در بسیاری از سازمانها 6 سیگما به سادگی «اندازه گیری کیفیت در جهت تلاش برای نزدیک شدن به کمال» معنی می شود. شش سیگما یک نظام، رویکردی داده محور و روشی برای حذف معایب در هر فرایندی از تولید تا تراکنش و از محصول تا خدمت می باشد.
نمایش آماری شش سیگما بطور کمی نشان می دهد که این فرایند چطور عمل می کند. برای دستیابی به شش سیگما معایب تولید نباید بیش از 4/3 در میلیون برسد. عیب در شش سیگما به عنوان آنچه خارج از موارد تعیین شده مشتری باشد تعریف می شود. بنابراین دستیابی به شش سیگما برابر با مجموع تعداد کل شانسهای هر عیب می باشد.
هدف بنیادی روش شش سیگما پیاده سازی راهبرد سنجش محور است که بر فرایند بهبود و کاهش انحراف از طریق پروژه های بهبود شش سیگما تمرکز دارد. بنابراین دو زیر روش برای انجام آن وجود دارد: DMAIC و DMADV. فرایند DMAIC ( تعیین، سنجش، تجزیه و تحلیل، بهبود، کنترل) سیستم بهبود برای کاهش مشخصههای جاری فرایندها است و در جستجوی بهبود فزاینده می باشد. فرایند DMADV (تعیین، سنجش، تجزیه و تحلیل، طراحی، بازبینی) سیستم بهبود مورد استفاده برای توسعه فرایندها و محصولات در سطح شش سیگما است. همچنین این فرایند می تواند به عنوان بسیاری از فرایندهای بهبود کیفیت مورد استفاده قرار گیرد. اما شش سیگما توسط کمربند سبزها(Green Belts)، کمربند مشکیها(Black Belts) و با نظارت کمربند مشکیهای استاد(Master Black Belts) اجرا میشود.
طبق اظهارات آکادمی شش سیگما، کمربند سبزها حدود 230 هزار دلار برای شرکتها در هر پروژه صرفه جویی ایجاد می کنند و تقریبا سالیانه 4 تا 6 پروژه را به اتمام می رسانند. جنرال الکتریک (GE) یکی از موفقترین شرکتهایی است که شش سیگما را پیاده سازی کرده، این شرکت سود خود را از پیاده سازی شش سیگما در 5 سال اول حدود 10 میلیارد دلار تخمین زده است. جنرال الکتریک در سال 1995 بعد از موتورولا فعالیت خود را در حوزه شش سیگما آغاز کرد و علائم آن را در نمودارهای روند شش سیگما منتشر می کرد. بعد از آن بود که شرکتهای بسیار زیادی در سراسر جهان به فواید رسیدن به شش سیگما پی بردند.
چارچوب های زیادی برای پیاده سازی شش سیگما وجود دارد. مشاوران شش سیگما روشهای مناسبی را بر مبنای فلسفههایی چون مدیریت تغییر و ابزارهای از برنامههای کاربردی نرمافزاری برای پیاده سازی کیفیت شش سیگما توسعه داده اند.