به نام خداوند حسین (ع). این یادداشت قرار بود به نمایش ذلتبار اخیر مهدی نصیری، طلبه حوزه علمیه، سردبیر سابق نشریه کیهان و عدالتخواه دوآتشه گذشته بپردازد. اما نویسنده تصمیم گرفت در ابتدا ذرهبین را از روی آلت فعل که مهدی نصیری باشد، بردارد و بر روی فعل بگذارد. فعل را که بیابی، آلات فعل خودبهخود تحلیل میشوند و کنار میروند. مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در نهایت حکمت فرمود: جاهل را نمیبینی مگر در افراط و تفریط. جهل، لاجرم به افراط و تفریط میکشد و گریزی از آن نیست. مهم نیست آخوند فقه و اصول خوانده هستی یا جوانک مزلف دانشگاه. جهلت تو را به افراط و تفریط میکشاند. اینجا هیئت میثاق با شهداست و حال که این نوشته را میخوانید شب اول محرم است. بگذارید سراغ مصباح الهدی برویم. جبهه حق و باطل در سرزمین نینوا آنقدر زیبا در مقابل هم صفآرایی کردهاند که میتوان برای فهم حق از باطل و سره از ناسره تا ابد دستبهدامن آن شد. روبروی حسین (ع) شخصیت عجیبی پای بر زمین میکوبد. عابد است و جانباز. میگویند وقتی پرده خانه خدا را در قبضه میگرفت و نجوا و مناجات میکرد حجاج از عجز و ناله او از خود بیخود میشدند و اشک و آهشان در مسجدالحرام طنینانداز میشد. توصیف قبل را دستکم نگیرید، بهترین منبری که میشناسید را تصور کنید، حال به جایش اسم شمر ابن ذیالجوشن را بگذارید. چه شد؟! توانستید تصور کنید؟
میشود اهل تهجد و عبادت بود و شمر بود. میشود جانباز بود و شمر بود و میشود وضو گرفت و سرِ عزیز پیمبر را برید. میبینید! هیچکدام از این اعمال حسنه مانع شمر شدن ما نمیشود. جهل، از نماز شب خوانِ متنسکِ متعبد، شمر میسازد. اگر شمر را که در انتهای طیف جهالت و درعینحال مقدس مابی است بشناسیم، دیگر این خرده شمرها تعجببرانگیز نیستند.
جهل و لجاجت و زمانه نشناسی، مهدی نصیری را از پای قال الصادق (ع) و درس خارج رهبری و حوزه علمیه قم و مؤسسه کیهان، کشاند به سر قبر مهسا امینی. چنان به دوربین با افتخار نگاه میکند انگار توانسته اورست را فتح کند. دهان باز میکند و میگوید به نام خداوند رنگینکمان. ما میگوییم لله ما فی السماوات و ما فی الارض من جمله رنگینکمان. اما حداقل ما که میدانیم در ذهن پلید سازندگان این شعار چه میگذرد. ای که خداوند با قوم لوط محشورتان کند. ما در مقابلش فریاد میکشیم به نام خداوند حسین بن علی (ع) هنگامی که در مقابل خشکمقدسان جبهه آراست. او از مهسا امینی بهعنوان حضرت مهسا یاد میکند. میبینید؟! خشکمقدسی و جهل مرکب اینگونه است. از بردن لفظ حضرت برای اولیاء خدا دریغ میکند و از سر لجاجت و جهالت برای هرکسی که مطامعش طلب کند، لفظ حضرت به کار میبرد. خیلی هم عجیب نیست. از امیرالمؤمنین گویی به علی بن ابیطالب (ع) که سر باز بزنی باید خفت امیرالمؤمنین گویی به خلیفه شرابخوار اموی را تحمل کنی. نصیری در ادامه از امینی بهعنوان منشأ انقلاب یاد میکند که البته بیشتر به استندآپکمدی شبیه است. یک سال از انقلاب خیالیشان نگذشته که گوشت تن یکدیگر را تکه و پاره کردهاند و هرکدام دیگری را متهم به دزدی و فساد و فحشا میکنند. این هم از عجایب تاریخ است. مقدس مابِ جاهل، از فساد به فاسد پناه میبرد. شمر هم میگفت علی (ع) نعوذبالله کافر شده؛ ولی در آخر در کنار کافرترین مردمان تاریخ نفس میکشید و شمشیر میزد.
نصیریها میروند، عبرتها میمانند. خدایا به ما بینشی عطا کن که بتوانیم حق را از ناحق تشخیص دهیم. الهی عاقبت ما را ختم به خیر کن تا ادبیات عرب و وزن استفعالی که در حوزه علمیه تحت عنوان سرباز امامزمان (عج)، آموختیم را تبدیل به استمداد از روحِ هر کس و ناکسی نکنیم. بارالها جز از تو و از اولیاء تو مدد نمیخواهیم که مدد ز غیر تو ننگ است.