فاطمه عاقلی
فاطمه عاقلی
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

از هتل رواندا تا 12 مرد خشمگین


هدف این چند سطر نقد و بررسی این دو فیلم نیست؛ بلکه صحبت کردن از اهمیت موضوعی است که در هردوی این فیلم‌های درخشان به آن پرداخته شده: مذاکره

آن چه که در هر دو فیلم توجه من را به خود جلب کرد توانایی و هوشی است که افراد هر یک از این فیلم‌ها در مذاکره از خود نشان دادند و روندی که تحت این عنوان طی شد و از نظر من می‌تواند به این مراحل طبقه بندی شود(خطر اسپویل):


شناخت افراد

پاول شخصیت اصلی فیلم هتل رواندا، طرف‌های مذاکره‌اش را به خوبی می‌شناسد و این شناخت خود را از اولین صحنه‌های فیلم نشان می‌دهد که با نحوه‌ی مواجهه پاول با روتگاندا و شناخت دقیق علاقه‌مندی‌های او شروع شده و تا برخورد او با دیگر مهمانان هتل ادامه دارد. پاول دقیقا علاقه‌مندی‌های افراد موثر را می‌داند و ویژگی‌هایشان را به خوبی می‌شناسد.
در فیلم 12 مرد خشمگین نیز همین ویژگی به خوبی خودش را نشان می‌دهد. شخصیت اصلی که با بقیه‌ی هیئت منصفه مخالف است در سکوت کنش‌ها و رفتار هریک از افراد دیگر را ارزیابی کرده و به خوبی شناسایی می‌کند.

این شناسایی به هردو نفر اجازه می‌دهد تا روش درست و دقیق قانع کردن هر فرد را شناسایی کنند و از راه درست به آن‌ها نزدیک شوند.

برای جلب رضایت و یا حتی مخالفت با یک ایده شناخت دقیق اصول آن لازم است تا بتوان اثر گذاری لازم و درست را داشت. این نکته به خوبی در هر دو فیلم قابل مشاهده است.

همه‌ی تخم مرغ‌ها را در یک سبد نگذار!

هنری فوندا از روز قبل چاقویی دقیقا شبیه چاقویی که آلت قتاله بود خریداری کرده بود، اما هرگز در ابتدای گفت و گوی همه‌ی آن چه را که در دست داشت به کار نگرفت و به انتظار موقعیت مناسب نشست. او به روند مکالمه اجازه داد تا او را تا لحظه‌ی مناسب راهنمایی کند و شبهاتش را تک به تک در لحظه‌ای استفاده کرد که بیشترین اثر را داشتند.
مشابه همین قصه در داستان پاول تکرار شد. پاول کارت‌هایش را تا زمان لازم نمی‌سوزاند و می‌دانست تا کجا باید مدارا و صبر کند تا در زمان لازم بتواند از سرمایه گذاری‌هایش بهره ببرد. او کمک خواستن از مدیر هتل، فرمانده‌ی نظامی و هر یک از افراد را به زمانی محول کرد که بتواند در آن بهترین و بیشترین نتیجه را از آن ببرد و شانس خود را در بازی تقریبا باخته بالاتر ببرد.


شناسایی پاشنه‌ آشیل‌ها

هم پاول و هم هنری فوندا، هردو در لحظاتی با وجود شناسایی علاقه‌مندی ها و رو کردن کارت‌ها در زمان درست، با بن بست مواجه شدند. بن بستی که در آن ادامه دادن بازی و گفت‌و گو کمکی به تحقق هدفشان نمی‌کرد و در این لحظات خطرناک‌ترین بازی را ،حساب شده و دقیق، به اجرا گذاشتند.

لحظه‌ی حمله به پاشنه‌ی آشیل در فیلم 12 مرد خشمگین زمانی بود که هنری سرسخت‌ترین شخص مقابل خود را به داشتن گرایشات سادیستیک متهم کرد تا از خشم او علیه خودش استفاده کند. در هتل رواندا این صحنه زمانی اتفاق افتاد که پاول فرمانده‌ی نظامی را به متهم شدن در دادگاه‌های بین المللی تهدید کرد و گفت بدون شهادت او فرمانده قادر نخواهد بود دوباره به سفرهای خارجی‌اش بپردازد. استفاده از پاشنه‌ی آشیل‌ها تنها در زمانی رخ داد که هیچ یک از این دو نفر راه حل دیگری نداشتند و با توجه به همین موضوع به راه رفتن بر لبه‌ی تیغی بران تن دادند.


گر شور به دريا زدنت نيست از اين پس
بيهوده نكوبم سر سودازده بر سنگ

هر دو نفر به خوبی می‌دانستند که با وجود تمام تلاش‌‌ها، بعضی شرایط غیر قابل تغییرند و با شناسایی آن‌ها انرژی و تلاش خود را برای جنبه‌هایی می‌گذاشتند که می‌دانستند در آن‌ها قدرت تغییر دارند. پاول به خوبی می‌دانست که سفیدپوستانی که در حال ترک هتل هستند یا سربازانی که به آن‌جا آمده‌اند برای نجات آن‌ها هیچ تلاشی نخواهند کرد. این لحظه‌ای بود که کنار ایستاد و تلاشی در جهت تغییر آن‌چه که می‌دانست تغییر ناپذیر است نکرد.

همین‌طور در فیلم 12 مرد خشمگین هنری در لحظات ابتدایی و پیش‌تر از آن که همه‌ی کارت‌هایش را رو کند با برخوردی حساب شده تغییرپذیری چیزی را که با آن مواجه بود سنجید و گفت اگر بعد از آن حرف‌ها کسی با اون موافقت نکند و همگی متفق القول نظری خلاف نظرش داشته باشند او نیز رایش را عوض خواهد کرد.


تکیه آن بِه که بر این بحر معلق نکنیم!

و در پایان هر دو شخصیت در این دو فیلم، همواره نقشه‌ی جایگزینی داشتند و به احتمال خطا رفتن تمام تلاش‌ها و عدم موفقیت هم فکر می‌کردند. پاول این را در صحنه‌ی پشت و بام و نقشه‌ی پریدن از آن در صورت به نتیجه نرسیدن نقشه‌هایش، به خوبی نشان داد. همواره در مذاکرات باید ضریبی برای خطای شناختی خود، یا عدم پیش‌بینی درست وقایع در نظر گرفت تا با تغییری اندک تمام نقشه‌ها و تصورات به خطا نروند و شرایط از کنترل خارج نشود.
پایان هر دو فیلم با اثربخشی این مذاکرات گره خورده بود؛ اما در صورتی که در زندگی روزمره این اتفاق نیفتد و مسیر تمام مذاکرات به نتیجه نرسد، این نکته‌ی آخر کمک می‌کند که اگر پایانی دلخواه نداریم، لاقل بتوانیم آن قصه‌ را به شیوه‌ای که به خواست ما نزدیک‌تر است تمام کنیم.

هتل رواندا12 مرد خشمگینمذاکره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید