ایا واقعا دنیا به دو دسته ی خیر و شر تقسیم میشود؟ نمیشود این وسط ادم هایی مثل ما که صبح ها خمیازه های طولانی خود را در راه تا پشت میز کارشان کش میدهند بعد هر دو دقیقه یکبار چشم به ساعت میدوزند و ساعت کاری باقی مانده را منهای دو میکنند و لبخند های الکی میزنند، الکی برای غذای زنشان به به و چه چه کنند و بعد از خواب بعدازظهر بداخلاقند؛ در دسته و حزب جدایی از خیر و شر قرار بگیریم؟ اصلا ما کجای کاریم؟ نمیشود این وسط یکجا برای ما که وزنه ی ترازوی هیچ ورمان سنگین تر نیست بگذارند؟ نمیشود ما را مثل کسی که کنکور شرکت میکند و برگه اش را سفید تحویل میدهد، در خیل کسانی که درس خوانده و تلاش کرده اند وارد دانشگاه و یا بهشت کنند؟
یعنی اگر یک کنتور مثل کنتور گاز روی اعمال روزانه ی ما نصب بود، آخر ماه جریمه ی اعمال شرورانه ی مان بیشتر بود یا پاداش کاراهای خداپسندانه ؟
اگر در دم و دستگاه خداوند کمی چشم بچرخانیم، چیزی که ممکن است خیلی ببینیم این است که هیچ کس در طبقه ی خلیل و حبیب و عبد او قرار نگرفته است مگر اینکه تکانی به خودش داده باشد، اصولا خدا اگر قرار باشد به این قسمت حکومتش نماد و تجلی دنیوی بدهد حتما چیزی در هیئت یک تاجر حلول میکرد، و خب هیچ تاجری هیچ کجای این کائنات پیدا نمیشود برای خوردن و خوابیدن و خنثی بودنت چیزی پرداخت کند، و حتی برای اینجور صفر ها که ضربدر همه چیز میشوند بقیه را هم در گودال زیرو بودن خودشان میکشند، یک مالیات حسابی هم میبست که لااقل در بدبختی خودشان دست و پایی بزنند
مثل کسی که تنها حرف زدن را بلد است، تنها دانستن اینکه یک چیزی کم است، تنها اعتراض، و اعتراض بی عمل، غرغر هایی عوامانه است.