تذکاری بر حلقه مفقوده این روزهای جامعه اسلامی
پرده اول: از شام آمده بود فقط برای جسارت و توهین به حسن بن علی (ع). مرد شامی که اسیر روایتسازیهای دستگاه رسانهای معاویه بود به مدینه رسید و سراغ حضرت را گرفت. ایشان را در حالی یافت که نشسته و عدهای هم به دورش جمع هستند. ابهت و زیبایی کریم اهلبیت که شباهت بسیاری به رسولالله (ص) و حضرت زهرا (س) داشت، خود را معرفی میکرد. گستاخانه با خود گفت بازهم دور اینها شلوغ است! پیش آمد و با بیادبی پرسید: پسر ابوطالب تو هستی؟ امام حسن (ع) با متانت تمام فرمودند: پدرم پسر ابوطالب است. مرد شامی بلافاصله جلوی روی حضرت، به امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن (ع) ناسزا گفت. امام حسن (ع) گویی که هیچ نشنیده، دست مرد شامی را گرفت و فرمود چهرهات جدید است و انگار در اینجا غریبی. اگر در مدینه خانه و خویشی نداری، مهمان خودم هستی! مرد شامی میگوید در راه خانهاش به خودم آمدم و دیدم در دنیا هیچکسی برایم محبوبتر از حسن بن علی (ع) نیست...
پرده دوم: کظم غیظ موسی بن جعفر (ع) را که میدید در توهینکردن جریتر میشد؛ اما هیچوقت حریف اقیانوس صبر حضرت نمیشد. روزی امام کاظم (ع) وارد زمین کشاورزی او شد. تا امام را دید شروع کرد به فحاشی. حضرت کاظم (ع) میدانست که مرد بدهی دارد، پرسید درآمدت از زمین کشاورزی چقدر است؟ مرد گفت صد دینار. حضرت سیصد دینار به او داد و بازگشت و مرد ماند و شرمندگیاش از کرامت حضرت.
موسی بن جعفر (ع) در سعهصدر و نیکی به مردم عجیب بود. از دشمنانش تا زندانبانهایش تا خانوادههای آنها؛ همهوهمه را به جایی رساند که شیفته و بلکه شیعه او شدند.
پرده سوم: ما در وضعیت کنونی جامعه خود، ناگزیر از شکافی هستیم که هر روز بیشتر از روز قبل، بهواسطه سلطه رسانهای دشمن، تشدید و تقویت میشود. به این نحو که با تصویرسازی دروغین از طرفین مردم، آنها را نسبت به یکدیگر ناخشنود کرده و میانشان کدورت ایجاد میکند. در معرفی اهل ایمان موفقتر از خودشان ظاهر میشود و تصور عوام از ایشان را یک قشر دگم، بیاحساس، بیمنطق، سرسپرده، دور از واقع و اجمالاً ترسناک ترسیم میکند. البته برخی از وقایع کوچکِ تلخ نیز بهانه خوبی شده برای این دست تصویرسازیها و نشستن مگسها روی زخم. اثر این شکاف را میتوانیم در بزنگاههایی مانند انتخابات اخیر مشاهده کنیم.
اما برای ترمیم این شکاف چه باید کرد؟ نقش امت حزبالله در حل این شکاف خطرساز چیست؟ آیا تنها معرفی عقاید و باورها کفایت میکند؟ راهبرد دین و سیره معصومین (ع) در این وضعیت برای مسلمین چیست؟
امت حزبالله نیازمند یک قیام عمومی و یک جهاد بزرگ است به نام *قیام محبّت!* شاید چیزی را نتوان یافت که اثر محبتکردن را در تجمیع و وحدت قلوب داشته باشد. ما تکلیف شرعی داریم که به مردم جامعه خود محبت بورزیم و نیکی کنیم تا اولاً این تصور دروغین و دستساز رسانههای دشمن از خود را بشکنیم و ثانیاً بااخلاق خوش، بدنه اجتماعی را با این مسیر همراه کنیم و اسباب تحقق رشد جمعی را فراهم کنیم و این مهم ممکن نیست مگر با تقویت دینداری فردی که موجب نقشآفرینی اجتماعی ما خواهد بود.
کلام نورانی اهلبیت (ع) و سیره حضرات معصومین (ع) راه را به ما نشان دادهاند و محبّت را علامت تشیّع عنوان کردهاند. اگر شیعه اکنون بالغ بر سیصد میلیون جمعیت دارد، مرهون جهاد محبت حضرات معصومین (ع) و اصحابشان است. امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «الإنسان عبید الإحسان» ؛ انسان بنده نیکیکردن است. اصلاً واژه انسان برگرفته از انس است و حقیقت انسان، موجودی است بهغایت اهل انس و محبت.
خدای متعال در قرآن کریم به موسای نبی (ع) میگوید: بهسوی فرعونِ طغیانکرده برو و با او به نرمی سخن بگو، شاید خدا را یاد کرد و پند گرفت. حال آیا فرعون شایسته نرمی بیشتری است یا مردم جامعهای که دستِکم در مرتبه اول، مؤمن هستند و محبت سیدالشهدا (ع) را هریک به نحوی در قلب دارند؛ هرچند که در ظاهر به ایمانشان اشکالاتی وارد باشد؟ نباید اجازه داد که دشمن، این سرمایه عظیم اجتماعی را از بین ببرد. نباید اجازه داد انگشتشماری که خیال فهمیدن دین را دارند، کل امت را با برداشت ضربتی از دین متضرر کنند. محبت گسترده و مداوم، اگر درست فهمیده بشود و با متانت، جامعیت و تواضع از فکر تا عمل ما همراه شود، ترمیمکننده شکافهای جامعه ماست و میراث گرانبهایی است از اهلبیت (ع) که حلّال بسیاری از مسائل روز بشری است.