نشریه فتح
نشریه فتح
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

جامی کشنده‌تر از زهر

چرا باید در شرایطی که راه برای پیروزی باز است، صلح کرد؟ پاسخ، در نامۀ 25 تیر 1367 امام خمینی دربارۀ علل پذیرش قطعنامه 598 و نامه 29 تیر 1367 در سالروز کشتار خونین مکه نهفته است.

در ماه‌های آخر جنگ هشت‌ساله، برخی مسئولان کشوری و لشکری اعم از جانشین فرماندۀ کل قوا (اکبر هاشمی رفسنجانی)، فرماندۀ وقت سپاه (محسن رضایی) و برخی دیگر طی نامه‌ها و پیام‌هایی به امام خواستار پایان جنگ شدند و ادامۀ آن را برخلاف مصلحت کشور دانستند. درنهایت امام نیز قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را پذیرفت. اما ایشان در نامۀ 29 تیر 1367، از پذیرش قطعنامه با عنوان «جرعه زهر» یاد می‌کنند و اظهار می‌کنند که راضی به پذیرش آن نبودند؛ ولی مصلحت بر پایان جنگ است. برخی بی‌اعتمادی امام (ره) به صدام و سابقۀ بد او در زیر پا گذاشتن قرارداد قبلی (قرارداد الجزایر) را از جمله دلایل مخالفت ایشان با این قطعنامه می‌دانند.

«من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده‌تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آن چه موجب این امر شد، تکلیف الهی‌ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطرۀ خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آن چه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، باخدا معامله کرده‌ام.» [1]در این پیام، مخالفت با قطعنامه و ناراحتی حضرت امام به‌وضوح مشخص است. پس از این پیام، امام از هرگونه دیدار و سخنرانی عمومی دوری جستند. به نظر می‌‌رسد ایشان دیگر روی چشم در چشم شدن با مردم را نداشتند و سنگینی پذیرش قطعنامه بر ایشان مستولی گشته بود، هرچند بیماری ایشان نیز در این قضیه بی‌تأثیر نبود.

برخی معتقدند در اواخر دوران جنگ، همه از جمله بسیاری از فرماندهان از جنگ خسته شده و ادامۀ آن را فرسایشی می‌دیدند. همچنین کمبود امکانات و منابع مالی نیز دلیل دیگری است. اما سؤالی که پیش می‌آید این است که چرا این جو و فضا بر مسئولان کشور حاکم شد؟ و چرا امام مجبور به پذیرش قطعنامه شد؟ چرا برخی مسئولین از جنگ خسته و از پیروزی ناامید شده بودند و نظر امام را تغییر دادند؟ آیا ما (اعم از مردم و مسئولین) تمام تلاش خود را برای شکست دشمن به کار بردیم یا تا سختی و فشار زیاد و زیادتر گشت، ما تسلیم شدیم؟

اصلاً درست این است که بگوییم ما از خودمان شکست خوردیم، تسلیم سختی‌ها شدیم، تسلیم منیت‌ها و خودخواهی‌ها شدیم، تسلیم پاره‌ای آهن و سنگ و سرب و بمب و موشک و تانک شدیم، نه تسلیم چیز دیگری. اگر آن روزها همه، همۀ تلاش خود را می‌کردند، آیا جام زهری نوشیده می‌شد؟ چه آمد بر سر ما که رهبر و اماممان این‌گونه غصه می‌خورد و این‌گونه پیمانی را که منجر به صلح شد را «زهر» می‌نامد؟ اگر همه چیز به نفع ما تمام می‌شد، آیا چنین تعبیری به کار برده می‌شد؟ قطعاً خیر. پس جنگ می‌توانست به‌گونه‌ای دیگر و بهتر پایان یابد اما نیافت و مقصر این داستان، ما هستیم؛ چه مردم معمولی و چه مسئولان رده‌بالا. مایی که در بزنگاه‌ها جا می‌زنیم. مایی که اسلاممان آمریکایی شده، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام متحجران مقدس‌مآب، اسلام التقاط، اسلام رفاه و تجمل و اسلام سازش و فرومایگی. آری، این روحیه اگر در مسئولین نیز رسوخ کند، شرایطی بهتر از 598 را نمی‌تواند رقم بزند تا بار دیگر ولیّ را تنها گذارد. وقت آن است که به خود آییم و خدا را در نظر بگیریم. به قول امام توحیدمان کم است که آمریکا را ابرقدرت می‌نامیم نه خدا را.

[1] بخشی از پیام امام خمینی (ره) به ملت ایران پس از پذیرش قطعنامه 598

امام خمینیسازمان مللشورای امنیتملت ایرانجام زهر
نشریه فتح | بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید