نگاهی به کتاب ناطور دشت نوشتهی جی.دی.سالیجر
قبل از هر سخنی، این را بگویم که آنچه مرا ترغیب به خواندن این کتاب کرد، نام جالب کتاب بود. وقتی آن را به من معرفی کردند و در کتابفروشی دیدم، بیش از همه دلم میخواست معنا و وجه تسمیهاش را بفهمم بنابراین، از بین کتابهایی که از نمایشگاه کتابی که کتابهایش را ۵۰ درصد تخفیف زده بود، خریده بودم، این کتاب را قبل از همه، برای مطالعه انتخاب کردم.
کتاب را که شروع کردم به خواندن، به نظرم رسید، نثر خوبی ندارد. منسجم نیست و انگار نویسنده، گاهی هذیان می گوید، تعجب کردم از اینکه چرا این کتاب را یک شاهکار میدانند. کمی که جلو رفتم متوجه شدم که کتاب از زبان یک جوان یا نوجوان، که اتفاقا اختلال روحی هم دارد، روایت میشود. با این وصف البته، لحن داستان توجیه شد.
در ادامه، همین لحن داستان مرا شگفت زده کرد. داستان، نمونهی حیرتآوری از لحن و شخصیتپردازی است. تسلط نویسنده بر حال متغیر نوجوان، واقعا شگفتانگیز است.
ادامهی مطلب را در سایتم بخوانید:
ناطور دشت ناخودآگاه حقایق زیادی را برای ما روشن میکند زیرا به وضعیت جوان در غرب اشاره دارد.
خواندن ناطور دشت، شاید برای شما مفید باشد.