محسن چاووشی بیشتر از یک دهه است که در موسیقی ایران فعالیت میکند و از همان ابتدا با صدای منحصربفردش از دیگران متمایز است. چاووشی که بیشتر کارهایش در حوزه پاپ قابل دسته بندی است، پس از مدتی شروع به ضبط و انتشار قطعاتی با اشعار شاعران نامدار کرد و با سبک خاص و ملودی متفاوت توجهات را به آثارش جلب کرد.
چاووشی کم کم از موسیقی پاپ فاصله گرفت و به تلفیق سبکها روی آورد و هرچه زمان بیشتری میگذرد، بیشتر به موسیقی راک نزدیک میشود و آثار تلفیقیش بهتر و جذابتر میشود.
چاووشی و آثارش احتمالاً یکی دو سال است برای من مهمتر و دلچسبتر شده؛ تقریباً همزمان با انتشار آلبوم ابراهیم. این آلبوم با اشعار متفاوت حسین صفا و خوانش محکم و طعنه آمیز چاووشی، ترغیبم میکرد به بیشتر گوش دادن و بیشتر فکر کردن و بیشتر لذت بردن. هربار انگار قطعه تازه ای کشف میکردم و در هر قطعه نکته ای تازه تر و در هر جمله وجهی زیبا و عمیق. چاووشی برایم جذاب و مهم شد و انگار از باتلاق عذاب آور موسیقی این روزها _موسیقی زار و مستعملی که رقت انگیز شده بازارش و گاهاً حال آدم را بهم میزند. هنری که اگر هرروز و ساعت، گردانندگانش کار تازه ای نکنند یا تبلیغ و بازاریابی متوقف شود، خیلی زود محو و فراموش خواهدشد._ بیرون کشید خودش را. در این سالها که در به در دنبال هنر و لذت ناب میگردم، انگار آمد و پیدایم کرد؛ درست همانطور که هنر باید مخاطبش را پیدا کند.
چاووشی با ابراهیم برایم معنا پیدا کرد و مهم شد و حالا با آلبوم جدیدترش، قمارباز(بی نام) جایگاهش بالاتر هم رفته است. این آلبوم با اشعار امضادارش از مولوی و سعدی و وحشی و یکی دو شاعر دوست داشتنی دیگر حالا حالا قرار است شنیده شود. چاووشی هوش و تجربه را باهم بکار گرفته و آثاری خلق کرده که گوش را مینوازد و همینطور بی هدف از کنارش عبور نمیکند. مولوی خوانیش مثل همیشه پر شر و شور است و شوریدگی و نشاط را درون آدم بیدار میکند. اشعار عاشقانه سعدی و دیگران را هم آنقدر متفاوت و بکر میخواند که دوست داری تا ابد الدهر سعدی گوش دهی. از همه مهمتر، ریتم و ملودی متمایزی که انتخاب کرده مثل دفترچه راهنماست و از اولین نت نام شاعر را داد میزند!
چاووشی به معنای راستین گزیده است اشعارش را و آنقدر خوب اجرا کرده که حک شود در روح و جسم زمانه. برای گوشهایی که عادت کرده اند اشعار کهن را با نوای موسیقی سنتی و پرسوز بشنوند، این انقلابی دلچسب و مطلوب است که از سالها قبل شروع شده(شنیده ام با محسن نامجو) و شاید چاووشی امروز آن را بهتر از هرکسی بلد است.
محسن چاووشی و آلبوم جدیدش که البته نقدهایی در زمینه ملودی بر آن وارد است(در این زمینه تخصص و اطلاعی ندارم و فقط شنیده هایم را بازگو میکنم.) بار دیگر نبوغ خود را نشان داده و فضایی را در تناسب مطلوب اجزا با یکدیگر فراهم آورده که متفاوت است و البته تفاوتش معنادار و زیبایش کرده است؛ تفاوتش تفاوتی بی معنا و از سر دیده شدن نیست. آلبوم اخیر چاووشی مثل همیشه مخاطبان گسترده ای دارد اما مسلماً اکثرشان خیلی زود در این تندباد آثار هر لحظه در حال انتشار، قصه جدید را فراموش خواهند کرد و مخاطبان متعهدترش محدود خواهندبود؛ اما این قطعات نشان از عزم راسخ چاووشی در مسیری که انتخاب کرده و راهی که مدتهاست در آن قدم نهاده، است. او حالا برند خودش را دارد و امضایش پای کارها اعتبار حساب میشود. انتخابهای مناسب و هوشمندانه و اندیشیدن به جزئیات کار احترام و محبوبیت او را (لااقل برای من) بالاتر برده و منتظر کارهای بعدیش خواهم نشست.
چه با حسین صفا، چه با سعدی و چه با مولوی، کارهای چاووشی شنیدنی است!
سپاس از او که هنر را زندگی کرده و لذتی ناب برایمان ساخته.