هنوز سینه ملت ایران از جنایتهایی که رژیم صهیونیستی در حق مردم مظلوم فلسطین انجام میدهد مالامال از درد و رنج است و اشک آنها خشک نشده است که شاهد اقدامات ناجوانمردانه این رژیم در روزهای اخیر هستیم. از ترور ناجوانمردانه شهید سیدرضی موسوی که چندی پیش شاهد آن بودیم تا ترور معاون سیاسی حماس شهید العاروی، همگی به خوبی نمایانگر درماندگی و ناتوانی رژیم سفاک صهیونیستی در مقابله مستقیم با ملت مظلوم فلسطین است. به نظر میرسد رژیم صهیونیستی از تجربیات خود درسی نگرفته است و تمایلی به تجدیدنظر در اهداف خود ندارد. این رژیم برای دستیابی به اهدافی که در جنگهای گذشته تعیین کرد و نتوانست به آنها دست پیدا کند هنوز هم پافشاری میکند. نیروهای اسرائیلی علیرغم آگاهی از دست نیافتنی بودن برخی اهداف به دلیل چالشها، موانع و تلفات، به جلو میروند و ظاهراً از بیهودگی پیگیریهای خود غافل هستند. آنها نتوانستند انتظارات جامعه آمریکایی و غربی و حامیان منطقهای را که به توانایی اسرائیل برای دستیابی به اهداف اعلام شده باور داشتند، برآورده کنند. در حال حاضر رژیم صهیونیستی همانند یک زنگی مست عمل میکند؛ زیرا با شرایط به وجود آمده تمامی محاسباتش در منطقه از بین رفته است. اما چیزی که امروز به خوبی شاهد آن هستیم این است که رژیم صهیونیستی میدان مبارزه را از خاک فلسطین اشغالی به خاورمیانه و خاک جمهوری اسلامی ایران تغییر داده است و جسارت خود را در ترور فرماندهان مقاومت و در چهارمین سالگرد شهادت سردار دلها با به خاک و خون کشیدن ملت مظلوم و شهیدپرور ایران به خوبی نشان داد و بیراه نیست که بگوییم این جنایت نتیجه انفعال و عدم پاسخگویی در برابر جنایتها قبلی آنان است که این جسارت و گستاخی را به آنان داده است.
در این خصوص یکی از صهیونیستها به نام یونین برگمن در کتاب برخیز و اول تو بکش اینطور بیان میکند که: «پس از ترور سید عباس موسوی (دومین دبیرکل حزبالله لبنان)؛ به همراه همسر و کودک شش سالهاش، عماد مغنیه خود را برای یک همچنین روزی و همچنین وضعیتی آماده کرده بود و 45 هسته خاموش در سراسر دنیا تشکیل داده بود. و در جواب این ترور دست به عملیات زد و سفارت رژیم صهیونیستی را در آرژانتین منفجر کرد. سران نظامی رژیم اسرائیل بعد از این ماجرا یک جلسهای برگزار کردند که در پاسخ به این اقدام چه واکنشی نشان دهند. اما در نهایت به این نتیجه میرسند که اقدام دیگر موجب ایجاد یک چرخه بی پایانی از جنگ و عملیات خواهد شد و تصمیم به متوقف کردن عملیات گرفتند.» و ما در ادامه شاهد این هستیم که نزدیک 15 سال رژیم صهیونیستی جزئت نکرد اقدامی علیه حزبالله و سید حسن نصرالله صورت دهد.
پس تا زمانی که بازدارندگی امنیتی مقابله با مثل را انجام ندهیم این رژیم ازآنجاییکه ذات و ماهیتش آکنده از کینه و خباثت میباشد، دست از کشتار نخواهد کشید. ماشین ترور رژیم صهیونیست به جهت انتقامگیری از فرماندهان مقاومت به دلیل شکست سنگین اطلاعاتی روز هفت اکتبر روشن شده و بعید است که زنجیره ترور و خرابکاری رژیم در همینجا متوقف شود.
اما مسئله اصلی اینجاست، مگرنه جمهوری اسلامی در طی 44 سال حیات خود در حال حاضر به قدرت بزرگ منطقه تبدیل شده است و توانسته است جبهه پابرهنگان حماس را تجهیز و قدرتمند کند که امروزه رژیم غاصب صهیونیستی از مقابله با آن درمانده شده است. مگرنه جمهوری اسلامی توانست که حاصل 7 تریلیون دلار خرج ابرقدرت دنیا یعنی آمریکا را در جنگ در سوریه و عراق بدهد و آنها را از منطقه به شکل خیلی مفتضحانهای اخراج کند. پس چرا در قبال این اقداماتی که بر علیه جبهه مقاومت صورت میگیرد عکسالعملی احساس نمیشود؟! به نظر میرسد موضعی که در حال حاضر جمهوری اسلامی در آن ضعف جدی دارد، در حوزه جنگ شناختی میباشد. وقتی عوامل رژیم صهیونیستی دست به ترور میزنند بدون اینکه جایی اعلام کنند همه افکار عمومی متوجه این مسئله میشود؛ درحالیکه اقدامات جمهوری اسلامی ایران بر علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا در هیچ رسانهای بازخورد پیدا نمیکند. بهعنوانمثال چیزی که جلوی ترورهای هستهای دهه 80 را گرفت اقدامات متقابل جمهوری اسلامی بود و طبیعتاً این اقدامات پشتوانه و مطالبه مردمی را به همراه داشت. رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله خامنه ای در خصوص حمله تاریخی جمهوری اسلامی به قرارگاه عین الاسد فرمودند: «فریاد انتقام ملت ایران، سوخت حقیقی موشکهایی بود که پایگاه آمریکایی را زیر و رو کرد.» به همین جهت به مسئولین محترم از طرف ملت شجاع و غیور ایران متذکر میشویم که سوخت موشکهایتان تأمین است؛ ملت ایران خونخواه هموطنان خود در کرمان و همه خواهران و برادران شهیدپرور جبهه مقاومت میباشد و خواستار پاسخ سختی در پی این رذالت جنایتکاران هستیم.