درک جایگاه والای ایمان آورنده به خداوند با تمام معنایی که از ایمانآوردن میتوان اعاده کرد بر همگان آسان نیست و نیز شناخت بلندای مکانت عالم ربانی در پیشگاه حق برای همه دستیافتنی نیست. چهبسا انسانهایی که در مسیر این شناختن مو سپید کردند و خوشا به حال آنان که هم شناختند و هم شناساندند گاهی به هر میزان که از عظمت شخصیت و وسعت روح بزرگواری صحبت کنیم راه به جایی نبردهایم و در سرمنزل عشق ماندهایم ...
با این مقدمه در این یادداشت قصد داریم با استعانت از خداوند متعال و کسب اجازه از مقام رفیع و گرانقدر آیتالله مصباح یزدی، در راستای شناختن هرچه بیشتر و البته ادای دین ناچیزی در راستای جبران خدمات شایستهی ایشان، دست بر قلم برده کلماتی را به رشتهی تحریر درآوریم.
قرآن به دنیا آمد
در ایامی که مادر، "محمدتقی" را باردار بود شبی در خواب دید که وضع حمل کرده و قرآن به دنیا آمده است. با شگفتی خواب را برای روحانی بزرگ شهر یزد، نقل کرند. او گفت: «خدا به شما فرزندی مرحمت خواهد کرد که حامی قرآن خواهد بود» سرانجام در یازدهم بهمنماه سال هزار و سیصد و سیزده، برابر با هفدهم ربیعالاول هزار و سیصد و پنجاه و سه قمری، در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود.
شاگردِ ممتاز
محمدتقی در دوران دبستان هرسال بهعنوان شاگرد ممتاز شناخته میشد، و علاقه این شاگرد ممتاز به علوم حوزوی در دوران خفقان رضاخانی موجب شگفتی معلمان و همشاگردیها بود، اما ایشان با وجود تمام تبلیغات منفی، به علوم دینی علاقهمند بودند، و این علاقه با حضور گه گاهی یکی از اقوام مادری به نام حاج شیخ احمد آخوندی در منزل ایشان تقویت میشد، او که در نجف ساکن بود برای سرکشی موقوفههایی در یزد که متولی آنها بود به یزد میآمد و مدت حضور در یزد را در منزل ایشان ساکن میشد.
ورود به حوزه علمیه
شاگردِ ممتاز حاج شیخ آخوندی پس از اتمام دوره ابتدایى، در سال 1325 وارد حوزه علمیه یزد شد و در مدرسه شفیعیه دروس مقدماتی را نزد مرحوم استاد محمدعلی نحوی، و درسهای «شرح لمعه» در فقه و «رسائل» و «قوانین» در اصول فقه را نزد سید علی مدرسی و میرزا محمد انواری به پایان رساند. ایشان دوره مقدمات و سطح حوزوی را که عموماً در هشت تا ده سال خوانده ميشد، در مدت چهار سال به پایان رساند.
هجرت به نجف اشرف
طلبه جوان، باذوق و شوق فراوان گرم تحصیل بود که بار دیگر شیخ احمد آخوندی که اول بار انفاس قدسیاش او را دلباخته معارف قرآن و عترت علیهمالسلام ساخته بود، به میهمانیشان آمد. شیخ با مشاهده آنهمه علاقه و پیشرفت، وی را تشویق کرد که برای ادامه و تکمیل تحصیلات به نجف اشرف هجرت کند و خانواده را نیز ترغیب نمود تا برای حمایت از او به نجف مهاجرت کنند و مقیم آن دیار شوند.
اقامت در نجف، هرچند کوتاه بود، خاطرات بسیاری به یادگار گذاشت. مجاورت مرقد امیرالمؤمنین (ع) و گرمی بازار درس و بحث و حضور علمای بزرگی چون مرحوم حکیم، مرحوم شاهرودی، مرحوم سید عبد الهادی شیرازی، مرحوم میرزا آقا استهباناتی که آن روزها از علمای تراز اول بودند و امثال مرحوم خویی که در رتبه بعد قرار داشتند، شکوه و جلال خاصی به حوزه نجف بخشیده بود.
سختی، همنشین محمدتقی
محمدتقی توانست رضايت خانواده را برای هجرت به قم جلب كند، و پس از مدتي، با سختي فراوان، توانست در مدرسة فيضيه، حجره بگيرد و در دروس «مكاسب»، «كفايه» و «منظومه» شركت كند. در اين دوره چنان مطالعه و مباحثه وقت او را پرکرده بود كه به گفته خود، در شبانهروز، پنج يا شش ساعت براي خواب باقیمانده بود.
شاگردِ امام
از همان سال اول ورود به قم، با امام خمینى (رحمهالله) که از سالها پیش استاد برجسته حوزه بود، آشنا شد. با اینکه هنوز کفایه و مکاسب میخواند، براى کسب آمادگى در درس خارج ایشان شرکت میجست و از سال دوم به بعد به طور مرتب در آن درس حاضر میشد. از جمله خصوصیات بارز امام (رحمهالله)، دقت نظر، نقادى آزادانه و آزادى اندیشه بود که در درسهای دیگر اساتید کمتر دیده میشد. این ویژگیها براى ذهن پویاى طلبهای چون او بسیار جذاب بود.
مهربان بهمانند پدر
به پیشنهاد یكى از دوستان در درس تفسیر علامه (ره) كه روزهاى پنجشنبه در مسجد سلماسى تشكیل میشد شركت كرد و پس از مشاهده حالات معنوى و روحانى علامه، و نیز روش تدریس بسیار عالیشان مجذوب و شیفته ایشان شد و آرزو كرد همواره در خدمت و مصاحبت ایشان باشد.
سؤالهای هوشمندانه محمدتقى توجه علامه را جلب كرد و موجب عنایت خاص ایشان به وى گردید. ایشان بهقدری نسبت به شاگردانش مهربان بود که میتوان گفت کمتر پدری نسبت به فرزندان خون چنان محبتی دارد. از سویی دیگر، علامه نیز نسخههای دستنویس تفسیر خود را پیش از چاپ به وى میداد تا مرور كند و اگر نکتهای براى اصلاح به نظرش میرسد، تذكر دهد. این ارتباط ناب شاگرد و استادی تأثیر شگرفی بر سرنوشت محمدتقی گذاشت.
مبارزه با جریانهای انحرافی
تاریخ زندگی استاد مصباح، بیانگر حساسیت ایشان در برابر جریانهای انحرافی بوده است. هرگاه جریانی سعی در تحریف اسلام یا انقلاب اسلامی داشته است، ایشان چون رزمندهای دلیر به میدان آمده، از مبانی اسلام و انقلاب دفاع کرده است. پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر مبارزان بر این باور بودند که در آغاز باید مبارزات سیاسی را پیش برد و بعد از پیروزی انقلاب، به پالایش فرهنگی جامعه برآمد. اما در این میان بزرگانی چون آیتالله مطهری و استاد مصباح یزدی، معتقد بودند که ریشة انحراف را در همان دورة مبارزه باید خشکانید و اسلام ناب و راستین را به ایرانیان و جهانیان شناساند.
مصباح علیه شریعتی
نفوذ اندیشههای شریعتی در مدرسه حقانی با واکنش آیتالله مصباح مواجه شد و همین امر دو جبهه را در میان این مدرسه شکل داد: گروهی مخالف سرسخت شریعتی و گروهی دیگر دوستدار و حامی جدی او شدند. مشاجرات این دو گروه حتی گاهی موجب بروز بداخلاقیهایی میان آنها میشد تاحدیکه شهید بهشتی در سخنانی در جمع طلاب این مدرسه از مشاجرات میان هر دو گروه از طلاب بهشدت انتقاد کرد. شهید بهشتی درعینحال روش آیتالله مصباح را در نقد شریعتی نپسندید و بر برخی از مواضع ایشان خرده گرفت، ولی آیتالله مصباح که مخالفت با اندیشههای شریعتی را تکلیف شرعی خود میدانست و از وضعیت موجود مدرسه ناراحت بود، تصمیم گرفت تا از ادامهی همکاری با آن مدرسه استعفا دهد. استعفای آیتالله مصباح نهتنها جو متشنج مدرسه را آرام نکرد، بلکه بر شدت اختلافات افزود. هیئتمدیره نیز تصمیم گرفت برای کنترل جو مدرسه شش نفر از موافقان و شش نفر از مخالفان سرسخت شریعتی را از مدرسه اخراج کند.
میراث مصباح
علامه مصباح، همانند گذشته، شهر به شهر، راه مبارزه با التقاطها و پاسخگویی به شبهات را در مینوردد. بی سبب نیست که مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای درباره ایشان میفرمایند: «اگر خدای متعال به نسل کنونی ما، این توفیق را نداد که از شخصیتهایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند، اما به لطف خدا، این شخصیت عزیز و عظیم القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر کرد است»
آیتﷲ مصباح یزدی پس از ۶۰ سال دفاع اندیشمندانه از اسلام و تئوریپردازی مبانی انقلاب سرانجام پس از طی یک دوره بیماری دارفانی را وداع گفت. اگرچه این رحلت در واقع فقدان جسمی ایشان در بین شاگردان و علاقهمندان اوست، اما میراث او در قالب مؤسسه امام خمینی (ره) و صدها نفر از شاگردان و همچنین آثار باقیمانده قطعاً یک جریان فکری است که دهههای آینده در هدایت انقلاب و تحکیم مبانی اسلامی ایران نقش جدی خواهد داشت و البته ممکن است برخی چالشهای سیاسی مانند زمان حیات استاد داشته باشند.