farzad nikzad
farzad nikzad
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

برای مصیبت دوستم، و هم دیاران رنجیده اش...

برای من که بیشتر سالهای عمرم در شهری گذشته که جزو شمالی‌ترین نقاط این کشور است، جنوب و استان‌های جنوبی، تصور و وهمی بیش نیست؛ کمربند جنوبی و خلیج و اقیانوسش برای من همانقدر ملموس است که باران برای صحرانشینان.

هرچه از این خطه در ذهن دارم ناشی از تجربیات بسیار اندک من در برخورد با مسافران و ساکنان آنجاست. این تصورات ناقص تابلوی موهومی می‌سازد که آمیزه‌ای است از دیده‌ها، شنیده‌ها، قصه‌ها، روایت‌ها.

سال‌ها است که با خودم عهد کرده‌ام در اولین مجال بروم و لمس کنم این سرزمینهای ناشناخته را. مجالی که بیصبرانه منتظر رسیدنش هستم. و امیدوارم به رسیدنش.

در این چند سال، شاید تعداد انگشت شماری از جنوب نشینان هم‌مسیرم بوده‌اند در مقطعی. انسان‌هایی که برای من سمبل سرزمین‌های ناشناخته و دوست‌داشتنی هستند؛ هرکدامشان به نحوی جالب توجه و دوست داشتنی.

این روزها که امواج سیل ویرانگر سیستان و بلوچستان در فضای مجازی جاری هستند، یاد تنها سیستانی که می‌شناسمش و برایش احترام قائلم مکرراً در ذهنم مرور میشود. دوستی با روحی عمیق و حساس که می‌دانم درد و رنج کوچه‌ها و خیابان‌های شهر و دیارش آزارش میدهد. می‌دانم برای کائنات ارزش قائل است و این بلای اخیر برایش غیرقابل تحمل است.

در این میان سعی میکنم تجسم کنم فاجعه را اما افسوس ناتوانم! انگار سطل رنگی روی نقشی موهوم بپاشی؛ گنگ‌تر از گنگ... ناتوانم از درک حسی که احساسش نکرده‌ام اما رنج و ترس را می‌فهمم. می‌دانم چه سخت است بی‌پناهی...

برای مردمی که رنج و محرومیت هرگز از زندگیشان تفکیک‌پذیر نیست، این خصم طبیعت جوانمردانه نمی‌نماید. در این تندباد حوادث که جهان آشفته‌ی این روزهایمان را پر کرده، مجال زیادی نیست که به تقسیم رنج‌ها بپردازیم؛ تا بخواهیم دست بجنبانیم، مصیبتی دیگر، جایی دیگر پیش آمده.

می‌دانم این اخبار و این موج همدردی هم دیری نمی‌پاید و فرومی‌نشیند و روزمرگی‌ها غرقمان خواهدکرد؛ اما،

امروز خواستم بنویسم برای دوست سیستانیم که بداند در غصه‌اش شریکم. شاید هم برای خودم نوشتم تا اندکی آرام بگیرد وجدان بیچاره و ناتوانم.

برای فهیمه و هرآنچه برای او اهمیت دارد؛ برای جنوب همیشه ملتهب؛ برای بلوچ محروم و رنجیده؛ برای طبیعت به ستوه آمده از انسان.

برای همه‌ی مایی که لبه‌ی پرتگاه ایستاده‌ایم!

آی سرزمین رنگ و نقش، آی سرزمین ناشناخته دوست داشتنی، دوباره آباد و شاد ، چشم به راهم باش. میهمانت خواهم شد...

سیستانسیستان و بلوچستانسیلمصیبت
فرزاد هستم. رؤیاپرداز، هنر دوست، اندیشناک و رنج طلب. برای اشتراک گذاشتن افکار، عقاید و دیدگاه هایم در ویرگول مینویسم. کانال تلگرامیم با مشارکت یک دوست: t.me/kalke_qalam
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید