نشریه فتح
نشریه فتح
خواندن ۴ دقیقه·۷ ماه پیش

حواریون سانسورچی می‌شوند!

نقدی بر اشرافیت انقلابی و اسلام آمریکایی

تاریخ‌سازان را نمی‌شود از تاریخ حذف کرد؛ اما در عوض تا دلتان بخواهد می‌شود با شمشیر سانسور و تحریف به جانِ تصویرِ واقعی‌شان افتاد. در این فقره البته در تاریخ‌سازانِ بهشتی و اهریمنی تفاوتی ندارد؛ کمااینکه دستگاه پروپاگاندا پس از جنگ جهانی دوم از چرچیل بتی تراشید که اگر خودِ او با این تصویری که از او ساختند مواجه می‌شد، دهانش باز می‌ماند؛ یا فی‌المثل روایت‌هایی که از شهید شیخ فضل‌ا... نوری ارائه می‌دهند و با سانسور، او را ارتجاعی‌ترین نیروی سیاسی در تاریخ ایران می‌نمایانند، نسبتی عکس با واقعیت او دارد. فضل‌اللهی که سنگ بنای جمهوریت و اسلامیت را گذاشت. امام خمینی هم از این قاعده مستثنی نبوده و در تمام این سال‌ها، تیغ سانسور به سراغ شخصیت ایشان رفته است.

سانسورچی‌ها چه کسانی بوده‌اند؟ اغلب همان‌هایی که دور و بر امام را گرفته بودند و خودشان را حواریون خمینی می‌دانستند. کسانی که از قضا، در تسبیح و عمامه و عبا و دادن شعارهای انقلابی با امام اشتراک داشتند. کسی اگر آن‌ها را می‌دید، خیال می‌کرد که بدیلی از شمایل خمینی را دیده؛ اما اختلاف‌ها در پس ذهن‌ها نهفته بود و آرام‌آرام این زاویه‌ی ذهنی، ظاهر را هم متأثر کرد. آنجا که حواریِ اعظمِ خمینی - همان خمینی که از تعمیر دیوار حسینیه جماران هم امتناع می‌کرد - در استخرِ شهبانویِ پهلوی غرق شد. آنجا که حواریونِ خمینی در مناطق خوش آب‌وهوای تهران هرکدام کاخی برای خود بنا کردند. آنجا که هزار فامیل پهلوی را خاندان‌های هاشمی و خاندان لاریجانی و امثالهم احیا کردند و پس از شاه و شاهزاده‌گری، آقازادگی متولد شد. آنجا که «یک تار موی کوخ‌نشین را با همه کاخ‌نشین‌ها عوض نمی‌کنم» جایش را به رانت دادن به سرمایه‌دارها، ناز و نوازش سلبریتی‌ها و شلاق زدن بر بدن فقرا داد. اوج تراژدیِ ماجرا اما اینجاست که این حواریونِ دارای زاویه با نگاهِ امام، حالا راویانِ خمینی بودند. دوربین‌ها روی آن‌ها فوکوس بود. بیشترین روایت‌ها و تفسیرها از خمینی را آن‌ها بیان می‌کردند و خب تیغ سانسور را جوری ماهرانه می‌چرخاندند که اگر از واقعیتِ خمینی چیزی می‌گفتی، برچسب تندرو روی پیشانی‌ات می‌نشست. زمانه اما همیشه بر وفق مراد سانسورچی‎ها پیش نرفت. پس از رحلت امام، سانسورچی‌ها با قرائتِ سرمایه‌سالارانه‌ای که از انقلاب ارائه دادند و مدلی که از حکمرانی نشان دادند، چنان شلاقی بر بدن مستضعفان زدند که حاصلش خوردنِ سیلیِ انزوا از مردم بود.

قیام خمینی بر ضد اسلام!

اما یک سوال اساسی: حواریون چه چیزهایی را سانسور کردند؟ چه چیز سانسور شد که با تکیه بر آن، مدلی صد و هشتاد درجه خلافِ ایده انقلابیِ امام، سال‌ها بر ایران حکمرانی کرد؟ یکی از مهم‌ترین ابعاد سانسور شده امام خمینی، ربط و نسبت ایشان با انقلاب اسلامی است. سانسوری که در پاسخ به یک سوال ساده اما مهم خود را می‌نمایاند: حضرت روح‌ا... برای چه قیام کرد؟ انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی دقیقاً علیه چه بود؟ علیه محمدرضا پهلوی؟ علیه نظام شاهنشاهی؟ علیه استکبار جهانی؟ علیه دربار؟ علیه آمریکا؟ علیه چه؟ خب واقعیت این است که امام خمینی علیه همه این‌ها قیام کرد. اما در این میان یک چیز سانسور شده. گفته نشده و با سال‌ها گفته نشدن، به تدریج از روایت رسمی حذف شده است. امام علیه همه مواردی که در بالا گفته شد قیام کرد؛ اما قبل از همه آن‌ها به مبارزه با یک مانع مهم دیگر پرداخت که از آن کمتر سخنی گفته شده. امام خمینی پیش از پهلوی و نظام شاهنشاهی و استکبار جهانی، علیه اسلام قیام کرد. علیه قرائت خاصی از اسلام. علیه اسلامی که داشتن شاه شیعه - ولو ظالم - را افتخار می‌دانست. همان اسلامی که در صوم و صلات محدود بود و خودش را به جامعه ممنوع‌الورود کرده بود. همان اسلامی که منادیانش به امام می‌گفتند: «آشیخ روح‌ا...! پای دین را به لجن‌زار سیاست باز نکن!». اسلامی که از قضا حال و روزش در روزهای طاغوت بد نبود؛ بزرگانش قیام علیه ظالم را خودکشی می‌دانستند و با نوچه‌های دیکتاتور چای می‌خوردند. همان اسلام که با مبارزه میانه‌ای نداشت و کنزِ مال را ایراد نمی‌دانست به‌شرط آنکه صاحبِ مال، تسبیح بچرخاند. امام با سلاحِ «اسلام»، علیه این «اسلام» مبارزه کرد. اسلام در برابر اسلام. جدال دو اسلام. اسلام ناب محمدی در برابر اسلام آمریکایی. اسلام پابرهنگان و تازیانه‌خوردگان تاریخ در برابر اسلام سرمایه‌داری و راحت‌طلبی. جدال این دو اسلام، اساسِ مانیفستِ مبارزاتی امام بود و البته اساسِ کار سانسورچی‌ها هم بر پایه‌ی نفیِ این دوگان استوار شده است. سال‌هاست نزاع خمینی با اسلامِ سرمایه نواز، زیر تیغ سانسور رفته و در عوض تصویری نایس و صلحِ کل از امام ساخته شده است. جوری که انگار خمینی همان گاندی بود و خب خمینی گاندی نبود. خمینی پیش از محمدرضا پهلوی، روحانیونی را یقه کرد که اسلام را سپر انسانی هر طاغوتی می‌کردند. روحانیونی که چشم بر تبعیضِ ساختاری‌شده می‌بستند و به بیش از آنکه عدالت را در بازتوزیعِ اموال ثروتمندانِ متصل به دربار دنبال کنند، دغدغه افزایش کیفیتِ مراسم روضه‌ی دربار را داشتند و مگر واقعاً مشکل ما با حکومت محمدرضا پهلوی چه بود؟ مگر مسجدها قبل از انقلاب وجود نداشت؟ مگر حج برقرار نبود؟ مگر نمی‌شد دعای کمیل خواند؟ همه این‌ها را می‌شد انجام داد؛ اما تحت ولایت طاغوت و زیر سایه دیکتاتور. اما تحت حاکمیتی که در آن یک اقلیت، شکم‌باره بودند و اکثریتی در گرسنگی. این برای امام پذیرفتنی نبود؛ اما برای خیلی‌ها بود و خب این اختلاف، اساس نگاه خمینی است. همان نگاه که جمعی از حواریون در پی سانسور آن بوده و هستند.

امام خمینیاسلام ناباسلام آمریکایی
نشریه فتح | بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید