عزیزمن
کی میخواهی بفهمی که ما انسانیم. شکننده و محدود
نیازمند کمک
نیازمند به کسانی که کنارمان باشند
ما انسانیم و گاهی نیاز داریم سربرشانه دوستی بگذاریم و سخت بگرییم
نیاز داریم دست کسی را که دوست داریم محکم بفشاریم و دوست داشتنش را فریاد بزنیم
نیاز داریم گاهی خسته شویم و به غار خودمان پناه ببریم و تلفن هیچ کسی را جواب ندهیم
نیاز داریم شاد باشیم
نیاز داریم گاهی تنهایی خیابانها را متر کنیم، در خیابان بستنی بخوریم و نگران نگاه کسی نباشیم
در کافه بلند بخندیم و از سرتکان دادن آدمها خجالت زده نشویم
همانقدر که نیاز به شادی داریم نیاز داریم گاهی سخت بگرییم از دیدن مردی که شرمنده خانواده اش است...
از دیدن مادری که پولی برای خرید خوراکی ندارد و بچه ای که نمی فهمد این فقر را
غصه دار شویم از تنهایی پدربزرگان و مادربزرگان
ما نیاز داریم گاهی افسرده باشیم و کمک بگیریم
نیاز داریم جای زخمهایمان را به عزیزانمان نشان دهیم تا کمکان کنند
نیاز داریم انسان باشیم
شکننده
محدود
نیازمند دوست
آری عزیز من
ما کرگدنهای برعکسی هستیم
پوستهای نازکی داریم و درونی سخت
این قوی بودن
این تظاهر به قوی بودن
دارد کم کم ما را میکشد
رها کن..
گاهی ضعیف باش
گاهی کمک بگیر
و بگذار کمکت کنند..