فلسفه،این غول بی شاخ و دم و بی انتهایی که نامش گره خورده با بزرگانی چون افلاطون و ارسطو و سقراط، چند سالی است که بیشتر وارد زندگی هایمان شده. حوصله بخرج میدهیم و درباره همه چیز سعی میکنیم فکر کنیم و تجزیه و تحلیلش کنیم. در نوشته حاضر به سراغ مجموعه ای میروم که در زمینه ترویج عمومی فلسفه بسیار موفق عمل کرده و یک عنوان از کتابهای منتشر شده با عنوان "خورد و خوراک دیکتاتورها" را معرفی خواهم کرد.
نشر گمان مجموعه کتابهایی منتشر کرده با نام "خرد و حکمت زندگی". این سلسله کتابها ماهیت غیر داستانی داشته و هرچند مستقیم سراغ فلسفه نمیروند، میتوان آنها را در دسته کتابهای فلسفی قرار داد یا به قول خود ناشر:
"کتابهای این مجموعه فلسفه را ساده نمیکنند بلکه از ابهت هراس آور آن میکاهند. پیشنهادهایی هستند برای تفکر، دعوت به اندیشیدن در زندگی روزمره و تامل درباره مسائلی که هر روزه با آن مواجهیم. "
مجموعه خرد و حکمت زندگی شامل کتابهای زیر میشود:
آهنگ زمان،
در برابر استبداد،
پیاده روی و سکوت در زمانهی هیاهو،
آداب دیکتاتوری،
فلسفه دوستی،
دیدار دوباره در کافه اروپا،
راهنمای عملی رواقی زیستن،
خورد و خوراک دیکتاتورها،
واقع گرایی سرمایه دارانه،
مصائب زندگی صادقانه،
خرسهای رقصان،
سقراط اکسپرس،
از رویا که حرف میزنیم،
معنای سفر،
مهیای رقصی در برف،
همه دروغ میگویند،
اندر مزایای تنبلی،
فلسفه تنهایی
و راهنمای فلسفی در میانسالی.
و اما کتاب جذاب "خورد و خوراک دیکتاتورها "
دنیا دیکتاتور های بسیاری به خود دیده:صدام، لنین، هیتلر.... هر کدام از این نامها حتی پس از گذشت این همه سال لرزه در دل میافکند. در حدی که گاهی فراموش میکنیم همه این آدمها را دیگران و طرفدارانشان بزرگ کرده اند و همگی وقتی تنها میشوند، دارای جنبه های انسانی هستند. محتاج به برآورده شدن نیازهای اولیه از حمله خوراک.
ویتولد شابوفسکی، نویسنده کتاب، روزنامه نگاری لهستانی بوده که پس از سالها به سراغ آشپز دیکتاتورها رفته تا از این جنبهی مخفی زندگی آنان پرده بردارد. شاید یکی از دلایلش این با که خودش در بیست و چهارسالگی آشپز بوده و در فاصله کمی پس از آن، شاید بیست و پنج سالگی، یکی از خبرنگاران روزنامه بزرگ لهستان شد و اخبار بین المللی از جمله اخبار کشورهای کوبا، آفریقای جنوبی و ایسلند را گزارش میکرد.
از دریچهی خورد و خوراک به جهان نگاه کردن، جنبههای نویی از زندگی را آشکار میکند. برملا میکند که یک دیکتاتور چه رفتاری با نزدیکان خورد دارد؟ چطور آدمی میتواند همان لحظه که هزاران نفر بدستور او زیر بمباران شیمیایی در حال جان دادن هستند چیزی بخورد؟ چه شد که افرادی تمایل به این نشان دادند برای چنین ظالمانی خدمتگزاری کنند؟ اگر همه تنهایشان میگذاشتند، آیا میتوانستند چنین آشوبی در جهان به پا کنند؟ یک آشپز که به ظاهر جنایتی انجام نداده، در قتل چندین هزار نفر سهیم بوده؟
همه اینها درسی است بر اینکه حتی اگر به ظاهر ظالم نباشیم، مهم است منافع کاری که میکنیم، چه کسی را بهره مند میسازد.
من این کتاب را دوست داشتم. امیدوارم شما هم از خواندن آن لذت ببرید.