارد. اما در حالات شدیدتر باعث اختلالات روانی می‌گردد. افراد خلاق و رویا پرداز تمایل بیشتری برای دیدن الگوهای در پدیده های تصادفی دارند.


Instagram: @farzaanegi

www.farzaanegi.com


آپوفنیاپاریدولیاخطای قمار بازمغالطه دست گرمخوشه انگاری
فرزانگی محلی است برای افزایش شناخت و آگاهی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید