چشمام رو که باز کردم دیدم از من و رویاهای دور و درازم دختری سوگوار، افسرده و درمونده باقی مونده.
توی اینستاگرام باشگاه محتوا رو پیدا کردم. اسمش من رو جذب کرد تکتک پست ها و هایلایتهاش رو خوندم. بعد از چند وقت اطلاعیه ثبت نام برای دوره چهارم رو دیدم اما به خودم گفتم تو واقعا فکر کردی پذیرفته میشی؟ هزار بار بالاوپایین کردم. قلبم و نوشته های خاک خوردهام به هزار در زدند تا مغز کمالگرای ترسوی من رو راضی کنند؛ اما نشد.
همه چیز تموم شد تا امسال.
حسرت نوشتن و جملهها رو با عشق سرهم کردن توی دلم مونده بود. این بار دل رو به دریا زدم. دوباره پیج اینستاگرام باشگاه و بابای باشگاه رو فالو کردم. برای اعلام ثبت نام دوره یازدهم منتظر موندم. ولی اینبار نشستم به نوشتن، قبل از اینکه اطلاعیه رو بزنند من 13 تا متن برای ازمون ورودی نوشته بودم.
من اینبار بین افسردگی برای قبرستون آرزوهام، اضطراب دوشنبه ها برای تحویل مشق عشق ها رو انتخاب کردم.
خیلی چیزها یاد گرفتم.
من همیشه فکر می کردم پست بلاگ یعنی عین ربات نوشتن اما از کلاس نیما شفیع زاده فهمیدم باید خلاقیت رو به بطن نوشته تزریق کنی یعنی مخاطبت رد قلم تو رو بشناسه.
من از مهسا حافظی یاد گرفتم بدون نگاه کردن به لایک و کامنت و فالو فقط بنویسم و
استمرار داشته باشم که شبکه بسازم و ادم ها رو بشناسم و ادم ها من رو بشناسند.
من از مهرداد کلاگر یاد گرفتم پایان دوره بازاریابی محتوایی باشگاه محتوا برای من اغاز راه خلق محتواست.
من هنوزم فایل صوتی شاهین کلانتری رو گوش میکنم نمیدونم 10 بار شده یا 20 بار یا بیشتر اما میدونم هنوزم به شنیدنش نیاز دارم.
من از نیما حقیقت جو یاد گرفتم مهم نیست نفر چندمی مهم اینه که چقدر تلاش می کنی.
من از ایدین داریان بابای باشگاه همهجانبه دیدن و از هلیا قویمی مامان باشگاه محتوا اهمیت نظم و شفافیت برای ارائه محتوا رو یاد گرفتم.
من از کمک مربیم پریسا جعفری ریزبینی و دقت رو یاد گرفتم و اینکه برای خلق یک محتوای حرفهای حتی از کوچکترین نکتهها نباید گذشت.
من دست دختر درمونده درونم رو گرفتم. باشگاه محتوا امید رو توی دلم زنده کرد.
اینجا راحتی نیست.
اینجا تایم های طولانی پشت سیستم نشستنه.
اینجا ددلاین و امتیاز و ارزیابیه.
اینجا سکوی پرشه برای هرکسی که عاشق نوشتنه.
با تموم عشق
فاطمه فاطمی