کتاب: اضطراب وضعیت
نویسنده: آلن دوباتن / مترجم: مهدی نمازیان
طاقچه برای چالش دومین ماه بهار ۱۴۰۲ که قراره فصلی برای «شناخت و تجربهکردن حسها» باشه، خوندن «کتابی که آرامش را به قلبت تزریق میکند» رو پیشنهاد کرده بود و من با دیدن لیست کتابهای پیشنهادی، کتاب «اضطراب وضعیت» رو انتخاب کردم.
کتاب «اضطراب وضعیت» که برخی از مترجمها با عنوان «اضطراب موقعیت» به زبان فارسی برگردوندن، از دو فصل علل و راه حلها تشکیل شده. تو فصل اول، دلایل بروز اضطرابی که انسان به خاطر جایگاه و موقعیت اجتماعی میتونه تو زندگیش داشته باشه و به نوعی عطش رسیدن به موقعیت رو شرح میده. این فصل نوعی از عشق انسان رو معرفی میکنه که اسرارآمیز به نظر میرسه. این عطش باعث میشه هیچی شیطانیتر از گم یا نامرئی شدن فرد تو جامعه نباشه. نویسنده در این فصل بیان میکنه میزان رضایت افراد در زندگی نسبیه و برای هر فرد با توجه به وضعیت اطرافیان تعریف میشه. در ادامه شایستهسالاری، اشرافیگری و سایر وابستگیهایی که فرد به وسیله اونا میتونه موقیعت بهتری رو تو جامعه کسب کنه بررسی میشه.
تنها زمانی میتوانیم خودمان را خوشبخت بدانیم که به اندازه یا حتی بیشتر از افرادی داشته باشیم که با آنها بزرگ شدهایم، در کنارشان کار کردهایم، آنها را مثل دوست در کنار خود داشتهایم یا در قلمروی عمومی مشترکی قرار گرفتهایم.
دموکراسی، چنانچه از تعریفش برمیآید، هر مانعی را فروریخت و آن را به توقع و انتظاری بدل کرد. تمام اعضای جامعه دموکراتیک حتی آن زمان که اسباب کافی برای رسیدن به برابری مادی ندارند نیز خود را از منظر تئوری با یکدیگر برابر میدانند.
فصل دوم تعدادی از رویکردهای متفاوتی رو که افراد در طول تاریخ و در جوامع مختلف برای وصال به این عشق و عطش دنبال کردند رو بررسی میکنه. این دستهها و رویکردها عبارتند از: فلسفه، مردم گریزی هوشمندانه، هنر، هنر و فخرفروشی، تراژدی، کمدی، سیاست، تغییرات سیاسی، دین، جامعه و بوهمها. چیزی که میشه از این زیرفصلهای مختلف کتاب متوجه شد اینه که منزلت افراد در جامعه رو شرایط مختلف و ناپایداری میتونه مشخص کنه. نحوه زندگی جامعه از مهمترین مسائلیه که اعتبار افراد رو تعیین میکنه.
ترس از نگرش بیاعتنا و بیعاطفه دنیا در مقابل افراد شکستخورده، ترس از عواقب مادی شکست را دو چندان خواهد کرد. نگرشی که در آن افراد شکستخورده را بازنده لقب میدهد. کلمهای بیرحمانه که نهتنها بر ناکامی ایشان تاکید میورزد، بلکه حق هرگونه همدردی و دلسوزی را برایشان سلب میکند. (تراژدی)
به نظر میرسد، زندگی فرایند جایگزینی یک اضطراب با اضطراب دیگر و عوض کردن یک تمنا با تمنای دیگر است؛ البته این مسئله بدین معنا نیست که هرگز نباید برای غلبه بر اضطرابهایمان یا برآورده کردن آرزوهایمان از تلاش دست برداریم، بلکه بدین معناست که باید تلاشهایمان را به سمت اهدافی معطوف داریم که برایمان آرامش به ارمغان آورند و همواره این مسئله را گه چنین اهدافی شاید نتوانند این مهم را برای ما به ارمغان آورند در ذهن داشته باشیم. (سیاست)
[ویرجینیا وولف] متوجه خیل عظیمی از پیشداوریهای خارقالعاده و حقایقی احمقانه شد که کشیشها، دانشمندان و فلاسفه با سواستفاده از قدرتشان در طول تاریخ به زنها تحمیل کرده بودند. (تغییرات سیاسی)
آلن دوباتن تو دو صفحه انتهایی از فصل دوم با ارائه راهحلی کلی به جمعبندی کتاب پرداخت:
یک راهحل معقول که برای حل مشکل نگرانی از موقعیت وجود دارد این است که بدانیم موقعیت را طیف گوناگونی از مخاطبان تعریف و اعطا میکنند؛ صنعتگران، بوهمینها، خانوادهها، و فلاسفه و این ماییم که باید از میان آنها دست به انتخابی آزادانه و خودخواسته بزنیم.
این کتاب دومین کتابی بود که از آلن دوباتن میخوندم. «تسلیبخشیهای فلسفه» کتاب قبلی بود که خیلی به دلم ننشسته بود چون گفتن از زندگی یک فیلسوف از زمانهای دور و گاهی خیلی خیلی دور باعث نمیشد قانع شم که سطح انتظاراتم رو بیارم پایین تا با ناملایمات زندگی کنار بیام. شاید چون این کتاب نمیخواست چیزی رو بقبولونه برام قابل قبولتر بود. هرچند چیزی که از هر دو کتاب من رو آزار میداد نحوه تقسیمبندی موضوعی تو هر کدوم از زیرفصلها بود که با عدد جدا میشدن بدون داشتن عنوان، ارتباط منطقی یا نتیجهگیری که آخر هر کدوم حس بهتری به خواننده بده. حتی این که جمعبندی مناسب و کافیای تو این دو کتاب نبود برام جالب نبود.
بین تمام کتابهایی که از سال ۱۴۰۰ با چالش طاقچه خوندم، این کتاب بیشترین تطابق رو با شرایط و نیاز من تو زمانی که میخوندمش داشت. من نیاز داشتم موقعیتم رو بشناسم و با اضطرابی که پیدا کردنش برام به وجود آورده بود کنار بیام که از این جهت خوندن کتاب برام جذابیت بیشتری داشت، هرچند نتونستم راه حل مستقیمتری براش پیدا کنم.
«اضطراب وضعیت» رو میتونین از طاقچه بخونین و بشنوین: