برای آخرین ماه چالش کتابخوانی طاقچه در سال ۱۴۰۲ باید «کتابی که کمکت میکند معنای زندگی را بیابی» رو میخوندیم. موضوع کمی تکراری بود و انتخابهای زیادی برام در بارهی این موضوع در لیست کتابهایی که میخوام بخونم نمونده بود. در نتیجه یکی از همون معدود گزینهها که «هر بار معنی زندگی را فهمیدم عوض کردند» از دانیل ام. کلاین بود رو انتخاب کردم. قبل از خوندن کتاب کمی نگران بودم که با کتاب به اصطلاح زردی روبرو باشم ولی اشتباه میکردم. دانیل کلاین توی این کتاب در بارهی دیدگاه فلاسفهی مختلف در باب معنای زندگی صحبت میکنه و به گفتهی خودش تمام اینها حاصل جستجوهاش برای یافتن معنای زندگی در دهه چهارم زندگیشه. کتاب با این مقدمه شروع میشه که نویسنده دفتری رو پیدا میکنه که در سی و پنج سالگی جملات مهم در بارهی معنای زندگی که از افراد مختلف خونده بوده رو در اون مینوشته و اون دفتر رو با این جمله که «هر بار معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند» به پایان رسانده بوده است. این جمله در واقع به این اشاره داره که هر قدر در بارهی تفکر دیگران در بارهی معنای زندگی بخونیم باز هم تفکر جدیدی خواهیم دید که با ایدههای قبلی متفاوته و در واقع این نشاندهندهی این نکته است که هیچ نسخهی کلی برای افراد در این باره وجود نداره و هرکسی باید خودش مسیری که برای زندگیش بهتره و معنایی که با اون آرومتره رو پیدا کنه. کلاین عقیده داره که اصلا همین کتاب هم قرار نیست جوابی برای سوال «معنای زندگی چیست» رو بده بلکه قراره بدونیم مهم لحظهی حاله و این که در لحظه با تفکرات خودمون چه معنایی برای زندگی میبینیم. کلاین در هر فصل یک نظریهای که در دوران جوانی در این باره خونده و در اون دفتر مرموزش یادداشت کرده رو تشریح میکنه، فصلها به ترتیب تاثیرگذاری اون نظریه در نظر کلاین مرتب شدن و در نهایت کلاین یک جمعبندی از مرور اون همه نظرات فلسفی هم ارائه میده. کلاین در بخش پایانی کتاب مینویسه که:
«در نهایت من هر روز و هرروز بیشتر متقاعد میشوم که هر فردی حق دارد دلیل زیستن خود را انتخاب کند. میخواهد یک مسیحی متدین باشد، یک مبارز راه آزادی، یک آدم بیکار علاف، یا هر سهی اینها. همچنین معتقدم انتخاب عامدانه و آگاهانهی معنای زندگی و سپس تملک آن زندگی ما را غنیتر و واقعیتر و به قول سارتر معتبر و درست میکند. با این همه حتی این توصیه در بارهی چگونه زیستن را کمی احمقانه میدانم.»
چیزی که در بارهی این کتاب برای من جالب بود این بود که از ابتدا با قطعیت این رو که یک نسخهی یکسان به عنوان معنای زندگی وجود داره رو رد میکنه. مدتی قبل کتاب «حاصل عمر» از سامرست موآم رو میخوندم و اونجا هم با چنین تفکری روبرو شدم. موآم هم در بخشی از کتاب «حاصل عمر» که به پرسشگریها و جستجوهاش در مورد معنای زندگی اشاره میکنه این نکته رو ذکر میکنه که بعد از بررسیهای فراوان متوجه شده هر کس با توجه به ذات و مدل خودش یک جور به سوال «معنای زندگی چیست» پاسخ میده. برای من که مدتهای به دنبال معنای زندگی میگردم و در هیچ فلسفهای به طور مطلق نتونستم جواب قانعکنندهای پیدا کنم، این صحبت خیلی آرامشبخش بوده. نمرهی من به این کتاب ۵ از ۵ه و هرچند اگر زیاد به دنبال خوندن عقاید فلاسفهی مختلف در بارهی معنای زندگی بوده باشید حرفهای این کتاب تا حدی براتون تکراری میشه، ولی باز هم من خوندن این کتاب رو به عنوان کتابی که نظرات مختلف رو بازگو کرده و با نگاهی منطقی و بدون تعصب تعبیر و تفسیری در بارهی هرکدوم داشته پیشنهاد میکنم. اگر مایل به خوندن کتاب از طاقچه هستید لینک زیر لینک دریافت کتابه: