نشریه فتح
نشریه فتح
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

معجزه بچه‌ها

روایتی از اجرای نمایش عروسکی در هیئت

به سمتم آمد و گفت: شما بازیگر نقش رئیس جزیره هستید؟

و چون نمی‌خواستم من را که دو لپی مشغول بلعیدن کیک یزدی با شربت بودم، با آن نقش جدی و باصلابت مقایسه کند، گفتم: نه عموجون من شبیه‌اش هستم!

بچه کمی توی ذوقش خورد و از من فاصله گرفت.

احساس کردم فهمیده که دست به سرش کردم؛ خندیدم و گفتم: خودمم عمو جون، کاری داری؟

نزدیکم آمد و جوری که انگار می‌خواهد مسئله‌ی مهمی را بگوید، گفت: می‌خواستم یه چیزی رو بهتون بگم، اون هم اینکه لطفا حواستون رو جمع کنید!

با تعجب گفتم: چطور مگه؟!

کمی‌ نزدیک‌تر آمد و یواش‌یواش بیان کرد که: اون نارنجیه جاسوسه! لطفاً جزیره رو نجات بده!

و جوری که انگار خودش فهمیده باشد چقدر این‌ حرفش عجیب است، خندید و رفت.

او می‌دانست که نمایش‌ ما صرفا یک نمایش است، ولی موجودات جزیره برایش مسئله بودند و دوستشان داشت.

وقتی که این جملات را شنیدم او را تایید کردم‌و به او گفتم‌ حتما این کار را خواهم کرد.

بعد از این ماجرا بار سنگینی از دوشم برداشته شد؛ جوری که احساس کردم در دقیقه‌ی نود بازی فینال، گل قهرمانی را زده‌ام.

از زمانی که ایده‌ی یک نمایش عروسکی را برای هیئت نوجوانان مطرح کردم، بشدت دلهره این مسئله را داشتم که نکند بچه‌ها ارتباط نگیرند، نکند حس کنند خیلی بچه‌گانه است، نکند یک نفر بگوید که چه ربطی به هیئت و امام حسین دارد؛ اما این نگرانی ها تبدیل به یک تجربه شد. تجربه نه، شاید بهتر باشد بگویم تبدیل به یک معجزه شد: "معجزه‌ی بچه‌ها"

احساس می‌کنم هوش و تحلیلی که بچه ها برای فهم قصه از خودشان به ما نشان دادند، فقط یک حرف دارد؛ اینکه بچه‌ها قطعا معجزه‌اند، آن‌ها به شکلی باور نکردنی شخصیت ها و قصه‌ها و مفاهیم را تحلیل می‌کنند، حتی در مواقعی بهتر از خالقین اثر!

ما باید معجزه‌ ها را جدی بگیریم و برای انتقال محتوا به آن ها، وقت و انرژی بگذاریم. آن‌قدر سطح فکری و ذهنی نسل جدید رشد کرده است، که قطعاً برای انتقال پیام باید با زبان خودشان با ایشان سخن گفت. شاید یک عروسک بتواند خیلی عمیق‌تر و بهتر با نسل جدید سخن بگوید.

امام حسینهیئتکودک
نشریه فتح | بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید