ویرگول
ورودثبت نام
F.NR
F.NR
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

جامی نهان

پر از هراس و امیدم ؛ بر تکرار در تکرار
پایانی نمی‌‌بینم
و اینک در حسرت دیروز و غم فردا ،
آن برده فروشان می‌گویند رازی نهفته است !
و واژه های فرومانده در گلو
در آمیختن شادی و غم مست می‌شوند

این روزها عشاق در جامی نهان از همگان
درمانی به غیر از مرگ را نمی‌بینند ...
می‌گویند مرگ حق است حتی بر کاروان غنچه های سرخ
اما چه آسان ننگ می‌خوانند غنچه ای را که به پژمرده شدن محکوم است
یاقوتی بی قیمت می‌خوانند این قلب پر از خاطره را
باز‌ هم تکرار در تکرار
در ویرانه های شهر ، زمزمه ای نهفته است
اما گوش هایم خسته است از غم خمار عاشقان
بانگ این شکست در هفت آسمان از همه سو جلوه‌گر است .

ای من
دل از گریه باز کن
ورنه
بهار آن سوی دیوارها خواهد ماند
می‌دانم و می‌خواهم
اما آواز چه سازم
وقتی دل لبریز نواهاست
وقتی نمی‌توانم رخت بوسم از این در و دشت
چگونه دل از گریه باز کنم ؟
چگونه دل از گریه باز کنم وقتی صدای گریه می‌آید شب و روز
چگونه سخن بگویم وقتی در عجبم هنوز
میخانه‌ ها دست در دست روزگار جان هوشیارم را که همواره فراموش می‌شود می‌دزدند
چگونه خواب ببینم وقتی زخم پرندگان دنبالم آه می‌کشند
و چگونه بنویسم وقتی انگشتانم در اندوهم می‌نوازند

یک دقیقه سکوت
همچون نسیم بهاری از من بگذر
کلمات نابینا بر کاغذ های سفید نام تو را تکرار می‌کنند

گلویم خاموش است و لرزش خونی در رگ هایم احساس نمی‌کنم
امشب
هنگامی که مصراع آخر شعر را بنویسم
درمیان اشعارم پاک خواهم شد
می‌باید به خواب روم

F.NR ۱۴۰۲.۷.۲۹


جامی نهاندل گریه
? نویسندگی یک هنر ابدیست ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید