فاطمه حسینخانی
فاطمه حسینخانی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتاب‌خوانی طاقچه: مستاجر.

برای ماه خرداد چالش کتاب‌خوانی طاقچه ۱۴۰۲ باید کتابی ترسناک می‌خوندیم. کتابی چنان ترسناک که نفست را بند می‌آورد! اولین گزینه‌هایی که به ذهنم می‌رسید کتابی از مجموعه کتاب‌های آر. ال. استاین بود. بعدتر تصمیم گرفتم به لیستی که طاقچه برای این ماه معرفی کرده سر بزنم و در بینشون کتاب «مستاجر» از رولان توپور نظرم رو جلب کرد و شد آنچه شد. :))) من تا پیش از معرفی طاقچه اسم این کتاب رو هم نشنیده بودم ولی بعد به دنبال بررسی گزینه‌های خوندن که بودم به صفحه‌ی گودریدز «مستاجر» مراجعه کردم و با نمره‌ی ۴.۱ از ۵ برای کتاب مواجه شدم، دیگه تعلل رو جایز ندیدم و شروع به خوندنش کردم. کتاب کتاب نسبتا کوتاهیه و چون پیچیدگی داستان هم زیاده آدم جذب می‌شه تا زودتر بخوندش و به پایان برسوندش.

⚠️ این بخش داستان کتاب رو لو می‌ده.

کتاب در باره‌ی مردی به نام «ترلکوفسکی»ه که به دنبال اجاره‌ی یک واحد به آپارتمانی وارد می‌شه و وقایع عجیبی در این آپارتمان براش رخ می‌ده. ساکن قبلی واحدی که ترلکوفسکی به دنبال اجاره‌ش هست به علت خودکشی جانش رو از دست می‌ده و ترلکوفسکی با قبول شرایط دشوار صاحبخانه، بلاخره واحد رو اجاره و به اون نقل مکان می‌کنه. با علم بر اینکه صاحبخانه و سایر همسایه‌ها از مهمانی‌های پر سر و صدا بیزارند ترلکوفسکی ارتباطش رو با دوستانش قطع می‌کنه و به زندگی با شرایط ساختمان عادت می‌کنه. در این بین با سر نخ‌های عجیب مختلفی مواجه می‌شه که به شدت شک‌برانگیزند. کم‌کم با بهم چسباندن سرنخ‌ها متوجه می‌شه که احتمالا همسایه‌ها علت خودکشی ساکن قبلی این واحد بوده‌اند. بعد از شک به این موضوع کم‌کم ترلکوفسکی دچار شک و وحشت در باره‌ی خودش می‌شه، و کم‌کم به این فکر می‌کنه که همسایه‌ها در تلاشند تا ترلکوفسکی رو تبدیل به مستاجر قبل کنند و در نهایت به زور باعث خودکشی او بشوند. این فکرها چنان وحشتی بر دل ترلکوفسکی می‌ندازه که در اولین فرصت به سرعت از آپارتمان فرار می‌کنه و به خانه‌ی دختری که طی ماجرایی با او آشنا شده می‌ره. در خانه‌ی دختر هم سرنخ‌هایی در باره‌ی این که این دختر هم با همسایگانش هم‌دست باشه می‌بینه و باز هم تلاش می‌کنه فرار کنه، یک فرار بی‌فرجام دیگه. توسط همسایه‌ها به آپارتمان برگردانده می‌شه و همان اتفاقی که از آن می‌ترسید رخ می‌ده: ترلکوفسکی را کسی از همسایگان مجبور به خودکشی می‌کند.


ماجرای داستان پیچیده است، و من در تمام مدت منتظر بودم تا در نهایت گره‌ای از این داستان باز بشه و متوجه شم که ماجرا از چه قرار بود. ولی پیچیدگی تا انتهای داستان باقی موند و من بعد از پایان کتاب تنها تونستم حدس و گمان‌هایی در باره‌ی این که قضیه چی بود بزنم. در طول خواندن داستان فکر می‌کردم همسایه‌ها با هم دست به یکی می‌کنند تا مستاجر جدید رو به قتل برسونند و پول پیش خانه رو به جیب بزنند. ولی بعد از تمام شدن کتاب عمیقا حس می‌کردم که داستان، شرحی بر پارانویای ترلکوفسکیه و همه‌ی داستان‌ها فقط در ذهن این مرد رخ داده. برام این نکته که خود داستان این رو روشن نکرد غم‌انگیز بود. ولی روند دلهره‌آور شدن داستان رو خیلی می‌پسندیدم. در روند زندگی عادی یک کارمند معمولی با دوستانی محدود یکهو به خودت میای و می‌بینی از اینکه نصف شب که همه خوابند داری این کتاب رو می‌خونی می‌ترسی و بهتره بقیه‌ش رو فردا ادامه بدی. :))) به نظرم نمره‌ی کتاب ۴ از ۵ه. و اگر مایل به خوندن یک کتاب پیچیده‌ی با پایان باز دلهره‌آور هستید می‌تونید «مستاجر» رو از طاقچه از لینک زیر مطالعه کنید:اب ۴ از ۵ه. و اگر مایل به خوندن یک کتاب پیچیده‌ی با پایان باز دلهره‌آور هستید می‌تونید «مستاجر» رو از طاقچه از لینک زیر مطالعه کنید:


https://taaghche.com/book/56477/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A3%D8%AC%D8%B1





مستاجرطاقچهچالش کتابخوانی طاقچهکتابزندگی عادی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید