چند شب پیش مهمانی داشتم که قبلا سفری به انگلستان داشته بود. صحبت از قانون ووفاداری به قانون بود. و او از پایبندی شهروندان آنجا به قانون تعریف میکرد. او میگفت اهالی لندن به شدت قوانین را اجرا میکردند، و این باعث می شد همه چیز منظم و در آرامش باشد. میگفت: نظم و قانون با جریمههای جدی برای خطاکاران، اجرا می شد و به همین دلیل مردم به آن پایبند بودند.
میگفت مثلا یک نمونه ی کوچک، عبور از خط عابر پیاده بود. عابران پیاده فقط از خط کشی عبور میکردند. برای اینکه میدانستند اگر از خط عبور کنند، حق با آنهاست و ماشینها هم موظفاند که بایستند و اگر خطا کنند باید جریمه بدهند و در صورت تصادف، همه ی هزینه ی عابر با آنهاست. اما اگر عابر از غیر خط کشی عبور کند دیگر حق با عابر نیست.
بعد گفت دلم برای توریستها می سوزد. اینجا وقتی میخواهند از خیابان رد شوند به تصور کشور خودشان، خط کشی عابر پیاده را به سختی پیدا میکنند و وقتی میخواهند از آن عبور کنند، به دردسر میافتند. طرف، میآید پشت خط کشی میایستد. پایش را میگذارد روی خط کشی ولی ماشینی با سرعت عبور میکند. دوباره عقب میرود. باز میآید رد شود یک موتور با سرعت میگذرد. دوباره عقب میکشد. حتی اگر پشت چراغ قرمز هم همه ی ماشینها ایستاده باشند و او بتواند رد شود، و با هول و ولا پایش را بگذارد روی خط کشی که نصف بیشترش توسط رانندهی یک ماشین اشغال شده، بازهم یک موتور با سرعت نور از بغلش رد میشود و او با ترس، خودش را کنار میکشد. او به خط کشی امید دارد برای عبور از خیابان، ولی برای رانندههای ما خطکشی اهمیتی ندارد. برای رانندههای ما حق تقدم با کسی است که راه را بگیرد.
چند وقتی این طرح عبور عابر از خطکشی، در میدان انقلاب اصفهان اجرا می شد. عبور عابران از خطکشی با رعایت حق تقدم عابران خیلی منظم و با آرامش انجام می شد.ولی متاسفانه پس از مدتی دوباره فرهنگ بر قانون غالب میشود.
خیلی از کسانی که به سفرهای خارجی میروند از نظم و آرامش و برقراری قانون در آن کشورها لذت میبرند. از اینکه مردم با رعایت قوانین،به حق یکدیگر احترام میگذارند و برا ی خودشان تضمین و اطمینان میخرند.
در کشور ما اما، کسی زرنگ تر است که قانون را دور بزند. کسی موفقتر است که بتواند بر خلاف مسیر قانون قدم بردارد. کسی زرنگتر است و موفقتر که بتواند با تبصرههای قانونی و یا حتی بدون پایبندی به قانون، قانومن را دور بزند و کاری را غیرقانونی از پیش ببرد. و این یک قانون مسلم است، دور زدن قانون.
و این قانون مسلم، در همه ی شئونات قانونی وجود دارد، از قانونهای فرهنگی مثل دروغ گفتن و پوشش و رعایت ادب گرفته تا قوانین اجتماعی مثل قوانین راهنمایی رانندگی و قوانین اقتصادی.
حالا با این وصف فکر می کنید مشکلات ما از کجاست؟
اگر به نظر فرنگ رفتهها ما عقبیم و جامعهی ما رشد نمیکند، عیب از کجاست؟
آیا قوانین ما نقص دارد؟ یا اجراکنندگان، آن را ناقص اجرا میکنند؟
ما انتظار داریم دیگران به ما احترام بگذارند و حق ما را ضایع نکنند. انتظار داریم که آرامش و اطمینان زندگی ما را با هرج و مرج و بیقانونی از بین نبرند. اما آیا خود چنین میکنیم؟
خود ما تا چه حد به قوانین اجتماع پایبند هستیم.
ما انتظار داریم جامعهی ما در آرامش باشد. قوانین خوب حاکم باشد و همه قانون را رعایت کنند، ما چه سهمی داریم؟
براستی آیا پا گذاشتن روی قوانین یک اجتماع، برای اعضای آن، آرامش به دنبال میآورد؟
نبودن قانون و به قول بعضیها آزادی و بیقانونی، کشوری می سازد مثل کشور آمال و آرزوها،کشورهای غربی؟
و یا کشورهای شلوغ و بینظم و درهم وبرهم خاورمیانه و… ؟
آرامش یک جامعه به اجرای قانون است. نه به قانون. به نظرتان، اینطور نیست؟