کتاب: درباره معنی زندگی
نویسنده: ویل دورانت / مترجم: شهابالدین عباسی
طاقچه برای چالش کتابخوانی، بهار ۱۴۰۲ رو فصل «شناخت و تجربهکردن حسها» میدونه و برای فروردین، «کتابی که جان تازهای به تن امیدت میدمد» رو بهمون پیشنهاد کرده بود. چه زمانی بیشتر از الان به امید نیاز داریم برای ادامه دادن؟ مفهوم «امید» همیشه برام جالب بوده و دوست داشتم بهش فکر کنم. (دلیل نمیشه حتما به نتیجهای رسیده باشم.) ولی هیچوقت نتونستم با خودم در این مورد کنار بیام که امید به چیزی باعث زندگی میشه و این که امید چقدر میتونه کشندهتر از چیزی باشه که به نظر میرسه.
بین کتابهای معرفی شده، کتابهای آدمی، کاروان امید، و امید برای من جالبتر بودن. به خاطر مشغلهای که داشتم فکر میکردم تموم کردن کتابی به حجم کتاب آدمی ساده نباشه. (بهش امید نداشتم.:)) خوندن کتاب کاروان امید وقتی که روتین دوییدن روزانهام را از دست دادم، عذابآور میشد. با کتاب امید شروع کردم اما در کمال ناباوری با متنی روبهرو شدم که نشخوار فکری نویسنده بود و نتونستم ادامه بدم. تصمیم گرفتم وقتی تو مغزم به اندازه کافی اورتینکینگ دارم، اورتینکهای مکتوب یه آدم دیگه اونم بین معنی دو کلمه امید و آرزو رو کنار بذارم. اینجا رسید که متوجه شدم وقتی دوستام میگفتن «درباره معنی زندگی» دلیلی نداشته که اون رو با «انسان در جستجوی معنا» نوشته فرانکل اشتباه بگیرم و فکر کنم سالها قبل خوندمش یا این که ویل دورانت رو فقط با یازده جلد کتاب تاریخ تمدن نشناسم. خلاصه این شد تصمیم نهایی، که صبحها تو مترو به سختی میتونستم بخونمش. :) کتاب دیگهای که میتونست جوابی به پرسشهای این ماه بده، کتاب «جانهای بیمار، ذهنهای سرحال»ه چون جواب سرراستی که ویلیام جیمز برامون داره اینه: «زندگی شاید ارزش زیستن داشته باشد.»
در پی نامههای ناامید کنندهای که ویل دورانت از افراد مختلفی که قصد خودکشی داشتن دریافت میکرد، سوالهایی براش جدیتر شد و برای رسیدن به جواب و بررسی دیدگاههای دیگران، به افراد اندیشمند و مهم همعصر خود نامهای یکسان فرستاد و ازشون خواست در مورد چند مسئله مرتبط جواب بدن. نامه ویل در کنار پرسش بنیادی معنی زندگی و لزوم یافتن پاسخی برای آن در عصر خود، از این افراد میخواست درمورد سرچشمههای الهام و انرژی، تسلی خاطر و شادمانی، تاثیر دین، هدف و انگیزه تلاشهایشان صحبت کنند و نامه را با پرسش «گنجتان در کجا نهفته است؟» به پایان رساند.
بخش اول کتاب چرایی آغاز این دعوت به اندیشیدن از زبان دورانت مطرح میشه. بخش دوم کتاب رو، نامههای دریافتی تشکیل میدن با نظر کوتاهی از دورانت که بیشتر در وصف فرد نویسنده هر کدوم از نامههاست. نویسندهها در مشاغل متنوعی مشغول به کارند و بررسی دیدگاهها با دستهبندی کتاب (اهل ادبیات، بازیگران/هنرمندان/دانشمندان/مربیان/رهبران، دینداران، سه زن، زندانیان، شکاکان) جذاب بود. در بخش سوم دورانت تلاش میکنه پاسخی قانعکننده به این مسئله از زبان خودش ولی برگرفته از آنچه دریافت کرده به مخاطب خود، فردی که به خودکشی فکر میکنه، بده. این فصل رو بیشتر میپسندیدم.
به معنی واقعی کلمه این کتاب سخن بزرگانه و گفتن تنها چند جمله بیتوجهی به بقیه میشه ولی با توجه به روحیهی این روزهای شلوغم، با اون دیدگاههایی که کار و نتیجه کار رو انگیزه و امید میدونن موافقترم.
از کتاب اینها رو داشته باشیم:
گوته میگوید هر اندیشهای که به عمل منتهی نشود، مرض است.
فقط آدمی که وقت آزاد زیادی دارد و کار زیادی نمیکند، به ناامیدی رو میآورد.
شاید نظر کسانی که زندگی کردهاند با نظر کسانی که فقط اندیشیدهاند فرق داشته باشد.
کسی که باید معیشت خانوادهاش را تأمین کند وقتی برای تفکر و فلسفهورزی هشیارانه ندارد.
باید یاد بگیریم که حتی به دانشمندان هم شک داشته باشیم.
آنکس که بر دانش خود میافزاید بر اندوه خود میافزاید، و در حکمتِ بیشتر، بیهودگی بیشتر است.
حقیقتی که آدمهای مختلف فکر میکنند کشف کردهاند، احتمالاً اصلاً حقیقت نیست.
«درباره معنی زندگی» را از طاقچه دریافت کنید