این مدل توسط شورای طراحی بریتانیا در سال 2005 ارائه شد و به صورت واضح به ما پروسه دیزاین رو نمایش میده. به خصوص در حیطه یواکس دیزاین این امکان رو فراهم می کنه که نیازهای کاربر رو بفهمیم و بهشون پاسخ بدیم.
این مدل شامل 4 مرحله است:
1- Discover (کشف)
2- Define (تعریف)
3- Develop (توسعه)
4- Deliver (تحویل و تست)
هر پروژه ای از یک نقطه شروع میشه که این نقطه شروع، ممکنه برای هر پروژه متفاوت باشه. ممکنه ایده طراحی یک محصول جدید باشه یا توسعه و ارتقای یک محصول موجود. در این مرحله طراحان با تحقیقات مختلف باید دلایل به وجود آمدن مشکل رو پیدا کنند. این مرحله به صورت واگرا یا (Divergent) هست و باید از روش های مختلف برای جمع آوری اطلاعات و فهمیدن مشکل استفاده کرد.
در این فاز تمرکز روی کاربران هست و هدف اینه که اولویت ها، انگیزه ها و مشکلاتشون رو بفهمیم. می تونیم از ترکیبی از متودهای یوزر ریسرچ استفاده کنیم تا بهترین نتیجه رو بگیریم.
حالا نوبت تعریف مشکل اصلی (core problem) هست.
ممکنه به کمک اطلاعاتی که از مرحله قبل به دست آوردید، مشکلات و مسائل جدیدی پیدا کرده باشید که با تعریف اولیه که در ذهن داشتید متفاوت باشه. در این مرحله (تعریف) مهمه که مشخص کنید مشکل اصلی شما کدومه. مثلا ممکنه موضوعی که زیاد سراغش نرفته بودید پتانسیل بیشتری برای بهتر کردن تجربه کاربر داشته باشه. باید اطلاعات مرحله قبل رو طوری طبقه بندی و بررسی کنید تا به یک تعریف مشخص برسید.
برای دسته بندی اطلاعات می تونید از پین بوردها و کاغذ های پست ایت استفاده کنید. تا راحت موارد مختلف رو نشون بدید و جابجا کنید.
برای این کار می تونید از پلتفرم میرو هم استفاده کنید.
زمانی که به یک تعریف واضح از مسئله رسیدید وقتشه که در جستجوی راه حل های ممکن باشید.
طوفان فکری و ایده پردازی با تیم یا حتی کاربر ها بهتون کمک می کنه ایده های زیادی جمع آوری کنید که به عنوان راه حل های بالقوه عمل می کنند. وقتی 3 ، 4 راه حل برای حل مشکل داشتید وقتشه ایده ها رو یه تست سریع بکنید. با ساخت یک پروتوتایپ (lo-fi prototyping) یا ماک آپ، تا به تارگت مارکتتون 3، 4 تا آپشنی که توسعه داید نشون بدید. هدف اینه که در کمترین زمان ممکن بازخورد بگیریم.
در مرحله آخر باید یه راه حل منسجم ارائه بشه. بعد از محدود شدن ایده ها به سه چهار ایده در فاز قبل، حالا وقتشه بازخوردها رو بررسی کنیم. در این نقطه iterate و تکرار کردن مهمه و می تونه همراه با یه راند دیگه طوفان فکری باشه که با هدف توسعه یه راه حل منسجم انجام میشه.
اگر یکی دو ایده امیدوار کننده داشتید اون رو به یک پروتوتایپ لول بالاتر ارتقا بدید. بسته به اون محصول و سرویس پروتوتایپ hi- fi (قابل کلیک) اون رو بسنجید و با روش های مختلف تستش کنید. و باز هم نکته مهم اینه که تست هاتون بدون هرگونه پیش فرض انجام بشه.
به این موضوع توجه کنید که آیا هنوز فانکشن های گیج کننده وجود داره؟ آیا کاربران فواید راه حل ارائه شده رو درک می کنند؟ بهتره عدم اطمینان رو در این فاز حل کنیم تا در مراحل بعدی توسعه.
مدل 2 الماس یه راهنمای مفید برای پردازش پروژه های هر تیمی است.
بصری شدن این پروسه به هر فردی در تیم کمک میکنه متوجه بشن الان دقیقا در کدام مرحله حضور دارند و چه قدم هایی باقی مانده.
و همچنین یه ابزار بصری خوب برای جلسات و گزارش دادن به ذینفعان پروژه است.
یادتون باشه تمرین کردن بهترین نتیجه ها رو در بر داره. و اگر به خودتون و تیمتون زمان بدید و این پروسه ها رو انجام بدید به مرور توانایی تصمیم گیری های بهتری خواهید داشت. چون تصمیماتتون دیگه بر پایه فرضیات نخواهد بود بلکه بر اساس بازخوردهایی است که از کاربران نهایی محصول جمع آوری و ارزیابی شده.
* رفرنس اصلی من برای نوشتن این مطلب رو اینجا می تونید ببینید. خوشحال میشم نظراتتون رو برام بنویسید.