شما دفترچه راهنمای گجتی که به تازگی خریدین رو خوندین؟ به احتمال زیاد نه!
اگه مهندس ها رو بزاریم کنار، بیشتر مردم اهمیتی نمیدن که بدونن یه وسیله چطوری کار میکنه.
تصور کنین از یه عابر تو خیابون بپرسین تا براتون توضیح بده که یه موتور جستجوگر چطوری کار میکنه. با اینکه مردم اطلاعات خیلی کمی از نحوه کار کردن موتورهای جستجوگر دارن، اما میتونن بین وبسایت های مختلف بچرخن و دشواری هم ندارن.
پس وقتی که یه دستگاه جدید میخریم، بیشتر وقتا به جای اینکه دفترچه راهنماش رو بخونیم تا نحوه کار کردنش رو یاد بگیریم، شروع میکنیم به کار کردن باهاش و یاد میگیریم که چطوری کار میکنه و وقتی روشی رو یاد میگیریم که باهاش میتونیم با دستگاهمون کار کنیم، به همون روشی که داریم میچسبیم.
ممکنه اینو دیده باشین که وقتی یه نفر دنبال یه سایت میگرده، اسم سایت رو سرچ میکنه تا اینکه بخواد از URL bar استفاده کنه و مستقیم به سایتی که دنبالشه بره.
این یه مثال رایج از استراتژی انتخابه که بهش میگن: "satisficing"
وقتی که یه مشکلی هست، ممکنه فکر کنین که آدما سه سوته میرن سرچ میکنن و اطلاعات رو جمع اوری میکنن و راه حل ها رو پیدا میکنن، راه حل ها رو باهم مقایسه میکنن و بهترینش رو انتخاب میکنن، اما در واقعیت "satisficing" روش معمولیه که اتفاق میفته.
تحقیقی نشون میداد که آتشنشان ها به سادگی ارورها رو چک میکنن و اولین راه حلی که به ذهنشون بیاد رو انتخاب میکنن (این در حالیه که آتشنشان ها یکی از پرفشار و پر رسیک ترین شغل ها رو دارن).
در مقایسه، در صفحه وبسایت ها، اگر جای اشتباهی رو کلیک کنیم، تنها کاری که نیازه انجام بدیم تا به صفحه قبل برگردیم یه دکمه بازگشته. در کل، وقتی که تو فضای آنلاین میچرخیم به سرعت تصمیم میگیریم. نه تنها به خاطر اینکه آسون تره، بلکه سر در آوردن از چیزای مختلف بدون اینکه کسی تو کارمون دخالت کنه، بیشتر شبیه بازیه و حال میده.
به بیان دیگه، رفتار معمول ما تو فضای آنلاین اینطوریه که روی اولین چیزی که چشممون رو بگیره، کلیک میکنیم و وقتی که ما رو به چیزی که دنبالشیم برسونه، حس میکنیم که باهوشیم، احساس راحتی میکنیم و اعتماد به نفسمون بالا میره.
پایان قسمت اول