جستاری دربارهٔ فاعلیت یادمانی میدان و باغ گلستان تبریز و برج ساعت یادبود انقلاب سفید
بر اساس اسناد آرشیو ملی ایران و اسناد محرمانهٔ وزارت امور خارجهٔ بریتانیای کبیر
«هر انقلابی با شلیک به ساعت میدان عمومی شهر و برانداختن زمان آغاز میشود.»
پروندهٔ ۱۲۷ صفحهای در آرشیو ملی ایران با شناسهٔ سند ۹۵/۳۳۹/۹۸۷ نگهداری میشود که مربوط است به جمعی از مکاتبات، کاتالوگها، نقشههای تهیه و اجرای برج یادبود در میدان باغ گلستان تبریز. پروندهای که تاریخ درج شده در آن بازهٔ زمانی سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۰ را نشان میدهد.(۱) مواجههٔ یکباره با این اسناد و در ادامه آرشیوهای دیگر، «لحظه»ای را پیش روی من گذاشت؛ لحظهای که این منطقه شامل پارک گلستان، میدان آن و در نهایت برج ساعتِ آن را در الگویی شبهتوتمی [*] در شهر پیش چشمم نمایان میکرد. نمادگرایی مستقر در این منطقه، که در ادامهٔ جستار آن را در قالب توتم نشان خواهم داد، این منطقه را به طرز معناداری بیتاریخ[**]میسازد.
انبوههٔ متراکمِ محو آثار قاجاریه: از اُسمانیزاسیون تبریز تا حذف مجسمهٔ ستارخان
برای واکاوی این لحظه، ساختار توتمی و صورتبندی آن، ابتدا به شمایل شهری میدان باغ گلستان و پهنهٔ گستردهٔ آن میپردازم، میدانی که این برج در آن شاهد تجربههای تاریخی عمیقی بود. تبریز که با خیابانهای جدید، پیادهروهای فراخ و ساختار مرکزی شبیه به شهرهای مدرن اروپایی ابتدای قرن بیستم نوسازی شده بود، بر اثر تخریبهای گستردهٔ بناهای ارزشمند ذیل سیاست «محو آثار دورهٔ قاجاریه» به خصوص در دورهٔ شهرداری محمدعلی تربیت، خود را محکوم میدید تا این ساختار تحمیلی نوین عصر پهلوی اول را در کالبد بیجان قاجاری و بسطیافته بر اثر دوگانهٔ سنتی شهرسازی تبریز یعنی بازارـ کاخهای قاجاری باغشمال منطبق سازد. مجموعهٔ این تحولات دورهٔ رضاشاهی که چهرهٔ شهر را دگرگون کرده بود را باید با اصطلاح اُسمانیزاسیون تبریز شناسایی کرد. این اصطلاح برگرفته از نام طراح شهری پاریس، ژرژ اوژن اوسمان، است که در زمان ناپلئون سوم و در فاصلهٔ زمانی کمتر از دو دهه، با کشیدن بلوارهای عریض و پیادهروها و به طور ملی تغییر پرشتاب و انقلابی بافت شهری پاریس، پایتخت فرانسه را از شهری که بر محور ساختار قرونوسطایی خود گسترش یافته بود، به شهری با ساختار مدرن بدل کرد. در ایرانِ سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ نیز ابتدا تهران و به تقلید از آن، تبریز با سرعت کندتری دچار این دگرگونی شهری شدند. ﭘﺲ از ﺑﻪ ﻗﺪرت رﺳﯿﺪن رﺿﺎﺷﺎه، آذرﺑﺎﯾﺠﺎن ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻧﺪﻣﺎجِ اﻗﺘﺼﺎدِ ﺷﮑﻮﻓﺎﯾﺶ در ﭼﺮخهٔ اﻗﺘﺼﺎد ﻣﻠّﯽ، ﺷﺎﻫﺪ اﻓﻮل و اﻧﺤﻄﺎط ﺷﺪ؛(۲) درحالیکه جدارههای خیابانهای تبریز با بناهای نوساز حکومتی به عنوان ویترین شهری ساخته و یا ویرانههای کاخهای قاجاری باغشمال تبدیل به پادگانهای ارتش نوپای رضاشاهی میشدند، هستهٔ داخلی شهر اعم از کوچهها و خیابانهای فرعی، وضعیت اسفناکی را در پی ناکارآمدی نظام اداری انجمن شهر و بلدیه سپری میکرد. از طرفی مخالفتهای پیدرپی مردم تبریز با سیاستهای حکومت مرکزی (اعتراضات به قانون خدمت سربازی، کلاه پهلوی، کمبود نان و...) زمینههای کمتوجهی رضاشاه به آذربایجان و به خصوص تبریز را فراهم میکرد.
ساحت شهری میدان باغ گلستان که در پهنهٔ باغی به همین نام واقع شده، در نتیجهٔ این زدایش تاریخی و اصلاحات سریع شهری و با تخریب قبرستان گجیل و احداث بر روی ویرانههای این قبرستان تاریخی ایجاد شد. این اقدام البته بدون نزاع نبود و زمینهٔ کشکمش عمدهای بین اهالی منطقه که مخالف تأسیس «نخستین گردشگاه عمومی و باغ ملی شهر» بودند را با بلدیه طرحریزی کرد. در نهایت با افتتاح این پارکِ «محصور در میان دیوارهای نردهداری که ورود به آن مجانی نبود» و در ادامه با احداث میدان بزرگی در مقابل پارک، یکپارچگی هزارتوی خیابانها، معابر و کوچههای شهری تبریز که پرولتاریای پیش از دو واقعهٔ قبل از دورهٔ پهلوی اول را جا و مکان داده بود، تطهیر شد. سه تجربهٔ تاریخی مهم در تبریز معاصر عبارتند از: قیام تبریز در مشروطه (۱۲۸۷-۱۲۸۸)، قیام شیخ محمد خیابانی (۱۲۹۷) و فرقهٔ دمکرات آذربایجان (۱۳۲۴-۱۳۲۵). بافت شهری نیز منطبق با رویدادهای مذکور به این صورت بوده است:
قاجاریه: ششگلان به عنوان منطقه ولیعهدنشین شهر
مشروطه: محلهمحوری امیرخیز و راسته بازار
استیلای فرقهٔ دموکرات: میدان ساعت و میدان قونقا (میدان باغ گلستان) (۳)
ﺗﺤﻮﻟﺎت ﺻﻮرتﭘﺬﯾﺮﻓﺘﻪ در ﮐﺎﻟﺒﺪ ﺷﻬﺮی ﺗﺒﺮﯾﺰ مانند ساخت این پارک و میدان و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری این تحولات ﺑﺎ ﻣﮑﺘﺐ اﻧﺪﯾﺸﻪای و ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺗﺒﺮﯾﺰ در ﻣﮑﺎﺗﺒﺎت دﯾﭙﻠﻤﺎﺗﯿﮏ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽﻫﺎ هم ﻣﻨﻌﮑﺲ ﻣﯽﺷﺪ. ﺑﻪﻋﻨﻮانﻣﺜﺎل در ﺗﺎرﯾﺦ ۴ ﻣﺎرس ۱۹۳۷ م. (۱۳ اﺳﻔﻨﺪ ۱۳۱۵ ه.ش)، ﮐﻨﺴﻮﻟﮕﺮی ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ از ﺗﺒﺮﯾﺰ ﮔﺰارش داد ﮐﻪ در ﺗﺒﺮﯾﺰ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﯽ وﺟﻮد داﺷﺖ ﮐﻪ دوﻟﺖ آن را ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﭘﺎرک ﻋﻤﻮﻣﯽ و ﻣﺠﺴﻤﻪای از ﺷﺎه در آن ﻣﺤﻞ ﻧﺼﺐ ﮐﺮده ﺑﻮد. اﯾﻦ ﮔﺰارش در اداﻣﻪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ اﺷﺎره ﻣﯽکند ﮐﻪ در ﺻﻮرت ﺗﻀﻌﯿﻒ ﻗﺪرت دوﻟﺖ ﻣﺮﮐﺰی، آن ﻣﮑﺎن ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ «ﺑﺎﺳﺘﯿﻞِ تبریز» ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.(۴) منظور از این اصطلاح این است که پایینکشیدن مجسمهٔ شاه در آن باغ، سمبلی از سقوط قدرت دولت مرکزی خواهد بود. همانطور که سقوط زندان باستیل نقطهٔ عطفی در جریان انقلاب کبیر فرانسه بود.
باغ گلستان و بهتبع آن میدان شهری گلستان، در راستای خیابان پهلوی سابق و در هنگامهٔ استیلای حکومت خودمختار آذربایجان، چه در ابتدای تأسیس این فرقه و حتی در لحظهلحظهٔ سقوط این فرقه در ۲۱ آذر ۱۳۲۵ بر روی محور شهری میدان ساعت - قونقا خود را مکان و فضای شهری یادبود معرفی میکند. این میل به ایفای نقش یادمانی چه قبل از حکمرانی یکسالهٔ فرقهٔ دمکرات و چه بعد از آن در منطقهٔ مذکور بهصورت مستمر دیده میشود. بهطورمثال در سال ۱۳۲۳ و قبل از حکمرانی فرقه، «جشن بزرگداشت پیروزی ارتش شوروی در جنگ جهانی دوم» در این باغ برگزار شد و برای میهمانان دعوتنامهای به سه زبان روسی، فارسی و ارمنی جهت شرکت در این مراسم جشن و یادبود ارسال شد.(۵)
باغ گلستان و میدان آن با ایفای نقش یادمانی و به مثابۀ هستۀ مرکزی شهر، در حومهٔ خود فضاهای شهری متناسب با نیاز طبقات نو جامعه را میزبانی میکرد. این فضاها از جمله گراندهتل گاهی به ابزار تبلیغاتی بیگانگان از جمله دستگاه تبلیغاتی شوروی مبدل میشد. در ﺳﻨﺪی ﺑﻪﺗﺎرﯾﺦ ۶ ﻣﯽ ۱۹۳۳ م. (۱۶ اردﯾﺒﻬﺸﺖ ۱۳۱۲ ه.ش)، ﮐﻨﺴﻮﻟﮕﺮی ﺑﺮﯾﺘﺎﻧﯿﺎ از ﺗﺒﺮﯾﺰ ﮔﺰارش داد:
«رادﯾﻮﻫﺎی ﺑﺎﮐﻮ و ﺗﻔﻠﯿﺲ، ﻫﺮ روزه، ﺑﻪ زﺑﺎن ﺗﺮﮐﯽ آذرﺑﺎﯾﺠﺎﻧﯽ، ﺑﻪ ﭘﺨﺶ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﺗﺒﻠﯿﻐﺎتی،میپردازﻧﺪ. ﺻﺎﺣﺐ ﮔﺮاﻧﺪﻫﺘﻞ در ﺗﺒﺮﯾﺰ ﮐﻪ از ﺗﺎﺗﺎرﻫﺎی ﮐﻤﻮﻧﯿﺴﺖ اﺳﺖ در ﻟﺎﺑﯽ ﻫﺘﻞ ﺧﻮد، ﺑﻠﻨﺪﮔﻮﻫﺎﯾﯽ ﻧﺼﺐ ﮐﺮده ﮐﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی رادﯾﻮﯾﯽ ﺷﻮروی را ﺑﺎ ﺻﺪای ﺑﻠﻨﺪ ﭘﺨﺶ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ. ﮐﻠﻮپ روسﻫﺎ ﻧﯿﺰ در ﺗﺒﺮﯾﺰ اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ را ﭘﺨﺶ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.»(۶)
بعدها، ابوالحسن عمیدی نوری در شمارهٔ ۷۵۵ روزنامهٔ دادکه در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۲۵ چاپ شده بود، طی یادداشتی در توصیف روز پردهبرداری از مجسمهٔ ستارخان در باغ گلستان مینویسد:«از ساعت ۲ بعد از ظهر روز جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۲۵ تمام خیابانهای تبریز از جمعیت پر میشود. همه به سوی باغ گلستان روانه میشوند [...] در افق خیابانهای تبریز پرچمهای سهرنگ ایران در پیشاپیش هر دستهای و آویزان از سرنیزهٔ تفنگها دیده میشود. از دور مجسمهای در وسط باغ که رویش یک پارچه قرمز کشیدهاند دیده میشود [...] آنگاه پیشهوری پارچهٔ قرمز را از روی مجسمه برمیدارد. کفزدنهای طولانی، هوراهای بلند، هلهله و شادی فضای باغ را پُر میکند.»(۷)
در واقع مجسمهٔ ستارخان بهجای مجسمهٔ نیمتنهای از نادرشاه که در دوران سلطنت رضا شاه نصب شده بود، با رخداد «حذف تاریخی» مواجه میشود. این نقش یادمانی پس از فروپاشی فرقهٔ دموکرات، نظام سلطهٔ شهری که در قالب بلدیه و انجمن شهر فعالیت میکرد را وادار به استقرار چندین مجسمهٔ تازهساز از پادشاهان کیانی ایران در این باغ میکند. تندیسهایی که در امتداد مجسمههای تمامقد رضاشاه و محمدرضاشاه در این باغ علم میشوند و دیگر بار به شکلی آیکونیک و آمرانه زیر سایهٔ گفتمان ایرانشهری، تمسک پهلوی نوظهور را به سلسلهٔ پادشاهی ایران نمایان میکند، و اینگونه مجسمهٔ ستارخان مشروطهخواه حذف میشود؛ اما این آخرین حذف تاریخی در محدوهٔ باغ گلستان نیست.
نزاع پنهان فضاهای شهری گرد میدان گلستان در میانهٔ انقلاب سفید
بختک اختناق، بلازدگی و فقر در شهرهای آذربایجان پس از شکست فرقهٔ دموکرات آذربایجان و همزمانی خشکسالی شدید، چه مقرون به واقعیت باشد و چه مشحون از اغراق، صدای انتقادی برخی از رجال سیاسی پایتختنشین بابت وخامت اوضاع اسفناک اجتماعی و شهری در آذربایجان را به تدریج طنین بخشید. احمد قوام، نخست وزیر اسبق که در اواخر پاییز ۱۳۲۵ نقش تعیینکنندهای در استقرار مجدد حاکمیت مرکز بر آذربایجان داشت، دربارهٔ خطمشی حکومت مرکزی در قبال آذربایجان پس از دورهٔ صدارت خویش ظاهراً خطاب به ابراهیم حکیمی، وزیر دربار، اما واقعاً خطاب به شاه در بهار ۱۳۲۹ با افسوس نوشت: «ای کاش... در آبادی و عمران و رفع خرابیها و خسارتها توجه بیشتری مبذول شده بود که اهالی رنجدیده و فلکزدهٔ آنجا به اطراف و اکناف پراکنده نمیشدند و... امروز بعد از چهار سال آذربایجان به صورت بهتر و آبرومندتری عرض اندام مینمود».(۸) این بلازدگی و اختناق به مدت نزدیک به یک دهه در سرتاسر آذربایجان همچون پتکی از طرف دیوانسالاران بر سر رعایا کوبیده میشد. با ارتقای طبقاتی بخشهایی از جمعیت شهری به جایگاه طبقاتی کارگری از دههٔ سی خورشیدی به بعد، که در اثر ورود درآمدهای نفتی به اقتصاد ایران به تدریج رخ داد، پنجرهٔ فرصتهای توسعهٔ شهری نیز از موهبت فرصتهای نفتی به وجود آمد. در این میان باغ و میدان گلستان تبریز، به مدد این طبقات نوپای شهری، فاعلیتی به غیر از فاعلیت یادمانی پیدا کردند. احداث ترمینال سابق، خرید لوازم شهرِبازی مدرن برای پارک و ساخت سینماها و هتلهای جدید در حوالی این منطقه، نظم و انضباطی نوین را پس از دورهٔ اختناق شهری در آن جاری کرد.
به تدریج با تغییر بافت اجتماعی منطقه، میدان و باغ گلستان عرصهٔ نزاع پنهان فضاهای شهری و گروههای طبقاتی اجتماعی شد. انباشت فضاهای متعدد و تکانههای قدیمی و نو، این میدان را به مفصل بزنگاههای نوشوندگی تبریز معاصر وصل کرد. نزاع شهری، دیگر بر سر ویرانههای قبرستان گجیل نبود. تجربهٔ مدرنیته در این میدان، رهاوردی است از بودجههای عمرانی توسعه و نوسازی حکومت پهلوی دوم که شامل برنامهٔ عمرانی اول از ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۳، برنامهٔ عمرانی دوم از ۱۳۳۴ تا ۱۳۴۰، برنامهٔ عمرانی سوم از ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶، برنامهٔ عمرانی چهارم از ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ و برنامهٔ عمرانی پنجم از ۱۳۵۲ میشدند.
پیش از آنکه نئونهای قرمز سردر سینماها و و نورهای گرم کابارهها در اطراف این میدان روشن شود، به قول آبراهمیان نیاز بود با طراحی یک انقلاب سفید از وقوع انقلابی سرخ جلوگیری شود. عنوان دیگر این انقلاب موهوم بود: «انقلاب شاه و مردم» (!). این عنوان خود منظرهٔ نمایشی تازهای برای تسخیر مشارکت مردم در برنامهٔ اصلاحات اجتماعی و فرهنگی بود که نمونهٔ آن را پیش از این در تأسیس آرامگاه فردوسی به عنوان گامی برای احیای ذوق عامه دیده بودیم، اما این بار همان تاکتیک نمایشی برای تسخیر نمایندگی مردم در برنامهٔ نوسازی از بالا اتخاذ میشد که پیش از هر چیزی مهاری برای وقوع انقلاب بود.(۹) اجرای انقلاب سفید از منطقهٔ آذربایجان شروع شد.(۱۰) مخالفت نیروهای ملی و مذهبی با اصول این انقلاب انقلاب منجر به مخالفت مردم و آمادگی شـرایط برای وقوع قیام علیه رژیم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ شد.
شکل دیگری از آنچه علی قلیپور نوشته است، و زیر سایهٔ گفتمان ایرانشهری، در حوالی این میدان در تبریز رخ میدهد. پیکرهٔ دیواری بزرگی از فردوسی در ورودی مدرسهٔ قدیمی فردوسی و رو به خیابان پهلوی افتتاح میشود. این مدرسه يکی از قديمی ترين و معتبرترين مراکز آموزشی تبريز به نام مدرسهٔ محمديه بود که در سال ۱۲۹۵ شمسی، در زمينهای خالی جنوب «پاساژ» ساخته شد. اين مدرسه در سال ۱۳۱۳ شمسی، به مناسبت جشنهای هزارهٔ بزرگداشت فردوسی، به دبيرستان فردوسی تغيير نام داد.
برانداختن زمان: هالهٔ انقلابی باستیل تبریز
استراتژی جابهجایی در اهمیت تأکیدهای تاریخی مانند تغییر نامها برای از بین بردن قسمی از تاریخ همواره میتواند مؤثر باشد، مانند تغییر نام خیابانها و میادین و غیره. تحلیل و تفسیرهای متفاوت از یک رویداد، میتواند عامل مؤثر دیگری بر بهفراموشیسپردن قسمتی از حقیقت و یا کل آن باشد. استراتژیهای تزریق فراموشی در جهت مسخکردن ویژگی نمادین مکانها هم یکی از این عوامل بهحساب میآید.(۱۱) در پی انقلاب سفید و آغاز اصلاحات ارضی و سپس مراسم تاجگذاری محمدرضا پهلوی در تقارن با جشنهای دوهزاروپانصدسالهٔ شاهنشاهی، آستانهای برای خلق هویت جمعی برساخته توسط حکومت ایجاد شد. میل به یادآوری این سری از رخدادها بهخصوص انقلاب سفید و ساخت بناهای یادبود برای بزرگذاشت این واقعه، از چهاردهم تیرماه ۱۳۴۴ با پیام شاهنشاه برای افتتاح برج ساعت بزرگ دانشگاه ملی ایران شروع شد. از دیگر بناهای کمترشناختهشدهٔ یادبود انقلاب سفید، برجی یادمانی در پارک شهر تهران به نام برج آزادی است. این برج که متفاوت با برج معروف میدان آزادی یا شهیاد است در همان بدو آغاز اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۴ و همزمان با بیست و پنجمین سال سلطنت محمدرضا پهلوی توسط «شورای عالی جمعیتهای زنان ایران» ساخته شد. این برج ۵۱ متری با شش منشور ششضلعی بنا شده بود که نمودی از منشور ششگانهٔ انقلاب موسوم به شاه و مردم و پرچم ایران نیز بر فراز آن در اهتزاز بود. با تحلیل شباهتهای ساختاری و آیکونیک به نظر میرسد كه این برج، نمونه و الگوی اولیهٔ بناهای یادبود انقلاب سفید از جمله برج ساعت میدان گلستان تبریز نیز باشد.
رقابتهای همسو و غیرهمسوی فضاهای حومهٔ میدان و باغ گلستان در اواخر دههٔ چهل به نزاعی درونشهری میماند. همجواری سینماهای تازهٔ تاسیس همچون آریا و تخت جمشید در کنار مدارس عالی فردوسی و هنرستان پلیتکنیک، همچنين همجواری تمام این اماکن با کابارهها و کافههای تازهتأسیس در محلهٔ پاساژ و بوتیکهای خیابان شهناز، در میان محلههای سنتی و محلههای ارمنینشین عرصهٔ جدید اما پرهیاهویی برای پرسهزنی ایجاد کرده بود. چنین فضاهای فشرده و متراکمی لاجرم محتاج به احداث بنای یادبودی بودند که اساساً متصل به دورنمایی ملی و به عبارت دیگر حکومتی باشد. بههمینسان، میدان باغ گلستان به عنوان محل ساخت بنای یادبود انقلاب سفید در نظر گرفته شد. بنایی شهری برای نمایش آنچه مارشال برمن نوشته است: صحنهٔ نمایش تحرک و انرژی مدرنیسم، با ساعت چهارگوش بر فراز برج؛ ساعتی که خودْ سویهای از تجربهٔ مدرنیتهٔ شهریست.(۱۲)
در بيست و دوم مردادماه ۱۳۴۹ ده ساعت بزرگ یادبود انقلاب سفید و اصلاحات ارضی در دانشگاه تبریز نصب شدند و سرانجام در بهمن ۱۳۵۰، سالی که به نام «کورش کبیر» نامگذاری شده بود، با افتتاح این برج، اصول اولیهٔ ششگانهٔ انقلاب «شاه و مردم» و دیگر لوایح فرعی آن بر روی برج نصب شد. تجربهٔ مهم تاریخی دیگری که این میدان و برج ساعت از سر گذراندند، وقایع انقلاب اسلامی و به خصوص واقعهٔ ۲۹ بهمن تبریز بود. جمعیت معترضی که از بازار تبریز و خیابانهای حومهٔ آن به این میدان سرازیر شدند.
فاعلیت یادمانی این بنا، در طول وقایع انقلاب اسلامی دچار استحاله شد و تبدیل به نمايهای برای مخالفتهای مردمی با حکومت پهلوی شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷ و دگرگونی فضاهای حومهٔ این میدان که بهترتیب با سرنگونی مجسمههای موسوم به طاغوت، آتشگرفتن سینما تخت جمشید، تخریب ترمینال و در نهایت پس از چند سال، تخریب و نابودی کامل برج ساعت میدان گلستان و تغییر نام میدان به «میدان فجر» رخ داد، و آنچه کنسول بریتانیا در سال ۱۳۱۵پیشبینی کرده بود، در قالب چند پردهٔ توتمی به واقعیت پیوست: باستیلِ تبریز.
[ این نوشته به شهدای واقعهٔ ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ تبریز تقدیم میشود.]
* از دید فروید، توتمیسم در واقع نوعی نظام جانشینی است که در آن یک الگوی اجتماعی جای الگوی دیگری را میگیرد. جانشین به صورت نمادین دقیقاً چیزی را که قبلاً بوده است بازتولید میکند.
** History-free
پینوشتها:
۱ . شناسهٔ سند: ۹۵/۳۳۹/۹۸۷ با عنوان ثبت شدهٔ «مراحل تهیه ونصب ساعت در برج میدان باغ گلستان تبریز»، آرشیو ملی ایران.
۲ . Homayounpour. P, 1966, L'affaire d'Azarbaïdjan, Impr, Franco-Suisse.
۳ . موسوی، میر علیرضا، فضاهای فرهنگی شهر تبریز، سایت انسانشناسی و فرهنگ، سال ۱۳۹۷.
۴ . Coll 28/21 ‘Persia; Azerbaijan; Persia-Russian & Persia-Turkish Frontier.’ [122r] (243/845), British Library: India Office Records and Private Papers, IOR/L/PS/12/3417.
۵ . شناسهٔ سند: ۹۵/۹۹۸/۱۲۵۵ با عنوان ثبت شدهٔ «دعوتنامه شرکت در جشن پیروزی ارتش سرخ شوروری»، آرشیو ملی ایران.
۶ . Coll 35/25(2) 'Telegraphs, Postal & Wireless. Broadcasting of anti-British propaganda in the Middle East, Persian Gulf, N.W.F. and Central Asia, etc. Broadcasts in Arabic by B.B.C.', British Library: India Office Records and Private Papers, IOR/L/PS/12/4132.
۷ . ابوالحسن عمیدی نوری، روزنامهٔ داد، آذربایجان دموکرات (۷): رژه فداییها و ارتش دموکراتها، ش. ۷۵۵ ، ۱۴ خرداد ۱۳۲۵؛ همچنین نگاه کنید به عمیدی نوری، کتاب آذربایجان دموکرات ، انتشارات داد، ۱۳۲۵ ، ص. ۱۰.
۸ . مالجو، محمد، کوچ در پی کار و نان، تهران: نشر اختران، ۱۴۰۰.
۹ . قلیپور، علی، پرورش ذوق عامه در عصر پهلوی، تهران: نشر نظر، ۱۳۹۷.
۱۰ . قرشی، مجتبی، داوودی، علی اصغر،جبهه گیری احزاب در مقابل اصلاحات ارضی رژیم پهلوی، فصلنامهٔ مطالعات سیاسی، ش ۳۹، صص ۱۱۳- ۱۳۴.
۱۱ . بابک معین، مرتضی، گزارش نشست نشانهشناسی تاریخ: سخنرانی ایدئولوژیک کردن تاریخ، سایت فرهنگ امروز.
۱۲. برمن، مارشال، تجربهٔ مدرنیته، ترجمهٔ مراد فرهادپور، تهران: طرح نقد،۱۳۹۷.
یادداشت:
ترجمهٔ اسناد محرمانهٔ وارت امور خارجهٔ بریتانیای کبیر از «همهٔ راﻩها ﺑﻪ ﺗﻬﺮان ﺧﺘﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ! ﺟﺴﺘﺎری در ﺑﺎب اﻗﺘﺼﺎد و ﺟﺎمعهٔ آذرﺑﺎﻳﺠﺎن در ﻋﺼﺮ رﺿﺎﺷﺎﻩ ﭘﻬﻠوی» تألیف آروین قائمیان که در سال ۱۴۰۰ به صورت اینترنتی منتشر شده بود، نقل شده است.