ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه
فاطمه
خواندن ۶ دقیقه·۷ ماه پیش

تجربه زندگی در پروکسیما: من زنده‌ام! 😂 (اسفند ۱۴۰۲)

روزهای آخر اسفند معمولاً جزو پرتکاپوترین روزهای سال هست. همه در حال دویدن به این‌طرف و اون‌طرف هستن تا برای عید آماده بشن اما من همیشه خسته‌تر از این حرف‌ها بودم. آخرین باری که برای عید ذوق و شوق داشتم رو یادم نمیاد ولی احتمالاً اون روزها دنیا برام رنگی‌تر بوده.

امسال اما میشه گفت که عید شلوغی دارم. چه شوق داشته باشم چه نه باید روزهای پرتکاپویی بگذرونم چون از اسپرینت اول کارآموزش گذر کردم و حالا مسیر سخت‌تری دارم و قرار با چالش‌های بیشتری دست‌وپنجه نرم کنم. داخل این یادداشت میخوام از تجربه‌ای که این دو ماه داخل سیاره مرموز پروکسیما کسب کردم، بگم.


خب از کجا شروع کنم؟ دو ماه پیش وقتی اولین یادداشتم راجع به کارآموزش نوشتم دلم می‌خواست که بتونم بهترین استفاده رو از این دوره و تجربیاتش ببرم. حالا بعد از دو ماه میتونم بگم به‌اندازه ۷۰ درصد از خودم راضی‌ام اما هنوز خیلی جای چکش‌کاری دارم.

هفته اول با تمرین نوشتن یک مقاله کاملِ تخصصی شروع شد. این تمرین به طور عادی برای آخر یک دوره آموزش تولید محتوا بود؛ اما از ما خواسته شده بود در اولین تلاشمون این تمرین انجام بدیم. مطمئن بودم که دلیلی پشت این کار هست. شاید یکی از دلایلش این بود که آخرِ دوره، توانایی خودمون رو با توانایی که اول دوره داشتیم مقایسه کنیم.

اگه بخوام از تجربه‌ام موقع نوشتن این مقاله بگم؛ به معنای واقعی کلمه به قهقرا رفتم. من بودم با یه موضوع تخصصی؛ تجربه نداشته‌ام برای نوشتن؛ ددلاین دو سه‌روزه و تعهد برای تحویل به‌موقع.

اولش حدود یک روز فقط داشتم تحقیق می‌کردم. بعدش چند ساعت خود درگیری داشتم که چطوری باید شروع به نوشتن کنم؟ اصلاً چی بنویسم؟ بالاخره سعی کردم کار رو برای خودم به قسمت‌های کوچیک تبدیل کنم تا بتونم آسون تر جلو برم؛ چون فقط ۴ یا ۵ ساعت فرصت داشتم مقاله رو تحویل بدم!

کاری که انجام دادم این بود: اولش تیترهای اصلی ای که می‌خواستم توی متن داشته باشم رو نوشتم (بعدها موقع دیدن فیلم‌های دوره متوجه شدم که به این کار میگن مشخص‌کردن سیر محتوایی مطلب). بعد به شکل عجیبی تصمیم گرفتم بجای تایپ‌کردن، خودم بنویسم و نکته جالب این بود که همه چی داشت خیلی سریع‌تر برام پیش می‌رفت. در آخر هم متن‌های دست‌نویسم رو تایپ کردم و هر جوری که شد مقاله رو قبل از ددلاین تحویل دادم.

از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون؛ خیلی با متنی که نوشته بودم حال کرده بودم. این‌طوری بودم که دست‌مریزاد عجب مقاله‌ای نوشتی؛ شکسپیر باید بیاد جلوت بوق بزنه (میدونم ربطی نداشت) اما ته دلم خودم برای غلط‌گرفتن‌های آتشین خانم شریفی آماده کرده بودم.

همین‌طور هم شد. مشکلات متن به شکل ضربتی گفته شد: "این چه وضع تیتر نوشتنه دختر جان؟ اینی که نوشتی چه ربطی به موضوع داشت؟ خب مخاطب بیچاره از کجا بفهمه اینجا داری راجع به چی صحبت می‌کنی؟ چرا هر یه خط که نوشتی اینتر زدی رفتی خط بعد؟ چرا انقدر حرف زدی؟ کل اینایی که نوشتی توی یه جمله جمع می‌شد. جواب مخاطب رو بده انقدر داستان نباف." و ازاین‌دست ایرادات که وقتی خودم بعدش دوباره متن رو خوندم؛ فهمیدم چقدر اشتباه زدم.

با همه این حرف‌ها من باز حالم خوب بود. اگه قرار بود آدم حرفه‌ای باشم که الان داخل دوره آموزشی نبودم؛ داشتم برای برندهای معتبر تولید محتوا می‌کردم. اینجا اومدم که یاد بگیرم پس همه چی درست میشه نگران نباش.

بعد از هفته اول وارد مرحله مهم‌تری از ویدئوهای آموزشی شدیم. تمرین‌ها هم شکل جدی‌تری به خودشون گرفتن. متأسفانه بعد از چند روز یک مشکلی برای خانم شریفی پیش اومد و حدوداً یک ماه نمیتونستن مستقیم روی روند کارآموزش نظارت داشته باشن اما تقویم آموزشی رو آماده کرده بودن. ما طبق تقویم جلو می‌رفتیم تا اینکه خانم شریفی برگشتن.

یکی از چیزهایی بعد از گذشت یک ماه برای من جالب به نظر اومد؛ تنوعی بود که داخل این حرفه وجود داره. شما به‌عنوان یک کارشناس تولید محتوا ممکنه لازم باشه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد مطلب بنویسی. این کار باعث میشه اطلاعات عمومیت تقویت بشه.

بدون اغراق توی این دو ماه کلی مطلب جدید یاد گرفتم؛ چه داخل زمینه‌های تخصصی مختلف چه موارد عمومی‌تر. اینکه ویزای شینگن چیه و چطور میتونی ازش استفاده کنی یا فرق بیمه بدنه با بیمه شخص ثالث چیه یا اینکه مک‌بوک‌ها چه ویژگی‌هایی دارن تا حتی وقتی میخوام قابلمه تفلون بخرم باید به چه چیزهایی توجه کنم و...

جذاب نیست؟ طیف وسیعی از اطلاعات فقط داخل دو ماه اونم وقتی هنوز دارم به سبک آماتور کار می‌کنم بهم اضافه شد. شاید اینم یکی از معجزه‌های این رشته باشه. نمیگم کار آسونی بود؛ نه اصلاً. یه وقتایی واقعاً کلافه می‌شدم و کم میوردم میخواستم بزنم زیر میز؛ اما خودمونیم کدوم کار دنیا هست که آسون و بدون چالشه؟ چه دوست داشته باشیم چه نه برای اینکه توی زندگی به چیزی که علاقه داریم برسیم؛ باید زحمت بکشیم. هیچی توی سینی نقره به آدم هدیه داده نمیشه. اینم از پند امروز!

سرفصل‌های مهمی که توی این مدت یاد گرفتیم: تفاوت محتوای مقاله با دسته‌بندی و لندینگ، اهمیت تصاویر، نحوه چینش سیر محتوایی، دقت روی نکات نگارشی و درست‌نویسی، نوشتن محتوای کاربردی برای مخاطب، پرهیز از حاشیه رفتن موقع نوشتن متن، احترام به شعور کاربر و کلی مطالب و نکته‌های ظریف و مهم دیگه برای تولید محتوا بود.

یکی از نکته‌هایی که خودم خیلی دوسش دارم؛ استفاده از مفاهیم هم معنی برای یک کلمه یا عبارت بود. اینکه بجای استفاده از ضمایر از مترادف‌های یک مفهوم استفاده کنیم. مثلاً بجای اینکه همش بنویسیم "پاییز"؛ بنویسیم "فصل سوم سال" "فصل برگ‌های رنگارنگ" "فصل انواع حساسیت‌ها" و... این مثل یه بازی ذهنی برای من بود که بگردم ببینم بجای یه عبارت میتونم چه عبارت‌های دیگه رو بنویسم که دقیقاً همون مفهوم میرسونه.

بعد از یادگیری همه این مطالب قرار شد که آزمونی از بچه‌ها گرفته بشه تا دانسته‌های این دو ماه مورد آزمایش قرار بگیره. آزمون خوبی بود و به نکته‌های ظریفی که این مدت یادگرفته بودیم خیلی خوب اشاره کرده بود. روز بعد از آزمون، نتایج اعلام کردن و متأسفانه دوتا از دوستای خوبمون از جمع ما خارج شدن.

این دو ماه با همه تلخی و شیرینی‌هایی که داشت؛ گذشت و تموم شد. از حالا به بعد قرار هست همه چی سخت‌تر و جدی‌تر جلو بره. این دو ماه به‌اندازه چند سال به من اطلاعات و دانش اضافه کرد و خوشحالم که پایان سال ۱۴۰۲ مصادف با این اتفاقات جذاب برای من شد.

داخل یادداشت قبل کنجکاو بودم که عملکرد خودم بعدازاین دو ماه ببینم. الان واقعاً نمیدونم که بعد از پایان اسپرینت دوم چه اتفاقی برای من خواهد افتاد؛ ولی مطمئنم که اگه میخوام از خودم راضی باشم باید خیلی بیشتر از اینها تلاش کنم.

امیدوارم که سال جدید سالی سرشار از سلامتی و شادی برای همه باشه. ان شاءالله که بهترین‌ها براتون اتفاق بیوفته.

۲۸ اسفند ۱۴۰۲- پایان اسپرینت اول کارآموزش پروکسیما و شروع اسپرینت دوم.

تولید محتواکارآموزش تولید محتواآکادمی پروکسیما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید