ویرگول
ورودثبت نام
dorna Toobaee
dorna Toobaee
dorna Toobaee
dorna Toobaee
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

در میانه ٢٦سالی

فرض کن این موشکا ستاره ان

که ما تو خاورمیانه نیستیم

نگاه کن چه دنباله دارن

ما اونقدرا هم بی ستاره نیستیم

فرض کن تو آسمون جشنه

فرض کن موشکا ترقه ان

ساعت 11 شبه و در حالی که کف اتاق میرم و میام، لباسای روی تخت رو تا میزنم

با آهنگ بلند بلند میخونم

با من برقص زیر آوار

با من بزن زیر آواز

اینجا ی سکانس خوب از زندگی منه

یکی دو ساعتی که گاهی وقت میارم با خودم کانکت بشم

اینجا وسط مسطای ٢٦سالگی زندگی رو تردمیله آرزوها و خواسته هاست

ی مجموعه فول از حسای مختلف، که اکثرا پوست سخت و خشنی دارن و کمتر از احساسات لطیف و نرم ١٨ تا ٢٤ سالگی خبري هست و یا حداقلش اینه که من فکر می‌کنم انقدر اون حسای سخت و خشن اذیتت میکنن که دیگه کمتر نرم و لطيفا رو حس میکنی و وقتاییم که حس میکنی، ی عنوان بزرگ و بلد بالای همشون خورده

دل تنگ ییی

دلتنگ نیمکتایی که روشون نشستی و دونه های خیس بارونو حس کردی، دلتنگ آدمایی که رو آسفالت پایین نیمکتا نشستن، دلتنگ صدای فواره، دلتنگ گرمی آغوش ی دوست، دلتنگ ی حامی، دلتنگ خنده های پر سر و صدات، دلتنگ ی لیوان چایی با دوستات، دلتنگ ی لاف و ی لپ تاب و چند تا ظرف پفک، دلتنگ ی شاخه گل مریم، دلتنگ روزای بی دغدغه ات و خلاصه این لیست تمومی نداره و آخر هفته ها که ذهنت خالی میشه، یکی یکی میان کنارت میشینن و گلوله گلوله سر میخورن پایین و می‌افتن تو بغلت

٢٦سالگی تازه جایی که تلاش میکنی مثل ی بزرگسال به نظر برسی، در صورتی که تو هر لحظه اش میخوای فرار کنی و مسئولیت زندگیتو به یکی دیگه واگذار کنی

زمانی که باید واسه زندگیت تصمیم بگیری، نه های قاطع بگی، سرزنش بشی، پای تصمیمات وایسی و تاوانشم پس بدی

و راستشم بخوای اینجا هیچ تصمیم درستی وجود نداره

یعنی هر مسیری رو انتخاب کردی، باز بدون که پشیمون میشی، خسته میشی، به غلط کردن میافتی و دلتنگ میشی و این ذات آدمیه

همه ی تصمیما تو این سن خاکسترین و درست مثل ی بچه ای که رو لبه ی بوم خونشون نشسته و مونده بين اين فکر که مامانش اجازه نداده بره بیرون و این فکر که دوستاش منتظرشن و اگه نره تا ابد ی بی عرضه شناخته میشه ، کدومو باید عملی کنه

اون منطقی که میگه باید به حرف مامانت گوش بدی، نا خودآگاهه، همون چیزی که از ژنتیک و تربيت بهت رسیده و اون فکری که تو جامعه ی کوچیک دوستات قراره چطوری شناخته بشی خودآگاهه ،تصویری که تو از خودت پیش خود آگاهت و جامعه ات میسازی و این کشمکشه و این تقلایی که کجا درسته کجا غلطه

کجا باید سازگار باشم کجا بجنگم، شخصیتتو شکل میده

٢٦سالگی واسه من شده ی جاده ای که صرفا فقط دارم تجربه میکنم تا ساخته بشم و اینجا ی بخش از کانکت شدنم با خودمه، با خود لطیفی که دوست ندارم از دستش بدم و میخوام برام بنویسه و حرف بزنه و بهم کمک کنه تا طعم واقعی و دلچسبی از زندگی بسازیم

٣٠ دی ١٤٠٣

دلتنگبزرگسالی
۰
۰
dorna Toobaee
dorna Toobaee
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید