گفتن «من، فاطمه شجاعی، کارشناس سئو در مجموعهی فلان هستم» به نظرم جذاب میآمد. راستش را بخواهید، همین عنوان دهانپرکن ترغیبم کرد تا در دوره سئو و گوگل ادز پله به پله شرکت کنم. البته یک دلیل دیگر هم داشتم؛ میدانستم برای اینکه یک کانتنت مارکتر درستوحسابی شوم، باید اصول سئو را یاد بگیرم.
پس با جانودل و طبق تجربهی خفنی که از دورههای پله به پله داشتم، خودم را به دستان خانم مجیدی سپردم و دوره سئو پله به پله را شروع کردم. خیلی زود اما ذوقم کور شد! هر جلسه برایم یک سال طول میکشید. کلمههای کلیدی عذابم میدادند و تکالیفم نیمهکاره رها میشدند. این در حالی بود که همکلاسیهایم منظم و دقیق دوره را پیش میبردند، تکالیف را انجام میدادند و در جلسات پرسشوپاسخ شرکت میکردند که نشان میداد از دوره کاملاً رضایت دارند.
خودم را سرزنش میکردم که چرا نمیتوانم مثل بقیه باشم. میدانستم که مشکل از دوره سئو پله به پله و نحوهی تدریس آقای علیبخشی نیست؛ اما نمیفهمیدم که شاید من برای سئو ساخته نشدهام.
روزها گذشت. دوره سئو و فرصت یکماههی پشتیبانی هم تمام شد؛ اما من هنوز تلاش میکردم که سئو را یاد بگیرم. باز هم کارهای دوره را پشتگوش میانداختم، احساس ناکافی بودن میکردم، بیشتر ناامید میشدم و این چرخه ادامه داشت.
در همین دور باطل بودم که با دوستی صحبت کردم که قبلاً سئو را آموزش دیده بود. او متوجه شده بود که سئو، ازآنجاییکه یک فرایند دیربازده است و خلاقیت کمتر در آن نقش دارد، کاری نیست که او را راضی کند.
حرفهای دوستم مثل جرقهای ذهنم را روشن کرد. چند روز از همه چیز دست کشیدم و با خودم خلوت کردم. بله دقیقاً همین بود! ذهن بیشفعال من اینهمه صبر را نمیتوانست تاب بیاورد و میدانست که این راه به ترکستان است. پس ناخودآگاه مانعم میشد و جلوی پیش رفتنم را میگرفت.
بعد از آن، تصمیم گرفتم سئو را فقط به خدمت بازاریابی محتوایی درآورم! منظورم این است که مباحثی از دوره سئو که به تولید محتوا مرتبط بودند را انتخاب و مطالعه کردم. بین خودمان باشد، انگار کمکم دارد از سئو خوشم میآید. خدا را چه دیدی، شاید یک روز بهعنوان پرطمطراق کارشناس سئو رسیدم!
این ماجرا درسهای زیادی برایم داشت. اول اینکه اگر میخواهم در مسیر زندگیام تغییری ایجاد کنم، به خودم فرصت آزمونوخطا بدهم. اولین راه را آخرین راه ندانم. به احساساتم اعتماد کنم و در آخر با اکتفا به عنوان در یک دورهی آموزشی ثبتنام نکنم!