شاید پرسیدن این سوال احمقانه به نظر برسد، معلوم است که ما در جای بهتری هستیم. افزایش دوبرابری میانگین امید زندگی انسان، بهبود شرایط بهداشت، پیشرفتهای علمی، دسترسی به منابع علمی و آموزشی برای عموم مردم، همه اینها بخشی از پیشرفتهای بینظیر در ششصد سال گذشته بوده است که زندکی را برایمان بسیار آسان کرده است. اما آیا انسان امروزی سعادتمندتر است؟
بحث را از امید به زندگی شروع میکنم. بیشک یکی از مهمترین دغدغههای بیشتر انسانها این است که چگونه بیشتر عمر کنم؟ ولی در طی این نیم قرن با وجود افزایش دوبرابری طول عمر، کیفیت آن به شدت کاهش یافته. میانگین امید به زندگی در نیم قرن پیش حدود ۳۰ سال بود. بسیاری از کودکان در سنین پایین به دلیل بیماریهای واگیر، سوء تغذیه و شرایط بهداشتی نامناسب جان خود را از دست میدادند. اما کسانی که به سن بزرگسالی میرسیدند معمولا عمری طولانی داشتند. علاوه بر این سبک زندگی مدرن باعث افزایش چندین برابری بیماریهای مزمن غیرواگیر مثل دیابت، فشارخون و بیماریهای قلبی عروقی شده که به شدت در کیفیت زندگی افراد مؤثر است. پس اگر منصفانه نگاه کنیم، با وجود پیشرفتهای بهداشت و درمان، یک فرد بزرگ سال در چندصدسال گذشته نسبت به یک فرد بزرگ سال امروزی سالمتر بوده است.
بخش مهمی از این افزایش چندین برابری بیماریهای مزمن مربوط به پیشرفتهای اقتصادی و ایجاد شرکتهای بزرگ بوده است. این شرکتها برای رقابت و کسب سود هرچه بیشتر با در خدمت گرفتن علم و حمایت از پژوهشهایی که به دنبال جایگزین کردن مواد شیمیایی ارزانتر با مواد ارگانیک و طبیعی است. محصولاتی تولید کردهاند که دشمن سلامتی انسان است. یک نمونه این سودجوییها شرکتهای تولید روغن است. در گذشته از روغنهای دانه گیاهی مانند آفتابگردان صرفاً در کارهای صنعتی استفاده میشد و روغن خوراکی، روغن حیوانی بود. اما این شرکتها با ایجاد تغییراتی در این روغنها و تبدیل آنها به روغنی با بافت و شکل مشابه با روغن حیوانی آن را در بازار به عنوان روغنی خوراکی عرضه کردند. و تا همین امروز هم این روند ادامه دارد. حتی روغنهای سالمی مانند روغن زیتون هم در بسیاری از موارد در اصالت آن شک وجود دارد که آیا این روغن واقعاً روغن زیتون است یا یک روغن گیاهی با اسانس و رنگ روغن زیتون. همین مصرف روغنهای ناسالم و سبک زندگی کم تحرک و کم فعالیت منجر به بروز بیماریهایی شده است که پیشتر اشاره کردم.
اختراع دستگاه چاپ توسط یوهانس گوتنبرگ در ۱۴۵۶ قطعاً یک نقطه بسیار مهم در تاریخ است. تا پیش از این اختراع دسترسی به منابع به سختی امکان پذیر بود و برای هر کپی از کتاب باید یک دور دیگر بازنویسی میشد که کاری سخت و طولانی بود و اشتباهاتی در این رونویسی رخ میداد. اما اکنون حتی به یک نسخه چاپی هم نیازی نداریم و با یک کلیک همه اطلاعات در برابر چشمانمان ظاهر میشود. یکی از لذتهای بزرگ زندگی من خرید کتاب و خواندن آن است. آن هم زمانی که کتاب را در دست گرفتهام ابعاد و وزن آن را حس میکنم و گوشه آن یادداشتهایی مینویسم. اما این نوع خواندن کتاب رو به انقراض است. افراد ترجیح میدهند نسخههای الکترونیک را به دلیل قیمت و حجم کمتر تهیه کنند، تازه اگر بخواهند کتاب را بخوانند. در بیشتر موارد ترجیح میدهند کتاب صوتی یا پادکست خلاصه آن را بشنوند. این ارتباط یگانه و تجربه در دست گرفتن کتاب که صنعت چاپ در اختیارمان قرار داد دیگر دارد از بین میرود. اما در عوض کتابهایمان را در صفحه نمایشی میخوانیم که هر چند دقیقه یک بار اعلانی در گوشه آن ظاهر میشود و تمرکز ما را از بین میبرد. خواندن عمیق و متمرکز هم با انقراض نسخههای چاپی در حال انقراض است.
بدترین قسمت زندگی امروزی توهم آزادی است. دویست سال پیش که نظام طبقاتی سفت و سختتر بود یک کشاورز از بیرون با محدودیتهایی مواجه بود. او نمیتوانست با هر فردی نشست برخواست کند هر فعالیتی را انجام دهد و هدف خود را تأمین خانواده قرار میداد. او با تمام سختیها میجنگید تا نیازهای اولیه خانوادهاش را تأمین کند.
اما انسان امروزی توهم آزادی دارد و آزادی هم با خود مسئولیت دارد. اما حقیقت این است که کشاور امروزی به اندازه کشاورز همان زمان در بند است. برای اینکه مسئله روشنتر شود مثالی میزنم. پسری را در نظر بگیرید که در یک خانواده فقیر کشاورز به دنیا آمده. در مدرسه روستا سواد ابتدایی را پیدا کرده اما توان رقابت با کسانی که در شهرهای بزرگ با اساتید مجرب و مدرسههایی با شهریههای چندصد میلیونی تحصیل میکند را ندارد. بنابراین گزینه تحصیل در مقاطع بالاتر عملا برای او وجود ندارد، پدرش در اثر کار سنگین در سنین میانسالی توان کار کردن را از دست میدهد و تمام امید خانواده برای تأمین نیازهایش به اوست. در نهایت او جای پدرش را میگیرد و کشاورز میشود. اما آیا او آزادانه کشاورز شده؟ چندی بعد هم که اوضاعش خراب شود، دیگران او را ملامت میکنند که تو که دیدی پدرت در این مسیر به چه عاقبتی دچار شد چرا تو هم آن مسیر را انتخاب کردی؟ هرچند منعهای قانونی برای طبقات مختلف وجود ندارد اما همچنان شرایط اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی انسانها بسیار تأثیرگذار است.
اگر بخواهم به سوال تیتر این مقاله جواب دهم جوابم هم بله است هم خیر. شرایط زندگی برخی انسانها در طول ششصد سال اخیر بهتر شده و شرایط برخی دیگر بدتر. زندگی مدرن امکاناتی را ایجاد کرده و در کنارش هم عوارضی را ایجاد کرده که در اکثریت جمعیت این عوارض در حال تشدید است. نظر شخصی من این است که نباید با دیدی تماماً مثبت به ارمغانهای زندگی مدرن نگاه کرد و با شناخت و آگاهی از عوارض آن از میان این امکانات آنچه برای سعادتمان نیاز داریم را انتخاب کنیم.