farzad.azizi99
farzad.azizi99
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

تظلم‌خواهی قهرمانانه!

آنچه در فیلم «خروج» می‌بینیم برخلاف «بادیگارد» و «به وقت شام» اثری ساده به چشم می‌آید، یعنی خبری از جلوه‌های بصری در این فیلم نیست، اما حاتمی‌کیا از دل این سادگی ظاهری پیچیدگی‌های سینمایی دلچسبی خلق کرده است. رحمت در «خروج» ادامه همان حاج کاظم است که حالا پس از سال‌ها هنوز برای رسیدن به مطالبه‌اش تلاش می‌کند. حبیب رضایی در فیلم «آژانس شیشه‌ای» می‌گوید: (ما سر زمین کار می‌کردیم، با تراکتور رفتیم جنگ برگشتیم، باز هم سر زمین کار می‌کردیم، اما بدون تراکتور) رحمت هم همان بسیجی رزمنده‌ای است که برای کشورش جنگیده و باز به زمین کشاورزی‌اش برگشته، اما حالا صدای اعتراضش آنقدر آرام و نحیف است که به جایی نمی‌رسد. در سکانس اول رحمت در مواجهه با مأمور دولت می‌گوید: «من با هرکسی کار داشته باشم میرم دمِ خونش» این جمله نمادین تبدیل به واقعیت می‌شود. رحمت در همان سکانس اول به رئیس‌جمهور کمک می‌کند. او و همراهانش را تا هلی کوپتر می‌رساند، اما در ادامه رحمت به دلیل گرهی که به دست استاندار می‌توانست باز شود، تصمیم می‌گیرد به خیابان پاستور برود و قبل از آن جنازه پسر شهیدش را که مرزبان بوده به او می‌رسانند. اساساً موضوع پسر رحمت می‌توانست در فیلم نباشد و هیچ آسیبی به اثر نمی‌رسید، اما حاتمی‌کیا قصد داشته بگوید رحمت نه تنها خودش برای ایران جنگیده بلکه حالا پسرش در زمان صلح یک مرزبان است و شهید هم می‌شود و شهادت پسرش نمی‌تواند تاثیر منفی روی او بگذارد.

رحمت در شرایط فعلی هم یک رزمنده است که می‌خواهد از زمین و خاکش دفاع کند، حتی زمانی که رحمت می‌خواهد به تهران بیاید لباسش به رنگ ارگانی سپاه است و انگار فیلمساز می‌خواهد یک رزمنده را با یک دیدگاه شخصی و داخلی نشان بدهد. اساساً فیلم «خروج» موضوع مشخصی دارد. هدف فیلمساز در به‌وجود‌آوری مضمون کاملاً ملموس است و کشش درام می‌تواند مخاطب را با جریان قصه همراه کند. نگاه فیلمساز به یک مسئله بحرانی کاملاً به اندازه است و قهرمان فیلم «خروج» آنقدر شسته رفته در قالب نقشش ظاهر شده که باعثِ پذیرش این بحران از جانب مخاطب می‌شود. مخاطب می‌تواند با هر هشت شخصیت فیلم همراه شود و دیالوگ‌نویسی‌ها و موقعیت‌پردازی‌ها هیچ ربطی به نگاه ایدئولوژیک فیلمساز ندارد و آنچه در فیلم شکل گرفته نگاه همیشگی حاتمی‌کیا به ناکارآمدی و ضعف برخی مسئولان کشور است، به طوری که این فیلم در هر دوره‌ای می‌توانست ساخته بشود چراکه این نگرش سیاسی مربوط به یک دوره خاص نیست. فیلمساز هنوز نگرش فیلم «آژانس شیشه‌ای» را در سر دارد و هنوز نسبت به بی‌تفاوتی‌ها معترض است. قهرمانش دردمند است و کسی به درد او گوش نمی‌کند، هنوز هم قهرمان فیلم حاتمی‌کیا با نیش و کنایه حرف می‌زند، او چیز بزرگ و ارزشمندی نمی‌خواهد، اگر حاج کاظم سعی داشت همرزمش را برای مداوا از مملکت خارج کند در «خروج» رحمت با دلسوزی تمام باز هم به فکر خودش نیست.

او نماینده و ریش‌سفیدی است که همه او را قبول دارند. قهرمانان فیلم‌های حاتمی‌کیا آدم‌های شریف و کم‌توقعی هستند و اعتراض‌ها و مطالبات کوچکی دارند که درایت سیاسی می‌تواند به راحتی این مطالبات کوچک را حل کند، اما مسئولیت‌نشناسی بحران‌ساز می‌شود. فیلم «خروج» راهش را درست می‌رود و در بحث ساختار کمی با ساخته‌های قبلی حاتمی‌کیا فاصله دارد. اگر چه در «خروج» هم مانند همه آثار حاتمی‌کیا با فیلمبرداری و قاب‌های استاندارد مواجه هستیم، اما در بعضی از نما‌های فیلم انگار کس دیگری در حال کارگردانی است، از طرفی «خروج» بسیار مدیون بازی فوق‌العاده فرامرز قریبیان است و می‌شود گفت حاتمی‌کیا جسورانه بازیگران فیلمش را انتخاب کرده؛ فیلمنامه افت و خیز‌های لازم را دارد و فیلم پلان به پلان تماشاگر را با خود همراه می‌کند.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید