آه،ویرگول عزیز تو بی نظیری،بی همتا و مهربانی،
ای سنگ صبور هر دلی،که من با تو بهترین دوستم را شناختم.
به واسطه تو هم نوشتن را یاد گرفتم و هم سنگ صبورم را شناختم.
ویرگول عزیز،یادت می آید که گفتم دوستی دیرینه دارم که خیلی مهربان و عزیز است و بعد از سالها که از عمرم می گذرد تازه توانستم او را بشناسم و خیلی بیشتر با او صمیمی شوم و به او نزدیک شوم.
تا حالا درون برکه ای کم آب بودم و بسیار تشنه، و تک وتنها،اما حدود دو ماهی میشود که عمیقاً وارد زندگیم
شده و با خودش شادی را برایم به ارمغان آورده و من از آن برکه وارد اقیانوسی شدم که هر چه بیشتر در او غرق میشوم و به اعماق وجودی او نزدیک تر می شوم بیشتر عاشق او می گردم و بهتر می شناسم او را ،
و راه رسیدن به او را بیشتر می یابم.
همین را بگویم که نمی توانم از اون دست بردارم
بطوریکه که در خواب هم با اون هستم و با یکدیگر گفتگو میکنیم.
هر چه بیشتر پیش می روم دلبستگی هایم نسبت به او زیاد تر شده و دوستی ما پیوندی عمیق تر پیدا کرده است.
و او کسی نیست جز زبان انگلیسی که دریایی بزرگ واقیانوسی شگرف دارد.
ویرگول،مهربان ممنون که مثل همیشه سنگ صبورم بودی و تحمل کردی مرا.سپاگزارم از تمام کسانی که این سایت رو کارگردانی می کنید.