تابهحال احساس کردید که در ابعاد زندگی مختلف زندگیتان دچار مشکل هستید؟ چطور این مشکل را رفع کردید و تعادل را به زندگی برگرداندید؟ من قبلاً چنین احساسی داشتم و حس میکردم درست وقتیکه دارم روی یک بخش از زندگیام که نسبت به آن بیتوجه بودم را سروسامان میدهم، قسمتهای دیگر از هم میپاشند و کنترلشان از دستم خارج میشود.
چند سالی طول کشید تا بالاخره فهمیدم که یکی از بهترین راههای برنامهریزی، برنامهریزی برای ابعاد چرخ زندگی هست؛ من بهمرور متوجه شدم که این سبک از برنامهریزی برای رسیدن به اهداف و بالابردن کیفیت در هر بعد چرخ زندگی، بسیار کاربردی هستند.
انجام این کار به من کمک کرد تا بفهمم چه بخشهایی از زندگیام به توجه بیشتری نیاز دارند و در کدام بخشها بهاندازه کافی خوب عمل کردم. برای اینکه بدانید چطوری میتوانید کیفیت زندگیتان را در بخشهای مختلف بالا ببرید، لازم هست که اول بامعنای دقیق هر بخش آشنا شوید.
در ادامه ۱۰ بعد مختلف چرخ زندگی که تقریباً همهچیز زندگی را تحت تأثیر قرار میدهند را برایتان باز میکنم.
به نظر من مهمترین بخش چرخ زندگی، احساسات هست، همهچیز از همینجا شروع میشود؛ ازاینجاکه چه احساسی داریم.
یکی از شعارهای من تو زندگی این است که هر اتفاقی که میفتد بازهم باید مراقب احساساتمان باشیم، باور کنید یا نه وقتی حس خوبی نداشته باشیم، احتمال اینکه بتونیم تو بخشهای مختلف چرخ زندگی، پیشرفت کنیم، خیلی کم میشود.
وقتی در حال عبور از یک مرحله سخت در زندگی هستیم احساسات پیچیده و تحملشان طاقتفرسا میشود. دقیقاً در همچین لحظاتی است که باید وارد عمل شوید و از پایین آمدن عملکردتان در بخش احساسات جلوگیری کنید.
اگر اتفاقات درونی زیادی در جریان باشند، تشخیص اینکه دقیقاً چه احساسی دارید سخت است؛ اما کار دشوارتر آن هست که بفهمید چه واکنش در مواجهه با این احساس مناسب است.
بهطورکلی در بعد احساسات ما باید به چیزی که احساس میکنیم توجه کنیم و به خودمان اجازه بدیم که احساساتمان، درک و لمس بشوند؛ این نحوه درست برخورد با هر احساسی هست که داریم.
علاوه بر احساسات روحی لازمه که به احساسات فیزیکی بدنمان هم توجه کنیم، مثلاً وقتی احساس سنگینی روی سینهمان داریم، یا دچار تپش قلب، معده درد عصبی و یا سردردهای مزمن شدیم، نباید از کنارشان تنها با مصرف مسکن رد بشویم.
اول باید علت این دردهای عصبی را شناسایی کنیم، حتی اگر لازم شد به روانشناس و مشاور مراجعه کنیم. تغذیهمان را اصلاح کنیم، مدیتیشن کنیم، ورزش کنیم، مثبت فکر کنیم و به قانون ارتعاشی که در اطرافمان در جریان هست توجه کنیم.
قانون ارتعاش چیست؟ مؤثرترین راهنمای قانون ارتعاش
ریچل هالیس: «سلامتی همان احساس شماست، نه ظاهرتان.»
اینکه بدانیم چه چیزی همینطور ازنظر فیزیکی حفظمان میکند بهمان بهترین احساس و بیشترین انرژی را میدهد، عامل مهمی در بالابردن کیفیت زندگی و خوب زندگی کردن است. عادات غذایی، فعالیتهای بدنیمان طی روز و سایر انتخابهای سبک زندگی روی احساس فیزیکی ما تأثیرگذارند.
شخصاً متوجه شدهام که یکی از چیزهایی که خیلی روی احساساتم تأثیرگذار هست، غذایی که میخورم. عجیب ولی واقعی!
غذا سوخت اصلی بدن ماست و ما را سرِپا نگه میدارد و بهمان انرژی میدهد. میتوان فرض کرد که بدن مثل یک ماشین میماند. تابهحال متوجه شدید که ماشینتان با بنزین خاصی بهتر کار میکند و وقتی از بنزین نامرغوب استفاده میکنید شتابش کم میشود؟ تصور کنید اگر بنزین بیکیفیت و نامرغوب در ماشینتان بریزید، چه اتفاقی میافتد؟ صددرصد عملکرد خوبی نخواهد داشت. بدن ما هم همینطور است. غذاهای سرخشده و چرب هرگز بهاندازۀ سبزیجات تازه به بدن شما سوخت نمیرسانند. پس دقت کنید چه نوع غذاهایی سوخت بدن شما را بهخوبی تأمین میکنند.
علاوه بر تغذیه، بازهم طبق تجربه شخصی خودم هیچی مثل ورزشکردن نمیتواند انرژی و نشاطم را بالا ببرد (راستش را بخواهید بازیکردن هم باعث بروز چنین احساسی در من میشود).
اکثر ما تو این روزها با استرس خیلی زیادی زندگی میکنیم، وقت خیلی کمی داریم تا بهاندازه کافی استراحت کنیم، تمامروز پشت میز مینشینیم و کار میکنیم، کارهای سنگینی که ازلحاظ ذهنی انرژی زیادی را از ما گرفته و ازنظر جسمی سلامتمان را به خطر میندازد.
خدا رو شکر، الان تو هر محلهای یک باشگاه پیدا میشود، استخرهای زیادی هم در سطح شهر وجود دارند؛ کافی است در یک باشگاه ثبتنام کنید، اگر هزینهاش اذیتتان میکند پیادهروی کنید، از ویدئوهای یوتیوب استفاده کنید (تو یوتیوب میتوانید هر رشته ورزشی را که خواستید از یوگا گرفته تا ایروبیک و فیتنس را پیدا کنید).
یک پیشنهاد: سایت سموا که البته بهاختصار سموا نامیده میشود با اسم طولانی «سامانه ثبتنام مربیان و ورزشکاران ایران» و اطلاعات تمام باشگاه، ورزشکاران و مربیان را دارد، اگر ورزشکارید، مربی هستید یا باشگاه دارید، تو این سامانه اطلاعاتتان را وارد کنید و اگر دنبال باشگاهی برای یکرشته خاص میگردید، میتوانید از اطلاعات آن استفاده کنید.
به علاوه در سایت سموا برنامهای برای پایش سلامتی، استعدادیابی ورزشی و تعیین ناهنجاری اسکلتی وجود دارد که میتوانید برای سلامت بیشتر و هدر نرفتن استعدادات خود و یا فرزندتان از آن استفاده نمایید.
اجازه دهید خودِ واقعیمان باشیم، وقتی وضعیت مالی ما تغییر میکند همهچیز چه خوب باشند و چه بد تغییر میکند. این روزها، وضعیت مالی اکثر مردم بههمریخته است. احساس میکنیم بهاندازۀ کافی درآمد نداریم، درآمدی که داریم کفاف مخارجمان را نمیدهد و کار بهجایی رسیده که حتی دلمان نمیخواهد وضعیت مالیمان را بررسی کنیم.
سالهای زیادی طول کوشید تا بالاخره با حقیقت وضعیت مالیم را به را بشم، من نمیخواستم حقیقت را ببینم؛ درنتیجه نه برای پولم بودجهبندی میکردند نه از سرمایهگذاری سر درمیآوردم و نه پسانداز بهدردبخوری برای خودم نگه داشته بودم. شاید در طول دوران مدرسه یا توی جامعه، بین اطرافیان و دوستانمان یک چیزی تو ذهنم بود که میگفت خانمها بهاندازه مردها از امور مالی سر درنمیآورند؛ قبولیم تو رشته حسابداری نظرم را تغییر داد.
راستش خیلی از آقایان هم از امور مالی سر درنمیآورند، ولی این نه تقصیر مردهاست و نه زنها، تقصیر خودمان هست!
خیلی از ما هیچوقت دنبال یادگرفتن فنون اصلی سرمایهگذاری نرفتیم، هنوز پول درآوردن را یاد نگرفتیم، از شروع کسبوکار جدید میترسیم و از همه مهمتر یک مرجع ساده برای یادگیری فنون مالی در دست نداریم؛ به نظرم این از همه بدتر هست.
انواع مدل سرمایه گذاری برای سال ۱۴۰۱
من چند سالی است که در مسیر توسعۀ شخصی قدم گذاشتم و متوجه شدم که سادهترین راه برای پرداختنِ به این موضوع در چهار آیتم خلاصه میشود: ذهنی، عاطفی، فیزیکی و معنوی. تمام رشد فردی من در یکی از این چهار زمینه اتفاق افتادن و همگی باهم همپوشانی دارند.
به نظر میرسد که پیشرفت و بهبود بخش رشد فردی یکی از سختترین کارها است به زمان انرژی و تلاش زیادی احتیاج دارد، بااینحال یکی از باارزشترین رشدها هم به شمار میرود. در چند سال اخیر تقریباً هیچی بهاندازۀ تصمیمگیری برای رشد شخصی یا همان توسعه فردی زندگی من را تغییر نداده است.
جدای از هر ۱۰ چرخ زندگی که باید برایشان هدف تعیین کنید، شاید این رشد یا توسعه یکی از مواردی باشد که افراد بیشتر از همه آن را پس میزنند؛ اما من معتقدم این بخشی است که زندگی شما را بیشتر از همه تغییر میدهد.
یادگیری مهارتهای فردی و تسلط با آنها، مهارتهایی مثل، مدیریت زمان، مهارت ارتباط برقرار کردن، مهارتهای ارتباطی (این یکی میتواند تو روابط عاطفیتان معجزه کنه) و ... همگی باعث بهترشدن زندگیتان میشوند.
این چرخ از زندگی بخشی هست که میتواند بسیار شگفتانگیز و تأثیرگذار باشد، هم برای ما و هم برای دیگران. این ایده که ما میتوانیم با بهکارگیری مهارتهایمان به دیگران خدمت کنیم و درآمدی برای خودمان و خانوادهمان به دست بیاوریم، شگفتانگیز است!
اخیراً، متوجه شدم که بیشتر مردم از شغلی که دارند ناراضی هستند. اگر شما هم جزو این دسته هستید، میخواهم شما را به چالش بکشم تا این را بهعنوان یکی از چرخهای زندگیتان که باید تغییر اساسی بکند در نظر بگیرید.
به عقیدۀ من بیشتر مردم یکی از حالات زیر را درزمینۀ شغلی دارند:
نکته اینجاست، زندگی خیلی کوتاه و غیرقابلپیشبینی است و نمیشود آن را صرف شغلی کرد که احساس خوبی نسبت به آن نداریم. گاهی اوقات لازم است کاری که از آن لذت نمیبریم را انجام دهیم تا به خواستهمان برسیم، اما این خیلی متفاوتتر از آن است که کاری را که ازش متنفر هستیم را هرروز هفته تا سالها انجام بدهیم، آنهم فقط به این خاطر که فکر میکنی چارۀ دیگری نداریم.
برای فهمیدن اینکه چه شغلی برایتان مناسب هست، وقت بگذارید، تحقیق کنید، مشاوره برید؛ اما انتظار این را نداشته باشید که شغلی ایدهآل را پیدا کنید که هیچوقت خسته یا ناامیدتان نمیکند، شما باید کاری را پیدا کنید که بهصورت کلی از انجامش لذت ببرید، اینطوری میتوانید توی کارتون رشد کنید و وقتهایی که ازش خسته میشید با یک ریکاوری کوتاه دوباره کارتون را شروع کنید.
راستش را بخواهید، برقراری روابط کار سختی است، خیلی سختتر از آن چیزی که در دوران کودکی فکر میکردم. البته منظورم همۀ روابط نیست. قطعاً لحظات شگفتانگیزی هم وجود دارند که ما با کسانی صمیمی میشویم و بعد آنها تا ابد بهترین دوستان هم باقی میمانیم. ولی به نظر من بخش سخت ماجرا پیداکردن یا حفظ رابطه دوستانه نیست، بلکه پیداکردن آدم مناسب برای دوستی هست.
جدا از نوع روابطی که با دوستانمان داریم، ارتباط با اعضای خانواده هم پیچیدگیهای خاص خودش را دارد. مثلاً وقتی اختلافی با خانواده پیدا میکنیم هندل کردن موضوع خیلی براون سخت است.
دوستان و خانواده یک بخش خیلی مهم در چرخ زندگی من هستند؛ وقتی میخواهم برای این قسمت از چرخ برنامهریزی کنم برایم مهمه که زمان کافی برای دوستانم و خانوادهام بزارم.
صحبتکردن، داشتن ملاقاتهای باکیفیت، غذا خوردن کنار هم تعریف کردن روزمرگیها، تفریح کردن و سفر رفتن با هم و بازیکردن (سرگرمی موردعلاقه من) ازجمله کارهایی هستند که باید کنار آدمهایی که دوستشان داریم و دوستمان دارند انجام بدیم.
تو این قسمت از چرخ زندگی مهارتهای ارتباطی خودشان را نشان میدهند، اینکه چطوری روابط با کیفیتی داشته باشیم و درعینحال حریم همدیگر را حفظ کنیم.
بهبود روابط خانوادگی با هوش هیجانی
چند سال پیش تصمیم گرفتیم یک تغییری تو فضای خانهمان به وجود بیاوریم؛ تازه اسبابکشی کرده بودیم و خانهمان کوچکتر شده بود؛ ولی یه عالمه خرتوپرت دورتادور خانه را گرفته بود. چیزهایی که خیلی ازشون استفاده نمیشد و تأثیر زیادی تو بههمریختگی دائم خانه داشتن.
من قبلاً کتاب «تغییر در زندگی با جادوی نظم» را خوانده بودم، اما تصمیم گرفتم دوباره آن را مرور کنم، این بار کنار همسرم.
ما یه عالمه چیز داشتیم که حتی یادمان نمیآمد داریمشان ما همه این وسایل اضافی را از خانه بیرون بردیم، تلاش کردیم همه وسایل اضافی را تو دیوار بفروشیم و تا هم فضای خانه را باز کنیم و هم از آنها سود مالی کسب کنیم.
وقتی کارِ جمعوجور و مرتب کردن خانه تمام شد، کل خانه حس متفاوتی داشت. حتی نمیدانم چطور آن را برایتان توصیف کنم، واقعاً به مکانی جادویی و باورنکردنی تبدیل شده بود. فضای خانه بزرگتر و روشنتر به نظر میرسید و کلاً حس خوبی داشت، وسایل مرتب سر جای خودشان قرار گرفته بودن و بهراحتی میشد خانه را تمیز و مرتب نگه داشت.
اگر شما هم هر بار وارد خانه میشوید و بهجای احساس آرامش حس میکنید وارد سمساری شدید پس هرچه زودتر برای ایجاد تغییر در این زمینه اهدافی تعیین کنید.
ازآنجاکه خیلی از ما این روزها وقت اضافی یا وقت آزاد نداریم، امیدوارم این بحث به شما کمک کند تا رویۀ زندگیتان را تغییر دهید!
این موضوع برای اختصاص دادن وقتی معین برای تعطیلات، سرگرمیها و انجام کارهایی است که دوست داریم؛ مانند داوطلب شدن برای انجام یک کار لذتبخش یا ملاقات با دوستانمان، بازیکردن، قدمزدن و هر چیزی که کلاً از انجامش لذت میبریم.
همۀ ما بهاندازه کافی وقت آزاد داریم، چراکه این خودمان هستیم که انتخاب میکنیم با وقت آزادمان چهکاری انجام بدیم. هر کاری که با وقتمان انجام میدهیم یک انتخاب است، پس چرا زمانی هم برای تفریحات سرگرمکننده به برنامههایمان اضافه نکنیم؟
برای شماهایی که این کار را بسیار سخت و غیرعملی میبینید، پیشنهاد میکنم یکوقت معین و ثابت برایش ایجاد کنید. مثلاً یکبار در هفته یا حتی یکبار در ماه، زمانی را مشخص کنید و آن را صرف انجام کاری کنید که دوست دارید! مثل ماهیگیری، مطالعه، یا قدمزدن در پارک محلی. فکر کنم مطالعه مقالات زیر بهتان تو چیدن و عملی کردن این برنامه کمک کنند.
نمونه سرگرمی: فیلم های رفاقتی مناسب برای دورهمیهای دوستانه
منظورمان از عشق یک عشق افسانهای مثل شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون نیست؛ منظور ما یک رابطه عاطفی هست که حالتان را خوب میکند.
از کجا معلوم شاید عشق یعنی اینکه حالت خوب باشد.
اگر نمیدانید چطور باید برای این بخش برنامهریزی کنید، بهتر هست که بگم اولازهمه جایی که هستید را بسنجید، تو رابطه هستید؟ تازه یک ارتباط عاطفی را تمام کردید؟ تو رابطه نیستید و تمایلی هم ندارید که باشید؟ منتظر یک شخص خاص هستید؟ و ...
اینکه عشق تو چرخههای زندگی جا دارد به این معنا نیست که حتماً همیشه باید تو رابطه باشید؛ بلکه به این معناست که باید تو جایی قرار بگیرید که برایتان مناسب هست.
راستش را بخواهید یکی از نکات مهم توی این بعد این است که رابطه را یاد بگیریم. بیشتر ما تصوری که از رابطه پیدا کردیم بهخاطر فیلم و سریالهایی بوده که دیدیم، نه توی خانواده نه مدرسه نه دانشگاه، هیچ جا به ما نگفتن یک رابطه سالم چه شکلی دارد؟ چه مسئولیتهایی دارد؟ اصلاً رفتار درست تو رابطه چه شکلی هست؟ متأسفم که این را میگم ولی اغلب ما یا جوابی برای این سؤالات نداریم یا پاسخ اشتباهی به این سؤالات میدهیم.
یکی از واجباتی که باید برایش توی این بعد برنامهریزی کنید یاد گرفته مهارتهای ارتباطی هست، اینکه چطور رابطه را تشکیل بدیم، چطور جلو ببریمش و چطور احساسمان را پیدا کنیم.
یک روز مشاوری بهم گفت: تفاهم داشتن خوب هست؛ ولی مهمتر از آن بلد بودن مهارتهای ارتباطی هست.
یک نکته: اگر بدون دلیل خاصی علاقهای به داشتن رابطه عاطفی ندارید شاید بهتر باشد که روی روابط مربوط به دوران کودکیتان یک بازنگری کلی انجام بدهید، برای این کار میتوانید از یک مشاور کمک بگیرید.
معنویت فرمول ندارد، هرکسی باتوجهبه جهانبینیای که دارد تعریف متفاوتی از معنویت پیدا میکند، معنویت به روح و خود درونی ما مربوط میشود. اینکه ما طبق چیزی که احساس میکنیم درسته عمل کنیم، اینکه شکرگزاری کنیم، با روحمان ارتباط درست و سازنده برقرار کنیم، اصلاً خودمان را ببینیم به بخش معنویت چرخ زندگی برمیگردد.
معنویت مهمه، شاید اغلب افراد معنویت را با مذهبی بودن اشتباه بگیرند؛ اما این دو اساساً با هم متفاوت هستند. معنویت به شنیدن صدای روحمان، پیداکردن آرامش درونی، نداشتن احساس گناه و عذاب وجدان برمیگردد و هدفش آرامش روح و روان هست؛ اما مذهبی بودن به معنای پایبندی به اصول خاصی از یک دین هست که خب این اصول در ادیان مختلف، متفاوت میشوند و هدفش جلب رضایت پروردگار است.
شاید بعد معنویت چرخ زندگی در زندگی ما زیادی مظلوم واقعشده، چون اغلب آن را با مذهبی بودن اشتباه گرفتیم، متأسفانه بعضی از افرادی که روحیه مذهبی ندارند و یا به مذهب خاصی پایبند نیستند، قید این بخش از چرخ زندگی را میزنند و از این بعد غافل میشوند.
با روح و درونتان ارتباط برقرار کنید، مهم نیست به چه اعتقاد دارید تا وقتی که با روحتان به صلح نرسیدید، به آرامش هم نمیرسید. شاید این مطالب در پیداکردن آرامش درون بهتان کمک کند.
معنویت در مقابل دین و سه تفاوت بزرگ بین دین و معنویت
ممکن است به این فهرست نگاه کنید و فکر کنید که باید برای هر ۱۰ بعد چرخ زندگی هدفگذاری و اقدام کنید تا ابعاد زندگیتان سرجای خود قرار بگیرند؛ نگران نباشید، احتمالاً اغلب افراد چنین احساسی نسبت به ابعاد چرخ زندگی داشته باشند. همیشه جا برای رشد کردن وجود دارد، بااینحال، اگر در مورد اینکه از کجا شروع کنید سردرگم و مضطرب شدید، بهتر است با انجام یک تست بعدی از زندگی که به توجه بیشتری نیاز دارد را شناسایی و کارکردن روی آن را شروع کنید.