همیشه به این فکر کردهام که چرا بیشتر عزاداریها متمرکز در دههی اول محرم است و پس از شهادت امام حسین، همه چیز تمام میشود وسفره عزاداری در بیشتر جاها جمع میشود.
اما قصهی حسین قصهای است لایه به لایه، که هربار لایهای از آن برای آدم آشکار می شود.
امسال فهمیدم اینهمه زاری و بی تابی، قبل از واقعه، برای سختی انتخاب است.
برای عظمت واقعهی انتخاب است، که برای همهی ما رخ میدهد.
انتخاب اینکه کدام جای کربلا بایستیم.
کربلا هرسال تکرار میشود.
کربلا هر لحظهای در زندگی ما تکرار میشود.
هر اتفاقی در زندگی ما کربلاست.
و هر انتخاب ما انتخاب اینکه کجای کربلا بایستیم.
در صف امام حسین باشیم یا کنار قاتلانش؟
یا از کسانی که شرایط را برای شهادت امام فراهم کردند
و یا از کسانی که بیتفاوت بودند و فقط نگاه کردند.
و یا کسانی که آن کاری را کردند که دلشان میخواست.
یا از کسانی که سکوت کردند.
و یا از کسانی که نفهمیدند
و یا خودشان را به نفهمی زدند.
باید انتخاب کنیم که وقتی ولی خدا یار میطلبد،
پاسخی برای او داشته باشیم و یا نداشته باشیم.
باید انتخاب کنیم مطیع امر مولا باشیم یا دنبال دل خودمان برویم
باید انتخاب کنیم که خدا را انتخاب کنیم
یا خودمان را.
هرسال، هر لحظه هربار
باید انتخاب کنیم.
این انتخاب جزع و فزع دارد.
بیقراری دارد.
تا عصر عاشورا، که دیگر انتخابمان را کردهایم، زاری می کنیم
و بعد، اگر انتخاب ما حسینی باشد
در دامان حسین, آرام میشویم.
میان طوفانها
سوار کشتی حسین میشویم.
در تاریکیهای روزگار,
حسین میشود چراغ راه.
آنوقت یا حسین.
بسمالله.