سالهای زیادی نمیگذرد از دورهای که وبلاگنویسی رواج خاصی یافت. دوران پرشینبلاگها، بلاگفاها، بلاگاسپاتها و غیره. افراد مختلفی از گروههای سنی مختلف اعم از نویسنده و علاقهمندان به نوشتن، با موضوعات شخصی یا تخصصی مطالب خود را از طریق صفحات وبلاگ با سایرین به اشتراک میگذاشتند. چند سالی است که با رونق چشمگیر شبکههای اجتماعی، اکثر وبلاگنویسان ترجیح دادند به جای آپدیت منظم وبلاگ خود، از طریق این شبکهها مطالب خود را به اشتراک بگذارند و سریعتر و راحتتر به صورت دوجانبه با دوستان و مخاطبان خود در ارتباط باشند. هنوز هستند کسانی که ترجیح میدهند در وبلاگ یا وبسایت شخصی خود مطلب بنویسند، اما در کل وبلاگنویسی رونق ده سال پیش خود را از دست داد.
هرچند شبکههای اجتماعی مزیتهایی داشته و دارند که در جای خود اهمیت دارد، اما برای نوشتن مطلب معایبی نیز دارد (سایر معایب این شبکهها موضوع بحث فعلی ما نیست، به همین دلیل از آنها چشم میپوشیم). نظمی که هنگام نوشتن و تنظیم یک مطلب، آن هم به صورت مرتب و روزانه یا هفتگی، شکل میگیرد، به هیچ وجه در بالا و پائین کردن تایملاینها و خواندن و جواب دادن به مطالب شبکههای اجتماعی به وجود نمیآید. بلکه برعکس، این شبکهها با سیل وسیع اطلاعات ریز و درشت و موثقی و غیرموثقی که مخاطب خود را مورد هجوم قرار میدهند، ذهن را آشفته کرده و تمرکز را برای نوشتن از انسان میگیرد.
چند وقت پیش با معرفی یکی از دوستان با ویرگول آشنا و دلتنگ وبلاگنویسی شدم. وسوسهی قلم به دست گرفتن و نوشتن دوباره به سراغم آمد. این بار جدیتر و مفیدتر برای دل خودم یا برای استفاده دیگران. همین دو روز پیش هم پیامهای #چالش_وبلاگنویسی را دیدم. گویا این فقط من نیستم که دلم برای نوشتن وبلاگ تنگ شده، بلکه سایر دوستان وبلاگنویس قدیمی نیز عزم خود را جزم کردهاند که این سنت قدیمی فضای نت را احیا کنند.
این اتفاق را به فال نیک میگیریم. امید که مطالب خوبِ زیادی بخوانیم و بنویسیم.
در پایان، از پلتفرم زیبا و کاربردی ویرگول هم تشکر میکنم که زمینه گردهمآیی دوباره وبلاگنویسان را فراهم آورده و آرزو میکنم این رونق و رشد روز به روز بیشتر شود.