بالاخره تنبلیمو گذاشتم کنار و تونستم بیام این موضوع رو تموم کنم. امروز میخوایم بیشتر روی عملی کردن تیتر این پست تمرکز کنیم. توی پست قبل راجب guilty pleasure و کیفیت فیلم ها و موزیک های غالب توی جامعه صحبت کردیم، که یک سری افراد سود جو و سواستفاده گر باعث شدن چیز های بی کیفیت که قبلا فقط گاهی توی تنهایی هامون میرفتیم سراغشون برامون عادی بشن و همین باعث بشه روز به روز به تعداد ارائه دهندها و محصولاتشون افروده بشه و در نتیجه چیز های با کیفیت کمتر بشن یا کمتر دیده بشن.
صحبت راجب این موضوع چیزی نیست که بگیم مربوط به سلیقه هر فرده و صحبت کردن دربارش ورود به حریم خصوصیه آدم هاست. موضوع سر با کیفیت بودن و بی کیفیت بودنه، هیچ وقت هیچ کس چیز های بی کیفیت رو تقدیر نکرده، اما در مقابل چیز های با کیفیت بودن که تجلیل و تقدیر شدن. این رو هم باید در نظر داشت اکثریت روی اقلیت تاثیر میذاره. پس وظیفه ماست که صحبت کنیم راجبش و بگیم و حرف بزنیم راجب مشکلات و ضعف هایی که وجود داره
حرف کلی اینه :
کل داستان همینه، با انجام این سه تا کار، کم کم میبینیم خودمون هم آدم با کیفیت تری شدیم.
طبیعت انسان اینجوریه که دنبال هر چی بره، هر چیزی دور و برش باشه، با هر کی همنشین بشه، خواه ناخواه روی شخصیت و تفکرش تاثیر میذاره. شما اگر آهنگ های کوچه بازاری چیپ گوش بدید روی ناخودآگاهتون تاثیر میذاره. اگر رمان های عاشقانه آبکی ایرانی رو بخونید ازش تاثیر میگیرید. شاید حال بده و سرگرم کننده باشه ولی باید این تلف شدن وقت و انرژی و تاثیر منفی که روی ناخوداگاه و تفکرات و سبک زندگی ما میذار رو در نظر گرفت.
چیز بیکیفیت
میتونه خیلی چیزای دیگه باشه، تمام چیزایی که مجموعشون روز مارو میسازه.
شاید چالش اصلی این باشه که قبول کنیم که اصلا چرا باید زندگیمون رو تغییر بدیم، اصلا چیز بیکیفیت داریم تو زندگیمون؟ آیا فیلمایی که میبینیم بی کیفیت هست یا نه؟ به نظرم با یک بررسی و پرس و جو و مثلا دیدن کار های کارگردان های مطرح میشه فهمید و نتیجه گیری کرد و کم کم به سطحی رسید که با دیدن و شنیدن، خودمون بتونیم کیفیت رو مشخص کنیم.
در نهایت به نظرم آفت بزرگیه که نه صرفا توی ایران، بلکه توی کشور های جهان اول هم افتاده به جون مردم، باید به خودمون بیایم، بیشتر فکر کنیم، بیشتر مطالعه کنیم و خودمون و اطرافیانمون رو ارتقاء بدیم.