معانی مختلف حق:
شاید در نظر اول فکر کنید حق تعریف ساده و مشخصی دارد. اما هوفلد تعریف حق در شرایط مختلف را دارای یک معنا نمیداند. از نظر او حق به چهار قسم زیر تقسیم میشود:
الف. حق - ادعا right-claim: زمانی که وظیفهای بر عهدهی طرف مقابل باشد؛ طلب الف از ب.
ب. حق آزادی يا حق امتياز Liberty : امتیاز فرد در نداشتن تکلیف است.
ج. حق قدرت right-power: توانايی منحصر به فردی که ديگری در اختيار ندارد ؛ مثل حق دولت در اعطای يارانه.
د. حق مصونيت right-Immunity: به معنای آن است که دارنده حق در برابر اعمال دیگران تحت حمایت قرار گرفته باشد.
تکلیف (Duty): براساس دیکشنری حقوقی آکسفورد تکلیف به معنی یک التزام قانونی است که شخص را به انجام فعل یا ترک فعل ملزم میسازد.
تکلیف حداقل 3 رکن اساسی دارد:
اول: مکلف یعنی کسی که ملزم به انجام یا ترک امر معینی شده است.
دوم: مورد تکلیف و آن امری است که باید شخص مکلف به جا آورد یا ترک نماید.
سوم: رابطه حقوقی یعنی رابطه تصوری و اعتباری که بین مکلف و مورد تکلیف وجود دارد.
محتوای این رابطه اعتباری، همان الزام و اجبار است. علاوه بر این سه رکن برخی حقوقدانان ضمانت اجراء و جزای مناسب برای تخلف را نیز از ارکان تکلیف دانستهاند.با این توضیحات معلوم می گردد که رابطه بین حق و تکلیف رابطه ای دو طرفه است و نمیتوان این دو را از یکدیگر جدا نمود بلکه تکلیف همواره به حق تعلق می گیرد و تکلیف غیر حق معنا ندارد.